آدرس پست الکترونيک [email protected]









سه شنبه، 18 فروردین ماه 1394 = 07-04 2015

نوری زاد: سفینه هسته ای شدنِ نظام به گِل تپید

اگر بجای آقای ظریف، همین آقای جلیلیِ رهبری نیز بود، فرایند این مذاکرات، به همین جا ختم می شد بلاتردید. چرا؟ چون طرفِ مذاکره چاقویش را گذاشته بود بر شقیقه ی حضرات. راه دیگری جز همین راه در میان نبود.
****


سفینه هسته ای شدنِ نظام آخوندی به گِل تپید

از فیس بوک محمد نوری زاد

سفینه هسته ای شدنِ این نظام آخوندی، و سرداران فربه آنان، در یک چنین سرانجامی به گِل تپید. که این خسارت عظما همچنان ادامه دارد و مردمان ما حالا حالاها باید گرداگردِ سفره این نکبتِ فراگیر جلوس فرمایند و از مأکولات نکبتی اش تناول کنند. البته من نیز همپای مردمان بی نوایمان خوشحالم و شادمان. که قدیمی های خردمند ما گفته اند: جلوی ضرر را از هرکجا که بگیری منفعت است. در این سال های بی خردی، نفس مان به شماره افتاده بود. و ما برای نفس کشیدن، به یک چنین روزنه ای محتاج بودیم. اگر چه این روزنه، پیش از ما، به خود آخوندهای حکومت و سردارانشان اکسیژن می رساند. تا همچنان بر سرِ ما آوار باشند و دست به جیب ما ببرند و بی اراده و انتخاب ما به هر تمایل خود حریص شوند. افسوسِ من فراتر از اضمحلالِ سرمایه های حیثیتی و پولی کشور، به الم شنگه های اسلامی آقایان نیز مربوط است. آقایان، برای بدر بردنِ جانشان از این فرود دهشتناک، جماعتی به اسم دانشمند هسته ای را زدند و کشتند و خودشان نیز با هیاهو به خانه های این کشته شدگان رفتند و در نمایشی شنیع، به زن ها و بچه های اینان تبریک و تسلیت گفتند. اگر ذره ای خردِ ذره بینی در برج و باروی آخوندهای حاکمیت و سرداران شان وجود داشت، با پولی که در همین داستان هسته ای دود کردند و به هوا فرستادند، می شد ده هزار هکتار از زمین های بوشهر یا هرکجای استان های جنوبی را از صفحات خورشیدی پوشاند و به تولید حداقل پنج هزار مگا وات برق سالم و بی مخاطره دست یافت. با این تفاوت که از صفحات خورشیدی برق تولید می شود اما بمب هسته ای نه. که آخوندها، به بمب هسته ایِ صلح آمیز محتاج بودند نه برق بی خطر. یا می شد با دوهزار و پانصد میلیارد دلاری که در داستان هسته ای دود کردند و به هوا فرستادند، مشکل آب و فقر و فساد و اعتیاد و بی کاری را در این کشور ریشه کن کرد. بدا بحال مردمی که بیرقِ بی اراده ی این جماعت اند. تا هرکجا که آخوندهای مضطر احتیاج شان بود، به صحنه آورده شوند و حنجره بدردند که: انرژی هسته ای حق مسلم ماست! می گویم: یک وقت فکر نکنید این آقای ظریف و تیم همراهش بود که در ماراتن مذاکرات هسته ای به یک چنین توافقی دست یافتند. با اطمینان می گویم: اگر بجای آقای ظریف، همین آقای جلیلیِ رهبری نیز بود، فرایند این مذاکرات، به همین جا ختم می شد بلاتردید. چرا؟ چون طرفِ مذاکره چاقویش را گذاشته بود بر شقیقه ی حضرات. راه دیگری جز همین راه در میان نبود.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: