چهارشنبه، 30 اسفند ماه 1391 = 20-03 2013بهار به قدمت زمین و نوروز به قدمت ایران است ! - م.سحربهار به قدمت عمر زمین است. دست کم از زمانی که دگرگونی های طبیعی مساعد پیدایش فصول و رخ نمودن تعادل ربیعی شده بوده است . و میدانیم که این حادثه عظیم و معجزه بزرگ طبیعی ، ده ها بلکه صدها ملیون سال است که رخ داده است و می دانیم که کمابیش همهء نواحی نیم کرهء شمالی زمین شاهد تقسیم فصول و تعادل ربیعی ست. بهار با گیاه و حیوان و انسان و در یک کلمه همواره با زندگی همراه و هماهنگ و همواره نوید بخش و نوسازنده و همواره نماد رویش و پویش زندگی بر خاک بوده است. پس این گوی گردندهء آبی که سرزمین و وطن موجودات زنده و از آن جمله انسان ها ست ، دیر زمانی ست (دست کم در منطقهء شمالی خود) شاهد بهار و آغاز رویش ها و جوانه زدن ها و گلباران کردن بوته ها و گیاهان و شکوفایی درختان درمسیر باروری سالانهء آنها بوده است. پس بهار قدیم است و بس بسیار قدیم است : به قدمت تعادل جوّی زمین. بهار آغاز نو شدن و زندگی یافتن دوبارهء گیاهان است و به طریق اولی برای انسان ها که به مدد هوش و رای و عقل انسانی خود، معنای این دگرگونی و این گشت و نوگشت طبیعت را ادراک می کنند، بهار سرشار از نماد ها و نشانه های این نوشدگی ها و این پوست افکندن های محیط طبیعی و فضای حیاتی بوده است. همین نوشدگی و تازگی یافتن هاست که بهار را به فصل شادی و به فصل عشق بدل کرده است. بیهوده نیست که شاعر شاعران ما سعدی گفته است: آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار و شاگرد درخشان و بزرگ او حافظ ، در سرما و خمودگی و سکون زمستانی خود ، نوشدن عالم پیر را به جهانیان نوید می داده است: نفس بادِ صبا مشگ فشان خواهد شد اما بهار به دو دلیل بزرگ برای ایرانیان ، بیش از ملت های دیگر جهان سرشار از معنا های نمادین است. اول به دلیل طبیعی و جغرافیایی : می دانیم که ایران ما در وضعیت جوی و جغرافیایی خاصی از کرهء زمین واقع است که به یمن آن تعادل ربیعی را به تمام و کمال درمی یابیم. ایرانیان همواره این حس و ادراک فرهنگی و روان شناسانه و ذوقی را در واژگانی همچون نسیم بهار ، بوی بهار ، شمیم بهار، طلیعه بهار، نماد گونه بیان داشته اند. دوم دلیل فرهنگی و اسطوره ای: بهار برای ایرانیان تنها بهار نیست زیرا درآمیخته با فرهنگ و فلسفهء نوروزی ست، زیرا ایرانیان نوروز را آفریده اند . همچنان که نام ایران و آغاز ایران در اسطوره ها ریشه دارد نوروز نیز اسطوره ای و همزمان با آغاز ایران است . و در این معناست که می باید گفت : نوروز به قدمت ایران است. نورو از همان سرآغاز پیدایش خود ، یک معنای شکوهمند نمادین داشته است که همانا پاسداشت و قدرشناسی ازاین نوشدگی و از این دگرگشت و طراوت و تازگی ست. نوشدنی که همراه با گردونهء بهار کهنگی و دمسردی وسکون زمستانی را درمی نوردد و شادمانه و با دستهای پُرسبزه و پُر گُل به فضای حیاتی ومحیط طبیعی موجودات زنده گام می نهد. نوروز یک جشن پاسداشت و قدرشناسی ست برای اعلام خیر مقدم و خوشآمد و برای فرستادن شادمانهء درودی که انسان نثار قدم های موزون و زیبای بهار می کند. بهاری که با آمدن خود به زبان حافظ «خوش نازکانه می چمد» و با حضور خود بردمیدن دوبارهء زندگی را در منظر چشم آدمیان به روشنی پدیدار می کند. به زبان مولوی: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد هنگامی که سفیدی برف اندک اندک رنگ می بازد و جوانهء تُرد و نازک سبزه ای از خاک سرد زمستانی سر برمی آورد ، لحظه ای ست که انسان شاهد نوشدن زندگی ست و هنگامی که گلباران، فضای طبیعی او را زیبا می کند و مرغان بر درختان آواز برمی آورند و شکوفه زار، تصویر نمادین بهشت گمشدهء آدمیان در ضمیر آنان بازسازی می کند ، حضور شادی و نوید زیستنی طربناک و امید خوشبختی دست یافتنی را در آنان زنده می سازد. در این فضاست که آدمی با این دگرگشت و نوشدگی احساس همزمانی و همآهنگی می کند و این است راز زیبایی بهار و این است معنای نمادین جشن های نوروز ایرانی ما. از همان روزگاران اساطیری، نیاکان ما با آفریدن جشن های نوروزی ـ که به طور معجزه آسایی با تقویم علمی تعادل ربیعی همراه بوده است ـ این نوشدن و این زندگی یافتن دوباره را پاس می داشته اند. جشن و شادی آنان برای همراهی و مشارکت در دگر گشت فصل و در پیدایش تعادل ربیعی بوده است و این هدیه باشکوهی ست که برای فرزندان خود ـ که پدران و مادران ما بوده اند و اکنون ماییم ـ برجای نهاده اند. هدیه ای که مرزهای ملی ایرانیان را درنوردیده و روی در جهانی شدن دارد ، زیرا بازهم به زبان سعدی: توگر به رقص نیایی شگفت جانوری در این جشن ها امید به نوشدن و میل به نوشدن و امید به زیستن و میل به زیستن و امید به عشق و میل به عشق و امید به آزادی و میل به آزادی همراه با آرزوی کنار زدن کهنگی ها و همراه با ارادهء زدودنِ پلشتی ها و کینه های کهن و آفات جاهلی موج می زنند. نوروز سرشار از زیباترین نمادهاست. نوروز با صلح هم معنا و بامهر و دوستی و با شادی و شادخواری و آفرینندگی که حاصل اینهاست هم معناست ! تا نوروز هست امید به ازمیان برخاستن زشتی ها و نادانی ها و بدخیمی های نیروهای اهریمنی درما زنده است. زیرا میل به آزادی و میل به سعادت و میل به شادمانی همواره در ما نو می شود و ما را برای پویه و اقدام در راه آزادی خود و آزادی محیط حیاتی و سرزمینی خود برمی انگیزد. پاینده نوروز محمد جلالی چیمه (م.سحر)
|