آدرس پست الکترونيک [email protected]









دوشنبه، 24 شهریور ماه 1393 = 15-09 2014

نتیجه عشق به زن نامحرم در لحظه جان دادن

ماجرای حمام منجاب؛ نتیجه عشق به زن نامحرم در لحظه جان دادن

الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند.

به گزارش جام نیوز، شيخ بهائى (رضوان‌الله‌علیه) در كشكول ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد، در حال احتضار به او شهادتین تلقين كردند، او در عوض، اين شعر را خواند:

يا رُبَّ قائِلَةٍ وَ قَدْ تَعِبَتْ
أينَ الطَّريقُ اِلىٰ حَمّامِ مَنْجابٍ

و سبب خواندن شعر به جای شهادتین آن بود كه روزى زن عفيفه خوش صورتى از منزل خود در آمد كه به حمامِ معروف "منجاب" برود.

پس راه حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر درِ منزلى ديد از او پرسيد كه حمام منجاب كجا است؟

او اشاره كرد به منزل خود و گفت حمّام اين است. آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فوراً در را بر روى او بست و خواست كه با او زنا كند.

آن زن بيچاره دانست كه گرفتار شده و چاره ندارد جز آنكه به تدبير، خود را از چنگ او خلاص كند. لاجرم اظهار كرد كمال رغبت و شادی خود را به اين كار و آنكه من چون بدنم كثيف و بدبوست كه مى خواستم به حمام بروم ، خوب است كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم ، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم.

آن مرد چون كثرت رغبت آن زن را به خود ديد مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بيرون گذاشت آن زن از خانه بيرون رفت و خود را خلاص كرد. چون مرد برگشت زن را نديد و به جز حسرت چيزى عايدش نشد.

الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند.

اى برادر در اين حكايت تأمّل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت.


منازل الآخره؛ حاج شیخ عباس قمی



فضول میرزا September 16, 2014 04:05 AM

عجب داستان مسخره ای! حال مقایسه کنید نوشتارها و قصص کتب مثلا شیخ بهائی را با شاهنامه!

گزارش یا اعتراض به این نظر


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: