آدرس پست الکترونيک [email protected]









سه شنبه، 11 شهریور ماه 1393 = 02-09 2014

چرا در صحن مجلس می‌گویند «ساپورت»؟

محمد بقایی ماکان معتقد است مشکلی که زبان فارسی با آن مواجه است این است که جامعه در زمینه‌های عینی، فاقد ابتکار، خلاقیت و نوآفرینی است و وقتی جامعه‌ای چیزی خلق نمی‌کند، واژه تازه‌ای هم به وجود نمی‌آید.

او می‌گوید بر اثر ابداع و ابتکاری که در مدنیت دیگری به‌وجود آمده و واژه‌اش به فرهنگ‌های دیگر نفوذ پیدا کرده، نماینده مجلسی که به لحاظ صورت و سیرت، سنتی است، مجبور می‌شود در صحن مجلس شورای اسلامی، زبان فارسی را نادیده بگیرد و از واژه «ساپورت» استفاده کند.

این مترجم در گفت‌وگو با ایسنا، در پاسخ به پرسشی درباره تغییر امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی اظهار کرد: زبان اصولا عنصری در حال تحول است. هیچ زبانی نیست که همیشه ثابت مانده و در حالت سکون و رکود قرار داشته باشد. زبان مانند فرهنگ و جامعه دائما در حال تحول است. همان‌طور که برخی جوامع به کندی متحول می‌شوند، زبان‌ها نیز شباهت بسیاری به این نوع تغییر دارند.

او در ادامه گفت: ‌وقتی زبان فارسی را با برخی از دیگر زبان‌های جهان از این منظر مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که تحول و دگرگونی در زبان فارسی بسیار اندک بوده است؛ به طوری که برای مثال، مردم انگلیسی‌زبان امروزه زبان انگلیسی چهار قرن پیش را به هیچ وجه درنمی‌یابند و در خواندن متون کهن انگلیسی دچار مشکل می‌شوند. حال آن‌که این مسأله در زبان فارسی به هیچ وجه وجود ندارد. برای مثال در این زبان ما می‌توانیم شعر سنایی یا منوچهری را که نزدیک به هزار سال از قدمت آن‌ها می‌گذرد، به همان آسانی دریابیم که شعر شاعران معاصر را.

بقایی ماکان افزود: همین مثال می‌تواند در خصوص مفردات و ترکیبات زبان فارسی مصداق داشته باشد. در مقایسه دو زبان فارسی و انگلیسی معلوم می‌شود این تغییر و تحول در زبان فارسی بسیار اندک بوده است. حال آن‌که در زبان انگلیسی این تغییرات بیش‌تر است؛ هم در مفردات و هم در افعال ترکیبی. مثال بارز این تغییرات را می‌توان در فرهنگ‌های نوینی جست که در زبان انگلیسی با مفاهیم و معانی تازه منتشر می‌شوند. حال آن‌که چنین امری در زبان فارسی بسیار نادر بوده است.

او همچنین اظهار کرد: برای هیچ زبانی اول قاعده نمی‌سازند، بعد آن قاعده را در اختیار مردم بگذارند و بگویند این قواعد را رعایت کنید، بلکه ابتدا مردم به روشی سخن می‌گویند، بعد کسانی به عنوان دستورنویس یا واژه‌شناس آن‌ها را طبقه‌بندی و روش‌مند می‌کنند. بنابراین نمی‌توان الگویی ساخت و در اختیار مردم گذاشت و از آن‌ها خواست بر اساس این الگوی گروه زبان‌شناسی فلان دانشگاه یا هیأت عالی‌رتبه فرهنگستان سخن بگویند. اگر آن‌چه ساخته می‌شود، با ذوق جمعی سازگار نباشد، مردم به هیچ وجه آن را نمی‌پذیرند. برای مثال به نظر می‌رسد کلماتی مانند «کالابرگ» یا «تلفن همراه» را که چند دهه از ساختن آن‌ها گذشته، نه فقط مردم بلکه حتا سازندگان‌شان هم به کار نمی‌برند.

این پژوهشگر و مترجم همچنین گفت: نکته دیگر این است که باید به ظرایف یک زبان هم توجه کرد. ممکن است به نظر برسد بعضی کلمات را می‌توان به آسانی در مفاهیم تازه به کار برد و گمان کرد به این ترتیب زبان تقویت می‌شود، اما باید دید آیا این کار با معیارهای ذوقی جامعه هم سازگار است یا نه. ایجاد فرمول و قاعده برای ذوق مردم هیچ‌گاه در زمینه زبان مؤثر نیفتاده و این تجربه‌ای است که در طول تاریخ تکرار شده است. مثلا کلمه زمختِ «بالأخره» در طول تاریخ به کار رفته و تکرار شده است، در حالی که ما در فارسی معادل «بَتاوَر» را برای آن داریم، ولی هیچ کس این واژه فارسی خوش‌آهنگ را به جای «بالأخره» به کار نمی‌برد.

او اضافه کرد: گروهی که گمان می‌کنند با تغییر کلمات عربی به فارسی می‌توان همه مفاهیم ذهنی را به دیگری منتقل کرد، گاه خود در بیان مقاصد واقعی خویش درمی‌مانند. واقعا زبان پیش از آن‌که امری فرمول‌پذیر یا به اصطلاح معیارپذیر باشد، اول به ذوق و پسند ذوقی یک جامعه بستگی دارد. اگر ذوق جامعه ترکیب یا کلمه‌ای را بپسندد، بعد می‌توان آن را وارد واژگان زبان کرد.

بقایی ماکان سپس در پاسخ به این پرسش که آیا نگرانی از آینده زبان فارسی که افراد و نهادهایی را به واژه‌سازی برای این زبان واداشته، نگرانی نادرستی است، اظهار کرد: در چند دهه اخیر، با توجه به هجومی که از شرق و غرب به زبان فارسی شده و گروهی از آن سو و گروهی از این سوی بام افتاده‌اند، برای زبان فارسی جای تشویش مانده است، اما چاره این مسأله کاری نیست که دستگا‌ه‌های لغوی به صورتی که با ذوق جامعه سازگار نیاید، انجام می‌دهند. چاره کار در جای دیگری است.

او افزود: مشکلی که اکنون زبان فارسی با آن روبه‌روست، این است که جامعه در زمینه‌های عینی، فاقد ابتکار، خلاقیت و نوآفرینی است. وقتی جامعه‌ای چیزی خلق نمی‌کند، واژه تازه‌ای هم به وجود نمی‌آید. برای مثال وقتی در فرهنگ یا مدنیتی دستگاه‌های نوین ارتباطی ساخته می‌شود، واژه‌های خاص خود را بدون آن‌که بتوان بر آن نام هجوم فرهنگی گذاشت، به تمام دنیا صادر می‌کند، زیرا دنیا محتاج واژه‌هایی است که خاص ابداعات است، مثلا نماینده مجلسی که به لحاظ صورت و سیرت، سنتی است، مجبور می‌شود در صحن مجلس زبان فارسی را که نشانه بارز هویت ملی ماست، نادیده بگیرد و به جای «تنگ و چسبان» از واژه «ساپورت» استفاده کند. بر اثر ابداع و ابتکاری که در مدنیت دیگری به‌وجود آمده، این واژه در فرهنگ‌های دیگر نفوذ پیدا کرده است.

این مترجم ادامه داد: از آن‌جا که فرهنگ فارسی فاقد چنین ابداعاتی است، زبان هم تحت تأثیر محصولاتِ دیگر مدنیت‌ها قرار می‌گیرد. اشکال اصلی این است، وگرنه ساختن و زنده کردن واژه‌هایی مانند «بَتاور» به جای واژه‌هایی که گمان می‌رود بیگانه‌اند، دشوار نیست. دشواری آن‌جاست که ذوق جامعه چنان تحت تأثیر دیگر فرهنگ‌هاست که به طور طبیعی این واژه‌های فارسی را نمی‌پذیرد.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: