آدرس پست الکترونيک [email protected]









دوشنبه، 13 مهر ماه 1394 = 05-10 2015

باید منتظر بماند تا قاضی محل تبعید او را تغییر دهد!

ميترا پورشجری (فعال حقوق بشر)

پدرم باید منتظر بماند تا قاضی آصف حسینی محل تبعید او را تغییر دهد!

براساس آخرین حکم دادگاه، پدرم باید اول مهرماه در پایان حبس یکساله خود از زندان آزاد و به دوره دوساله تبعید به شهرستان طبس منتقل میشد، ولی در روز موعد نه تنها این انتقال صورت نگرفت بلکه مسوولان زندان هیچ پاسخ درستی برای انجام نگرفتن این جابجایی به پدرم ندادند تا اینکه خانواده ام شنبه یازدهم مهرماه به دادگاه رفته و خواستار ملاقات با قاضی "آصف حسینی" و دیگر مسوولان پرونده شدند که همگي از ملاقات اجتناب ورزیدند و درآخر قاضی شعبه 7 اجرای احکام اقای "محمد شهروی" به آنها گفت: طبس تبعیدی نمی پذیرد و پورشجری باید همچنان منتظر بماند تا قاضی آصف حسینی قاضی شعبه یک دادگاه انقلاب که حکم تبعید را صادر کرده است محل تبعید را تغییر داده و تبعیدگاه تازه ای انتخاب کند، این درحالی است که همین قاضی در ابتدا شهرستان اردکان را به عنوان محل تبعید درنظر گرفته بود ولی در دادگاه تجدید نظر به طبس تغییر یافت، حال دوباره پرونده پدرم را به شعبه یک ارسال کرده اند تا آصف حسینی محل جدیدی را برای تبعید پدرم اعلام کند!

لازم به یادآوری است که پدرم در سال 1389 به اتهام وبلاگ نویسی دستگیر وبه اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری چهار سال را در زندان به سر برد ودر شهریورسال گذشته پس از پایان دوران حبس خود از زندان آزاد شد و پس از 38 روز دوباره در پی پرونده سازي جدید وزارت اطلاعات دستگیر وبه همان اتهامات قبلی به یکسال زندان و دوسال تبعید محکوم شد.

پدرم در طول دوران 5 ساله زندان خود به دلیل فشارهای روحی و جسمی ناشی از شکنجه و انفرادی وعدم توجه و رسیدگی پزشکی به بیماریهای مختلفی دچار شد و از دوسال و نیم پیش در پی سکته قلبی نیاز مبرم به عمل قلب باز داشت و طبق توصیه پزشکان بهداری زندان به پزشک قانونی مراجعه کرد ودرآنجا تاييديه "عدم تحمل کیفر" و درمان فوری را گرفت که هیچگاه مقامات قضایی به این دستور عمل نکردند و همچنان پدرم از بررسی پزشکی محروم است و تاكنون به وی مرخصی درمانی ندادند.

پدرم ميگويد: روزانه حدود 22 قرص براي مشكل قلب و قند خونم ميخورم و چون در زندان غذاهاي رژيمي و ميوه و سبزيجات به ندرت يافت ميشود و من نميتوانم تغذيه مناسبي داشته باشم، بيماريهام شدت گرفته بطوريكه بيشتر شبها از درد قفسه سينه نميتوانم بخوابم و بدليل قند خون بالا بينايي ام دچار مشكلات جدي شده و در طول شب بايد چندين مرتبه بروم و پاهاي خود را خيس كنم و احساس كرختي و بي حسي مداوم دارم در اعضاي بدنم. سنگ کلیه، دیسک کمر، ورم غده پروستات نیز از دیگر بیماریهایی است که پدرم از آن رنج میبرد.

پدرم طی تماسی که دیروز با من داشت گفت: مقامات قضایی حتی به قوانین خودشان هم احترام نمیگذارند و آن را رعایت نمیکنند، میخواهند با اعصاب و روانم بازی کنند و دارند با این بلاتکلیفی و نگهداشتن در زندان پس از پايان دوران محكوميت مرا شکنجه بدهند، به گمانم خوابهايي برايم ديده اند؟



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: