آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 5 شهریور ماه 1393 = 27-08 2014

کارمند يا کاربند، مساله اين است

روزنامه ابتکار: کارمند به کسي ميگويند که از صبح تا شب بايد بدود و حتي شايد وقت خواب هم بايد حساب و کتاب بکند که چطور بخوابد که ارزانتر برايش تمام شود؛ کارمند موتورِ محرکِ کشور است، هيچ وقت هم آه ندارد که باناله سودا کند، کارمند در سه نوع عرضه ميشود: 1. کارمند مرد 2. کارمند زن، 3. کارمند تفکيک شده. از اين سه نوع، کارمندِ مرد بيچاره تر است؛ چون نصف عمرش را بايد به بهانه‌هاي مختلف کادو بخرد واگر خدايي ناکرده در تقويم جايي براي کارمند مرد پيدا شد، از دار دنيا يک جفت جوراب نصيبش ميشود و اگر خيلي دوستش داشته باشند شايد يک لباس زير هم به جوراب اضافه شود. تاکنون هيچ يک از محققان نتوانسته اند موجودي بيچاره تر از کارمند مرد پيدا کنند.
اين کارمندان قابليت‌هاي ديگري نيز دارند. مثلا وقتي بخواهيم غيرت ديني مان را اثبات کنيم آنها را تفکيک جنسيتي ميکنيم تا نشان دهيم که”مرد باس غيرت داشته باشه”. خلاصه کارمندان چه از نوع زن و چه مرد و حتي از نوع تفکيک شده خيلي کارها ميتوانند انجام بدهند. مثلا هرجا سخن از اعتبار است و ميخواهند وام و اعتباري بدهند، فقط دو کارمند محترم را قبول دارند، اما وقتي خودِ کارمند وام گيرنده باشد، ديگر خودش را قبول ندارند. اين کارمندان معمولا چندشغله هستند؛ البته نوع شغل هايشان بستگي به طبقاتي دارد که در آن زندگي ميکنند. مثلا اگر يک بالا طبقه اي باشد ميتواند عضو هيات مديره بانک يا باشگاه يا مشاور يا سخنگو و خيلي ياهاي ديگر باشد. اما اگر جزوِ طبقه متوسط، که همان نزديکي هاي خط فقر است، باشد، شلغم هم نيست چه برسد به دوشغله؛ نهايتا صبح‌ها کارمند است و بعدازظهرها هم شغلي ديگر دارد. به اين نوع کارمند، کاربند نيز ميگويند.
براي کارمندان يک ماه به سه دوره تقسيم ميشود: دوره اول که همان اول برج است که حقوق آخر ماه را داده اند. در اين دوره کارمند دنبال پرداخت اقساط است، عيال گرامي فقط عجيجم عجيجم ميکند، بچه‌ها هم براي بابايي جيک جيک ميکنند، زندگي بروفق مراد است و اين دوره جزء شيرين ترين دوره‌هاي زندگيست. دوره دوم وسط ماه است. کارمند دارد به آخر خط ميرسد و همچنان در حالِ حساب و کتاب براي باقيمانده روزهاي ماه است.
در اين روزها همسرِ محترم ظرف‌ها را به هم ميکوبد و به صورت دائم از شهره و زندگيش ميگويد که سگشان را به مهدسگ 500هزارتوماني مي‌برد. ممکن است بچه‌ها هم حوصله اش را نداشته باشند و دم به دقيقه خاطرات شهريه دانشگاه آزاد، نوبت آرايشگاه، خريد و..... را برايش زنده مي‌کنند.
اين دوره، دوره سخت وطاقت فرساييست. خدا به خير بگذارند. دوره آخر، دوره اي است که کارمند ديگر پولي در بساط ندارد.بالاترين آمار طلاق مربوط به همين دوره است. بچه‌ها هم معمولا در اين دوره گرفتار دوستان ناباب و به خودي خود افسرده ميشوند (البته باز هيچکدام از منابعِ معتبرِ خبري اين مساله را تاييد نکرده اند). در اين روزها کارمند براي رسيدن به منزل مجبور است از کلي کوچه و پس کوچه بگذرد، تا مبادا از جلوي مغازه اصغر آقا رد شود. يکي از کارهاي اصغر آقا يادآوري آخر برج است. و بعد از آن زندگي دوباره شيرين ميشود.
حالا از همه اين مسائل که بگذريم جا دارد روز کارمند را تبريک بگوييم. اگر مي‌بينيد يک روز بعد از آن واقعه ناگوار تبريک مي‌گوييم، به اين خاطر است که بايد تحقيقاتمان را در زمينه موجودي به نام کارمند تکميل مي‌کرديم.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: