جوانان حامی روحانی به خانه برگشته اند
روزنامه قانون: نبود سیستم حزبی منسجم در ایران کانالهای شنیده شدن صدای جوانان و پاسخگویی به مطالبات آنان را مسدود کرده است. از سوی دیگر دولت یازدهم نیز با توجه به دغدغههایی که در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی دارد به مسئله مشارکت سیاسی جوانان و پیگیری مطالبات آنان بی توجه بوده است. مسئله ای که ميتواند پیوند دولت را با بدنه اجتماعی خود مخدوش کرده و خطرات جدی را درآینده متوجه دولت کند. اين مطالبي است كه سيد علي سياسي راد، فعال سياسي در گفتوگو با روزنامه قانون عنوان ميكند. توصیف شما از فعالیت سیاسی جوانان در کشور چیست و حضور جوانان در عرصه سیاسی ميتواند چه پیامدهایی برای کشور به همراه داشته باشد؟
فعالیت سیاسی ميتواند از رای دادن آغاز و تا حضور در کادر یک حزب سیاسی و تبدیل شدن به یک سیاستمدار حرفه ای ادامه یابد. در مورد حضور جوانان در سیاست چندین سطح مختلف وجود دارد. برخی از جوانان از بیرون و برخی از درون بر فرآیند سیاسی تاثیرگذار هستند. برخی از آنها از طریق احزاب و نهادهای مدنی در این عرصه حضور داشته و برخی نیز پست یا مسئولیت سیاسی دارند. در مورد رویکرد جوانان در کشورهای خاورمیانه تحقیقاتی صورت گرفته است که در آنها دو روند مهم آینده پژوهی شده است. یکی از این روندها اجتماعی و جامعه پذیر شدن است، فرآیندی که افراد از تفرد خارج شده و به شهروندی مسئول که در فعالیتهای جمعی شرکت کرده و قانونپذیر شده، تبديل ميشود. روند مهم دیگر و موثر بر جوانان سکولاریزاسیون یا عرفی شدن است. عرفی شدن به این معناست که رویکردهای سنتی و دینی کاهش پیدا ميکند. چسب مهم اجتماعی که جامعه را در این کشورها به یکدیگر پیوند ميداده است از جنس هویت تاریخی است که عمدتا تحت تاثیر مذهب قرار دارد. وقتی این مقوم اجتماعی کاهش پیدا ميکند عملا باید امکانات و ظرفیتهای جدیدی به وجود آید که گرایش به سمت قانون گریزی و جامعهستیزی را کنترل کند، یعنی افراد به جای این که به سمت تفرد محض حرکت کنند و موجب تعارضها و درگیریهای اجتماعی شوند باید به سمت نوعی همکاری اجتماعی و هویت جمعی که برای اداره یک کشور لازم است سوق داده شوند. تحقیقات نشان ميدهد هر دو روند در کشورهای خاورمیانه یعنی غیر اجتماعی شدن و هم عرفی شدن رو به رشد بوده اما نظم جدیدی جایگزین آن نشده است که از نظر جامعه شناسی سیاسی نگران کننده است. وقتی جامعه عرفی تر شده و از سوی دیگر جوانان نیز جامعه گریزتر ميشوند به معنای آنوميو فروپاشی اجتماعی است. حتی به گفته بسیاری از تحلیلگران تداخل این دو روند در کشورهای خاورمیانه امکان جایگزین کردن نظم جدید و دموکراتیک را به جای قدرتهای قبلی با مشکل جدی مواجه کرده است. به نظر ميرسد ایران نیز تحت تاثیر این دو روند قرار گرفته است. این در حالی است که یکی از روشهای جلوگیری از فرآیندهای غیر اجتماعی شدن، ورود جوانان به عرصههای کار جمعی و سیاسی است.
ورود جوانان به عرصه سیاسی چگونه ميتواند این چالشها را مرتفع کند؟
اولا اشتغال به امر سیاسی و جلب مشارکت جوانان در فرآیند سیاستگذاری عموميو شنیدن رسميصدای آنان، کمک مهميبه جلوگیری از اتمیزه شدن آنها ميکند. جوانانی که تجارب مشارکت جدی تری در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دارند، احتمالا گرایشهای جامعه گریزی کمتری خواهند داشت.
ثانیا فعالیت سیاسی از این نظر که تنها با کار جمعی و گروهی به توفیق ميرسد ميتواند راه حل این مسئله باشد. هیچکس به تنهایی نميتواند یک پروژه سیاسی را به تنهایی با موفقیت به پیش ببرد. به همین خاطر بسیار مهم است که برای ورود و آشنا کردن جوانان با عرصه سیاسی برنامه ریزی دقیق وجود داشته باشد چون در عرصه سیاسی فرصتهای زیادی وجود دارد که از فروپاشی اجتماعی، تفرق و قانون گریزی گسترده جلوگیری ميکند.
این حضور گسترده جوانان در عرصه سیاسی ميتواند با چه آسیبهایی همراه باشد؟
جوانان در ایران به شکل حرفه ای کار سیاسی ميکنند درحالی که فعالیت حرفه ای سیاسی به معنای رهبری احزاب و جنبشهای اجتماعی خطرناک است. به این علت که کار سیاسی پیچیده بوده و نیازمند تخصص در سطح بالاست. فعالیت سیاسی حرفه ای نیازمند سالها تجربه است. مکانیزميکه تجربه و انرژی جوانی را تلفیق ميکند و عرصه سیاسی را از خطر مصون نگه ميدارد، سیستم حزبی است. سیستم حزبی کمک میکند نیروها و فعالان پر انرژی در ساختار حزبی آموزش ببینند و تجربههای لازم را کسب کنند.
در مورد آسیبهایی که حضور جوانان در جایگاه رهبری سیاسی و جنبشهای اجتماعی به همراه داشته است، مثال ميزنید؟
فعالیتهای دانشجویی با همه تاثیری که در تحولات سیاسی قرن اخیر ایران داشته با اشتباهاتی نیز همراه بوده است. برای مثال رهبری جنبشهای چریکی در ایران به دست جوانان بوده است. گرفتن سفارت آمریکا به دست جوانان صورت گرفت که تاثیرات آن همچنان پا بر جاست.
جوانان در دانشگاهها تمایل دارند که فعالیت سیاسی داشته باشند و رهبری این فعالیتها نیز طبعا به دست همین جوانان است و عواقب خود را نیز به دنبال دارد. به نظر شما از این وضعیت گریزی وجود دارد؟
اقدام این جوانان ميتواند با تبعات ملی(مثبت و گاه منفی) همراه باشد و باید برای جلوگیری از آن راهکارهایی پیدا کرد. یعنی باید روشهایی پیدا کرد که فعالیت سیاسی جوانان وارد قالب منافع ملی، هم افزایی ملی و عمل جمعی قرار بگیرد. متاسفانه نبود سیستم حزبی در ایران تاثیرات مخرب و عمیق دارد. وقتی احزاب قوی وجود ندارند بخشی از فرآیند سیاسی مختل ميشود. دولت به این جهت ایجاد ميشود که در راستای منافع ملی همگرایی ایجاد کرده و برای دستیابی به آن، منابع را بسیج کند. اگر به جای نیرویهای همگرا، نیروهای گریز از مرکز و واگرا دائما ایجاد شود نظم سیاسی شکل نميگیرد. ضمن این که باید پذیرفت در جامعه گروهها با منافع و علایق مختلف وجود دارند که نميتوان از آن چشمپوشی کرد، تنها ميتوان به صورت موقت آن را سرکوب کرد. منافع گروههای اجتماعی باید در جایی به هم گره خورده و تجمیع شود. کارکرد حزب در واقع تجمیع منافع گروههای مختلف در اجتماع است. وقتی که احزاب کارآمد وجود ندارند تجمیع منافع به درستی انجام نشده و جامعه با چالش تعارض منافع و ترجیحات رو به رو ميشود، یعنی دائما خواستهها و مطالباتی در سطح اجتماع مطرح شده و رسانهها نیز آن را منتقل و منعکس ميکنند یا گروههای اجتماعی-سیاسی و غیر حزبی به طرح آن ميپردازند اما در هیچ کجا تجمیع نميشود و رویکرد ملی برای همگرا کردن آن مطالبات وجود ندارد و نميتوان مشخص کرد که اگر منافع گروهی خاص تامین شود بر دیگران چه تاثیری خواهد داشت. تنها در بین جوانان بیش از 20گروه اجتماعی را ميتوان طبقه بندی کرد که هر طبقه خواستهها و مسائلی دارند که سیستم سیاسی باید بتواند به آنها پاسخ دهد. برای مثال جوانان اجتماعی یا قانون گریز، جوانان مجرد و جوانان متاهل. تعداد زیادی جوانان متاهل، وجود دارد که جنس مشکلات آنها با جوانان مجرد متفاوت است. جوانان تحصیلکرده و جوانانی که از تحصیلات ابتدایی محروم هستند که حتی گفته ميشود جمعیت آنها به چند میلیون نفر نیز ميرسد، مسایل متفاوتی دارند. جوانان حاشیه شهر و جوانان شهر نشین که مطالبات و خواستههای متفاوتی دارند. به مسائل این مجموعه گسترده چگونه در سیستم سیاستگذاری عموميپاسخ داده ميشود؟ چگونه صدای این افراد منعکس ميشود؟ این مسئله از این جهت که به صورت بلند مدت در سرنوشت سیاسی اجتماع تاثیر گذار است باید مورد توجه واقع شود. شکل گیری احزاب و تقویت آنها یک ضرورت سیاسی برای نمایش دموکراسی و مردمسالاری نیست. در سیستمهای غیر مردم سالار نیز پذیرفتن فعالیت حزبی حرفه ای برای تجمیع نیروهای گریز از مرکز و تبدیل انرژیهای مخرب به انرژی سازنده اجتماعی ضروری است.
وجود احزاب و جلب مشارکت جوانان چگونه ميتواند در نهایت به پاسخگویی مطالبات آنها بینجامد؟
شاید بشر یک زمان بدون کار تیميو جمعی ميتوانست مسائل خود را حل کند اما در حال حاضر ثابت شده است که تمام کسانی که تحولات مهميایجاد کرده و خدمات اجتماعی قابل توجهی ارائه کرده اند رهبران تیميو تیم ساز بوده اند. کسانی که هم خود کار گروهی را ميدانند و هم توانایی آموزش آن را به دیگران دارند. اگر از منظر توسعه هم به این مسئله نگاه کنید جوانانی موفق هستند که ميتوانند کار گروهی و جمعی کرده و با دیگران همکاری کنند. اگر کسی نتواند با دیگران همکاری کند نميتواند در محیط پیچیده دوام آورد. امروزه به دلیل این که مسائل به طور پیوسته در حال پیچیده تر شدن است نیاز به تیم و گروههای کاری نیز افزایش یافته است. جوانانی هستند که هم گرایشهای سنتی و مذهبی آنها در حال کاهش است و هم قانون گریز و اجتماعستیز هستند در عین حال جامعه نیازمند است که این افراد بتوانند در کنار یکدیگر کار کنند. چه کسی به این افراد آموزش ميدهد و آنها را آماده ميکند؟ تبدیل کردن درک و فهم به رفتار کار اصلی است که باید اتفاق بيفتد، مسئله ای که بدون تجربه، آزمون و خطا رخ نميدهد. یعنی این افراد باید با یکدیگر کار تیميانجام دهند و ممکن است در این مسیر مرتکب اشتباه نیز شوند. برای مثال در دانشگاه پلی تکنیک و در زمان ریاست دکتر سلیميایده ای پیگیری و انجام شد. در این دوره اداره دانشگاه با مشارکت دانشجویان انجام گرفت. مسئول امور خوابگاهها یک فرد دانشجو بود. مسئول امور خوابگاهها، مسئول فرهنگی خوابگاه و تاسیسات آن و همه بخشهای آن از دانشجویان بوند. البته این فعالیت دانشجوها بیشتر داوطلبانه بود چون پرداخت قابل توجهی نداشت. بسیاری از فعالیتهای خدماتی دانشگاه به دانشجویان واگذار شده و به وسیله دانشجویان اداره ميشد. بعدها تشکیل شوراهای صنفی و کمیتههای علمی، ظرفیتی ایجاد کرد که بسیاری از فارغ التحصیلان پلی تکنیک دوره مدیریتی کامل یک سازمان تقریبا 500 نفره را تجربه کردند. البته در این مسیر مرتکب اشتباه نیز ميشدند اما این ابتکار موجب تغییر فضای عموميو تربیت یک نسل از دانشجویانی شد که در سنین پایین مهارتهای سطح بالا را کسب کردند. با وجود این که مسئله فرهنگ همیشه برای دولتها مسئله حساسیتبرانگیزی بود، تماميکانونهای فرهنگی توسط دانشجویان اداره ميشد. کانون تئاتر، موسیقی، کتابخانه و... بهطورکامل به دانشجوها واگذار شد. یعنی در دوره ای در دانشگاه پلی تکنیک مدیریت دولتی تنها در حد سیاستگذاری و اعمال قانون بود و بخشهای مربوط به دانشجویان و نه امورات علميو تخصصی به آنها واگذار شد. این مدلی است که در بسیاری از کشورهای دنیا و کشورهای پیشرفته نیز مورد استفاده قرار ميگیرد. معنای این مدل از لحاظ سیاسی این است که باید ظرفیتهای مشارکت سیاسی در جامعه ایران افزایش پیدا کند. چند میلیون فارغ التحصیل و کارشناس در کشور وجود دارد که در سنین جوانی به سر ميبرند و این افراد تمایل به مشارکت سیاسی دارند. این افراد از چه کانالهایی ميتوانند فعالیت کنند؟ صدای این افراد چگونه از طریق سیاستمداران شنیده ميشود؟ کانالهایی وجود دارد اما ناقص و نیازمند به تغییرات اساسی. نميتوان بدون ایجاد امنیت از جوانان خواست فعالیت سیاسی داشته باشند. یک نیروی حرفه ای سیاسی در شرایط پیچیده و پرهزینه سیاسی ممکن است قادر به تشخیص و تحلیل فضای موجود باشد و بتواند نظرات خود را به پیش ببرد. اما یک نیروی سیاسی آماتور که در سنین جوانی فعالیت ميکند در فضایی که مین وجود دارد و به شدت نا امن است، به طور دائم در معرض خطر قرار دارد و بسیار محتمل است که روی مین پا بگذارد. به همین علت است که یک فعال دانشجویی پس از 6 ماه فعالیت بسیار محتمل است که به زندان بیفتد. پیغاميکه نظام سیاسی و تنظیمات اجتماعی کشور به جوانان ما ميدهند این است که مشارکت سیاسی شما بسیار پر هزینه و خطرناک است. بنابراین توصیه خانواده ، دوستان و فضای عموميجامعه این است که جوانان به سمت مشارکت سیاسی نروند و این کار تبعات گسترده و وحشتناکی بر زندگی آنان خواهد داشت، به ویژه در شرایط بحران. تا وقتی که قدرت سیاسی متمرکز وجود خلأ جوانان با تجربه و متخصص احساس نميشود، اما اگر به هر علتی این قدرت از بین برود، سیستم به جوانان مسئولیت پذیر، ملی، اجتماعی، اهل همکاری و متخصص نیاز پیدا ميکند. در چنین شرایطی است که به علت عدم آموزش نیرویهای جوان و متخصص با نیروهای منفردی رو به رو ميشود که توانایی همکاری با دیگران را ندارند، به دنبال حد اکثر کردن منافع خود هستند و اخلاق غیر مدنی دارند و در چنین شرایطی فروپاشی اجتماعی و اخلاقی رخ ميدهد. این مسئله برای کسانی که ميخواهند توسعه ایجاد کنند بسیار نگران کننده است.
عملکرد فعلی دولت را در زمینه سیاستگذاری برای جوانان چگونه ميبینید؟
دولت یازدهم به دلیل این که اولویتهای دیگری در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی دارد به این مسئله کمتر توجه کرده است. مسئله سیاستگذاری حوزه جوانان نیازمند متولی برای پیگیری است. این متولی در واقع وزارت ورزش و جوانان است. این وزارتخانه نیز به دلیل عملکرد وزیر عملا در این حوزه رو به تعطیلی است چون وزیر ورزش و جوانان معتقد است تلفیق این دو حوزه اشتباه است. ایشان پیشنهادی را نیز به شورای عالی جوانان ارائه کرده است که بخش جوانان از وزارت ورزش انتزاع شده و به عنوان سازمان ملی جوانان بار دیگر احیا شود. دولت ميتواند امکان تقویت سازمانهای مردم نهاد و انجیاوها را برای جوانان فراهم کند اما تاکنون فعالیتهای مستقیميدر این زمینه صورت نگرفته است. اقداماتی که دولت در حوزه اشتغال، کنترل تورم و دیگر حوزههای کلان سیاسی و اقتصادی کشور انجام داده بر حوزه جوانان نیز موثر است. برای مثال تقویت بخش خصوصی در ایران از اهمیت بالایی برخودار است. دولت از طریق افزایش نرخ رشد اقتصادی، کاهش تورم و بهبود محیط کسب و کار موجب بهبود وضعیت اقتصادی ميشود. در صورت افزایش اشتغال و رشد کارآفرینی جوانان تحصیلکرده ميتوانند وارد فضای کار شوند و با این افزایش اشتغال به یکی از مهمترین بحرانهای حوزه جوانان کمک شود. اما مسئله مشارکت سیاسی جوانان به صورت مستقل مورد توجه دولت نبوده است.
عدم توجه دولت به جوانان و مطالبات آنان ميتواند چه پیامدهایی داشته باشد؟
رای روحانی در انتخابات سال 92 در حقیقت از پایگاه اجتماعی است که رهبری آن را کسانی جز خود دولت در اختیار دارند، مانند آیتا...هاشميو دیگر رهبران اصلاحات. دولت یازدهم پیوستگی سازمان یافته ای با این بدنه اجتماعی ندارد. به میزان حمایت رهبران اصلاحات است که این بدنه اجتماعی با دولت یازدهم مرتبط ميماند و دولت به اتکاي این بدنه اجتماعی ميتواند پروژههای خود را به پیش ببرد. همانطور که دیدیم بخش عمده ستادهای انتخاباتی دکتر روحانی را جوانان تحصیلکرده اصلاح طلب اداره کردند. این همان مشکلی است که در دولت اصلاحات هم به وجود آمد. به تعبیر سعید حجاریان این جوانان پس از انتخابات فراموش شده به خانه برگشتند و پس از انتخابت 92 این اتفاق بار دیگر در حال وقوع است. یعنی نیروی سیاسی آموزش دیده که مهارت دارد و در فضای عموميفعال بوده است در حال منزوی شدن است. رابطه دولت و بدنه اجتماعی آن با واسطه است. نیروهای رقیب دولت نیز این موضوع را ميدانند. مطالبات نیرویهای اصلاحطلب عمدتا از جنس مطالبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است، یعنی آزادی بیان و آزادی اجتماعی.
در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی نیروهای مخالف تا حدودی از فشار بر دولت کاستهاند و به عکس در حوزههایی که جزو مطالبات پایگاه اجتماعی دولت است به شدت دولت را تحت فشار قرار ميدهند. مانند آنچه در جریان استیضاح وزیر علوم مشاهده کردیم. چرا منتقدان با این حجم فشار نميخواستند اجازه اتفاقات مثبت در این حوزه را بدهند؟ چون یکی از مراکز اصلی اتصال بدنه اجتماعی جوان دولت، دانشگاه است. به همین علت فشار گسترده ای را بر دانشگاه و بدنه اجتماعی اصلاحات وارد ميکنند این نوع تحریکات به این علت است که این بدنه از دولت روحانی حمایت کرده است به تدریج شروع به جدا کردن حساب خود از دولت یازدهم کنند. از سوی دیگر جریان رهبری اصلاحات ناچار خواهد شد برای این که پیوستگی خود را با بدنه اجتماعی خود حفظ کند، واکنش نشان داده و شروع به نقدهای رسميو فشار بر دولت کند تا آنها را وادار به انجام اقدامات مطلوب بدنه اجتماعی خود کند. دولت هم به دلیل فشارهای نیروی رقیب نميتواند این اقدامات را انجام دهد. اتفاقی که ميافتد این است که بین دولت، رهبران اصلاحات و بدنه اجتماعی شکاف جدی ایجاد ميشود.
اگر این اتفاق بیفتد دولت روحانی به دولتی تبدیل ميشود که پایگاه اجتماعی ندارد. رئیس جمهور باید به این مسئله توجه کند. ممکن است بدنه اصلاحات که عمدتا از جنس نیروی جوان است تحت فشار قرار بگیرد و از دولت جدا شود. مانند اتفاقی که در اواخر دولت اصلاحات رخ داد. به مطالبات بدنه جوان دولت پاسخ داده نشد در نتیجه از دولت فاصله گرفت و حتی شعار عبور از خاتمينیز مطرح شد.
وقتی این اتفاق رخ داد تنها اصلاحات متضرر نشد بلکه کل مملکت آسیب دید و هشت سال تاوان نداشتن پیوند سازمان یافته دولت اصلاح طلب و بدنه اجتماعی آن را پرداختیم چون نتوانستیم بدنه اجتماعی را توجیه کنیم. دولت یازدهم باید به سرعت به دنبال راهکارهای ایجاد رابطه سازمانیافته با بدنه جوان اصلاح طلب باشد و جوانان را به فعالیت سیاسی مثبت، مولد و سازنده تشویق کند تا آن رخدادهای تلخ بار دیگر تکرار نشود.