از در و دیوار جامعه تقلب و .....می بارد
خسرو معتضد: فرنگی ها بارکش ما هستند!
قدس آنلاین: «سرهنگ حسن رستمیان» رئیس پلیس مهدی شهر خبر داده است باندی با صحنه سازی تصادف در نقاط مختلف کشور با شکستن دندان و اعضای بدنشان با ضربههای سنگین خود را در خودروی تصادفی قرار میدادند و از بیمه ادعای خسارت میکردند.
تصادف دو دستگاه پراید در محور شهمیرزاد- فولاد محله و مشکوک شدن مرجع قضایی و سپس اقدامهای فنی پلیسی و تحقیق از مصدومان سبب پرده برداری از یک کلاهبرداری تیمی و کشف ماجرا شد.
اعضای این باند با شش فقره سانحه ساختگی رانندگی دو میلیارد ریال از شرکتهای مختلف اخاذی کرده بودند.
ملاحظه می فرمایید: به عقل جن میرسد که با ضربات سنگین بدن خود را مصدوم کند و سر دولت و بیمه کلاه بگذارد و 200 میلیون تومان فراچنگ آورد که یک دو سه روزی خوشگذرانی و گذران معاش کند؟
مطبوعات اروپا خبر می دهند فاش شده است یک نرم افزار رایانهای که هشتاد دلار خرج تولید آن میشود پانصد دلار به فروش میرسد. از در و دیوار جامعه تقلب، سوءاستفاده، رشوه خواری، تصرف مال غیر، هرگونه دستکاری در اسناد رسمی، دریافتهای بدون مجوز، تحمیل وجوه اضافی بر مراجعه کنندگان می بارد. متأسفانه وزارتخانهها و سازمانها خود مشوق زیاده خواهی هستند. شخصی میرود اسامی دینی بر فرزندان خود گذارد، می گویند صد هزار تومان باید بپردازی! همه به کار نکردن و پول گرفتن عادت یافتهاند. این مسأله تحریم مزید بر علت شده است. وزیر صنعت، معدن وتجارت در تلویزیون ظاهر میشود و می گوید دولت بنا ندارد در مورد تثبیت قیمتها اقدامی کند! چرا؟ پس دولت برای چیست؟ برای نظاره است، برای تشویق گرانفروشان است؟ جملهای در آغاز مقاله در مورد «خارجیان بارکش ایرانیاناند» آوردم.
باور نمیکنید، جمله بالا در نامه یکی از افراد سرشناس که خود را فیلسوف دهر میخواند خطاب به مدیر هفته نامه پرشمار و متنفذ و محبوب حبل المتین در سال 1318 هـ.ق برابر 1900 میلادی نوشته شده و آن ادیب جلیل القدر مدیر روزنامه را که جوش و هیجان راه اندازی موج کار و تلاش و مترقی و صنعتی شدن ایران را می زده سرزنش کرده که چرا ایرانیان از لذت استراحت زیر سایه درختان پرشاخ و برگ در باغات خوش آب وهوا و دلگشا، معاشرت با خوشرویان خوشخوی شیرین دهان گلعذار، خواندن اشعار ناب، خوردن کباب و چلو و انواع خورشهای الوان و میوههای خوشگوار منع میکند و از آنان میخواهد وافور و منقل را کنار بگذارند، تفریح و استراحت ممتد را رها کنند، شیرین گفتاری و مناظره ادبی و بحثهای تمام نشدنی را به کار و صنعت و خوداتکایی و خودکفایی تبدیل کنند، جامه بافت وطن بپوشند، فاستونی و ماهوت انگلیسی و حتی کفن اموات ساخت ایساهو ساسون منچستر را دور بریزند. شب و روز کار کنند. در دل کوهها تونل بکنند که آدمی را سوار بر ترن در دمی از دل کوهستان به آن سومی برند، سد بسازند که آبها هدر نرود و سال قحطی پیش نیاید.
ابراهیم بیگ که حاجی زین العابدین مراغهای از قول و قلم آن ایرانی مقیم معرکه سفرنامهای انتقادی نوشته است، در جایی از کتاب بی بدیلش چنین اشاراتی دارد. آن ادیب جلیل القدر که شأن ایرانیان را بالاتر از مثل فرنگیان کار کردن پرمشقت میدانست، معتقد بود خداوند به ملت ایران نظر عنایت دارد. شأن مردم ایران نیست که چون فرنگیان ابله به اعماق زمین روند و به هزار مشقت از معادن، استخراجاتی کرده در کارخانههای کثیف و بدهوا در کنار کورههای آهن و آتش تبدیل به اجناس آماده و مهیا کنند. کار کردن کار قاطر باربر است و فرنگیان قاطر بارکش ایرانیاناند. میآیند و در دل صحاری گرم معدن میکاوند، در سرمای زمستان دست از جان شسته برای لقمهای نان تلاش میکنند. ما برگزیدگان خداییم. مینشینیم در سایه درختان پرگل و میوه، در دل باغهای عطرآگین، چای خوشرنگ وانواع میوهها و انواع خوردنیها را تناول کرده به شعر و سخنوری و منظومه سرایی و لطیفه گفتن و شنیدن مرغ عقل را در فضا به جولان و پرواز درمیآوریم.
آیا این جز خواست تقدیر و اراده خداوند است که ما راحت زندگی کنیم و فرنگیان جورکش ما باشند، چرا شکر خدا را به جا نمیآوری؟ شخصی در جواب او نوشت: «در ایران فرنگی است که راه آهن میکشد، مدیر پست خانه میشود، چرخ ضرابخانهها را میگرداند.» شخص دیگری نوشت: «عزیزان بی جهت چه خدمتی به دولت و ملت کردهاند؟ کدام معدن را یافتهاند؟ چه دستگاه صناعت را به راه انداختهاند؟ هنوز قلمتراش و پاکت و لاک ما باید از تصدق کارخانجات خارجی باشد، هنوز برای یک ذرع [پارچه] اطلس چشممان باید بدود، هنوز باید رهین ماهوت و چلوار و دبیت و درشکه و کالسکه و میز و صندلی و ظروف خارجیها باشیم، حتی عکاس هم فرنگی است.» از تاریخ انتشار مقالات حبل المتین حدود 114 سال میگذرد، سال 1900 میلادی برابر 1279 هـ.ش و 1318 هـ.ق. پس از گذشت 114 سال، متأسفانه اغلب وقت را به بیهودگی میگذرانیم.
کشوری که در مساحت چون شبه قارهای است، کشوری که جمعیتی 77 میلیونی دارد که بیشتر آن جوان ودر سنین کار هستند، کشوری که هر روز صحبت از کشف میدان جدید نفتی و گازی در خشکی و فلات قاره آن می شود، همچنان درگیر واردات، تعطیل بی رویه و حیرت انگیز کارخانهها و مونوفاکتورها (کارگاهها)، محرومیت از عایدات توریستی، کاهش صادرات، عدم اشتغال، بیکاری و فقدان درآمد، کارهای انگلی شبیه بیکاری و آزمایش و تجدید آزمایش است. آخر چقدر تعطیلی؟ چقدر به بهانههای مختلف طفره رفتن از کارهای اساسی. یک سری به آن سوی خلیج فارس بزنید، ببینید در هوای داغ چقدر کار و تلاش میکنند.
از خود بسیار راضی تشریف داریم، خود را برگزیدهترین، محترمترین، گرانقدرترین مردم جهان میانگاریم اما نمیدانم چرا اینقدر چشم به خارجیان دوختهایم؟