آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 13 شهریور ماه 1392 = 04-09 2013

وبلاگ؛ ماجرای سوریه و آن جوک معروف

وبلاگ ملاحسنی

میگن یک روز مردی که به سفر رفته بود پس از مراچعت به همسایه روبرویی منزلش برخورد کرد. همسایه به مرد گفت: رفیق! در مدتی که تو نبودی یک مرد غریبه ای آمد و با زن تو رابطه برقرار کرد.
مرد پرسید: همه جریان را با دقت بگو ببینم در غیاب من چه اتفاقی افتاده؟
همسایه گفت: وقتی تو نبودی یک مرد گردن کلفتی آمد و زنگ خانه شما را زد. من از پشت پنجره نگاه میکردم.
مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟
همسایه گفت: خانم آمد و درب را باز کرد و با هم سلام و احوالپرسی کردند.
مرد دوباره پرسید: خب. بعدش پی شد؟
همسایه گفت: بعد هردو تا رفتند داخل خانه و یکراست رفتند توی اتاق خواب.
مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟
همسایه گفت: من از پشت پنجره دیدم. اولش خانم لباسش را درآورد بعد آن مرد هم همینطور.
باز مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟
همسایه گفت: خانم روی تخت دراز کشید.
باز مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟
همسایه گفت: دیگه این قسمتش بی تربیتی بود نگاه نکردم.
مرد با عصبانیت گفت: مرتیکه احمق چیزی را که خودت با چشمت ندیدی چرا تهمت میزنی؟

حالا شده قضیه کسانیکه میگویند چرا به دولت بشار اسد تهمت میزنید وقتی که مدارک کافی ندارید.
باباجان! تا به حال صد و چهل هزار نفر را دولت بشار اسد با همکاری جمهوری اسلامی کشته که فقط هزار و چهارصد نفر آنها با بمب شیمیایی بوده و بقیه با سلاح های دیگر بوده. اصلا گیرم که این هزار و چهارصد نفر را بشار اسد نکشته پس تکلیف آن صد و چهل ئنجاه هزار نفر چه میشود؟

البته شاید راست میگن که این کار بشار اسد نبوده. درست است. بشار اسد اینقدر وحشی نمیتواند باشد که بمب شیمیایی را بر سر مرد خودش بزند. این کار از عهده بشار اسد برنمی آید بلکه فقط از عهده برادران سپاه پاسداران و حزب الله لبنان برمی آید. آنها قبلا امتحان خودشان را در وحشیگری پس داده اند.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: