وبلاگ؛ داستان کوتاه: در کف ازدواج!

وبلاگ داستان کوتاه
به شیوه ی طنز مشکلات اجتماعی را شرح می دهد

در کف ازدواج!
کار که نداره میگه اگه ازدواج کنم خدا روزی رسونه!ایشون کارش خدمت به مردمه اما نمیدونه توو این دوره زمونه حتی عاشق شدن هم خرج داره به کنار میتونه کلاه هم بر داره...رفته هزینه خیاطی شهریه و کارت شارژ عشقشو داده از اون ور هم چنان خورده که دیگه نمیتونه سرشو بلند کنه...آره توو این دوره زمونه توو این مملکت یه وری اسلامی ایران مرد یه جور سر زنو کلاه میذاره زن هم یه جور دیگه طرفو دنبال خودش میدوهونه و تا لب رودخونه میبره ولی تشنه بر میگردونه...زن گرفتن یا شوهر کردن توو نظام اسلامی بر پایه دین ناب حضرت محمدی جوری شده که عقل و هوش از سر می پرونه... طرف در انتظار خوب شدن وضع و تحقق وعده وعیدهای مسئولین اینقدر صبر میکنه تا در نهایت کسی به تورش میخوره که یا باید تا آخر عمر بهش سکه تقدیم کنه(مرد)یا باید تا آخر عمر دنبال طرفی باشه که تا یه کم دارا میشه شلوارش دو تا سه تا چهار تا میشه(زن)..سنت پیامبر دیگه ماشالا حکومت هم که کاملا اسلامیه پس باید اجرا بشه مهم نیست چه جور اجرا بشه!