آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 9 تیر ماه 1395 = 29-06 2016

ضرورت کنونی اتحاد و همدلی نیروهاست، و نه...!

ایران – آرش صبحی

با خون دل مینویسم. خون دلی که از بطن مردمی خسته، و 3 نسل سوخته ودرحال خاکستر شدن فوران میکند، نسل هائی که قربانی ندانم کاری و جهل تاریخی نسل انقلاب و انقلابی- و انقلابی کورکورانه شده است.

آنطور که اکثریت بزرگی از مردم میدانند، مهم ترین هدف شاهزاده رضا پهلوی، یا به تعبیربعضی افراد وشخصیتها که هنوز با پیشوند و لقب شاهزاده بعنوان یک واقعیت مخالفند، وبگونه ای حیرت آوربدان حساس، بارها وبارها در گفتگو با رسانه های بین المللی، و در دیدارهای رسمی و غیررسمی با شخصیتها و نهادهای سیاسی کشورهای مختلف با صراحت اعلام کرده اند، هدف حضورشان درمبارزه نا متوازن ونابرابرباحکومت ملایان رهائی ملت ایران ازیوغ سیطره یک حکومت قرون وسطائی، ورسیدن به شرایطی مناسب، وبستری مطلوب برای برگزاری یک انتخابات آزاد است ونه چیزی فراترآزآن.
تفاوت شاخص وغیرقابل انکار رضا پهلوی بعنوان یک شخصیت شناخته شده با پیششینه ای شفاف این امکان را برای او فراهم نموده تا درعرصه بین المللی از جایگاهی رفیع، ودرمیان ایرانیان، بویژه دربین نسل جوان کشوراز اقبالی بلند ومقبولیتی مرتفع برخوردارباشند. رضا پهلوی در پرتو صداقت ودرایت و وطن پرستی بی چون وچرائی که در شخصیتش موج میزند طی سالیان گذشته همواره وبدون ملاحظه وپرده پوشی اعلام کرده وتاکید داشته اند که یک انحلال طلب هستند و درشرایط کنونی، اولویت اول شان خاموش کردن آتشی است که 37 سالست دراثرندانم کاری خیلی ازهمین مدعیان آزادی ودمکراسی خواهی و... دامنگیر ملت ومملکت بوده که باید هرچه سریع ترخاموش شود. واصرار ورزیده پس آن در یک فضای آرام وبستری مناسب ومنطبق با استانداردهای بین المللی، مردم ایران این فرصت را پیدا کنند تا دریک انتخابات آزاد ودمکراتیک و باحضور نهادهای مدنی واحزاب غیر وابسته ووطن دوست، ونظارت نهادهای بین المللی سرنوشت آینده کشورشان را رقم بزنند، ونه عوامل خارجی که در طی 37 سال گذشته خون این ملت ایران را مکیدند وشیره جان کشور را در پناه وجود یک حکومت ضد ایرانی ومتعلق به هزاره پیش به یغما برده اند.
شاهزاده رضا پهلوی بکرات اعلام نموده، درشرایط سختی که سالهاست گریبان کشورو مردم ایران را گرفته هیج تمایلی نداشته وندارند تا برروی مسائلی مثل نقش آفرینی خودشان درایران آزاد فردا، یا شکل نظام آینده تمرکز نمایند وصحبتی بمیان بیاید. چراکه معتقدند طرح مسائلی ازاین دست میتواند زمینه ساز منازعاتی باشد که موجبات انحراف ازاصل واهداف مبارزه آزادی وطن راتحت الشعاع قراردهد و بمثابه خرید زمان برای ادامه حکومت جهل وجنون ملایان باشد. حال اولین سئوالی که مطرح میشود اینست که: این مبارزخستگی ناپذیر و ایران دوست ودمکرات منش، باید چگونه وبا چه ادبیات وچه زبانی نظرات ومواضع خودرا بیان نماید که دیگرمدعیان بتوانند به صداقت وشفافیت مواضع ایشان پی ببرند؟؟ با چه زبانی باید فریاد بزند که در شرایط فعلی اولویت درجه اول شان رهائی ملت وکشوراست ونه شکل وشمایل نظام حکومتی آینده.
رضا پهلوی سالهاست که بصورت مستمربرمواضع خود تاکید داشته درایران پسا جمهوری اسلامی آنچه مهم است، محتوای نظام سیاسی آینده است و نه شکل آن. وپا فشاری براین اصل مهم که تصمیماتی از این جنس موکول به زمانی میشود که ملت ایران فرصت انتخاب دریک فضای مناسب را داشته باشد، وزمینه هرگونه اظهار نظر وگفتگوی سازنده ای فراهم باشد. حال باید پرسید، دیگر مدعیان چه میگویند که ایشان نمیگوید، یا نگفته است؟ وایشان چه میگوید که برای دیگران قابل درک وفهم نیست وخارج از محدوده مطالبات ملت ایران قرار دارد؟
مگرحقیقت غیرقابل انکار بجز این بوده که شاهزاده رضا پهلوی با شجاعت وصراحت آنهم" نه یکبار" که در( چندین نوبت) حتی دربرنامه زنده تلویزیونی صدای آمریکا بعنوان یک رسانه بین المللی وپربیننده درایران، ودریک میزگرد با مهندس حسن شریعتمداری، اعلام کردند اگردرایران آزاد فردا، با رای آزاد ملت ایران یک جمهوری سکولار و دمکراتیک، مبتنی برمنشورجهانی حقوق بشرحاکم شود ایشان به نود ونه درصد خواسته وآرزویش رسیده است. جستجو کنید ببینید درعرض وطول گستره اپوزیسیون و درطی همه این سالهای مصیبت بارچند عنصرجمهوریخواه سراغ دارید که باچنین شهامت وصراحتی بیان کرده باشد، اگرملت ایران درفضای اجتماعی و سیاسی پسا جمهوری اسلامی، دریک انتخابات ورفراندوم آزاد با نظارت نهادهای بین المللی به حکومت پادشاهی پارلمانی رای بدهند، جمهوریخواهان هم به 90 درصد آرزوهاشان رسیده اند؟؟؟؟؟، فیلم آن برنامه بعنوان سند گویا وتاریخی در رسانه های مجازی هست بروید ببینید.
اگرموردی پیدا کردید حتما"آنرا منتشرکنید تا مردم ببینند وبشنوند وبتوانند قضاوت کنند.

متاسفانه طی 37 گذشته که جمهوری اسلامی با داغ ودرفش براین مردم حکم رانده وبا حاکمیتی "سکتاریستی" وخونین مشغول سرکوب وغارت ثروتهای ملی بوده، صدای آزادیخواهی هم درپهنه اپوزیسیون پسوند دار وپیشوند دار وایسمهای مختلف نیزبگوش میرسیده، اما هرگز یک قدم مصلحانه و بدور از جاه طلبی ها ومنیت وخودپسندی های بی مورد درمسیریک اتحاد همه گیر و مقبول حاصل نگردیده. جالبتر اینکه هروقت هم نقد و انتقادی بمیان آمده، شادهد بوده ایم که همه تلاش این بوده تا گناه و اشنقاق را برگردن دیگری بیندازد، بدون اینکه درک کنند بلطف پیشرفتهای تکنولوژی ودوران موسوم به انفجاراطلاعات مردم ایران با همه گرفتاریهای ریز و درشت ناظر براحوال واعمال اپوزیسیون وشخصیتهای درگیر درآن بوده اند وهستند.
واقعیت این بوده که برخلاف دوران "همه با هم"، طی37 سال گذشته هرکس با تفکر ومواضع فردی، وهرتشکلی با بدست گرفتن یک بیرق و یک عنوان دهان پرکن یا ساز خودشان را زده اند، یا دربوق تخریب وتضعیف این وآن دمیده اند تا حکومت جهل وجنون با خیالی آسوده به حیاتش ادامه دهد ومشغول غارت وچپاول باشد. نتیجه اینکه خواسته و ناخواسته آب برآسیاب حکومتی ریخته اند که فقط با اتکا به ظلم وگشتار قادربه ادامه زندگی بوده است. چقدر باید سکوت کنیم وخون جگر بخوریم؟ تا چند سال دیگر باید شاهد ادامه فروپاشی شالوده های حیاتی کشور، ازهمه مهمتر، فروریزی اخلاقیات وفضیلت وکرامات انسانی باشیم که بصورت روزانه و هرساعت داردازمیان میرود؟ بسیاری از داده ها و تجربیات تلخ 37 گذشته نشان میدهد که گویا مشکل اصلی بخشی، شاید بتوان گفت بخش اعظم مدعیان مخالفت با جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی نیست! بیش ازاینکه مخالف انحلال طلب حکومت اسلامی باشند، عملا" مخالف تلاشهای (رضا پهلوی) واهداف ومقبولیت اوهستند.
صد البته بسیاری هم از مخالفان ژنتیکی دودمان ایران سازپهلوی هستند که هنوز هم با اینهمه ظلم وستمی که حکومت اسلامی بر کشور و ملت روا داشته عطش انتقام شان فروکش نکرده است. این بخش ازمخالفین بدون اینکه بدانند درسایه اشتباه وندانم کاری و بعضاسرسپردگی وخیانت شان چه بلییه شومی را برایران وایرانی مستولی کردند، اصراردارند به بهرشکلی، ولوغیرمنطقی و بدور از مبانی اخلاق، مسئله امروزین ملت وکشور را فدا کنند که مبادا توفیقی نصیب شاهزاده رضا پهلوی شود! با یک پیش داوری من درآوردی ومغرضانه و تمسخرآمیز. متناسفانه فریاد مخالفت افرادی ازاین جنس که تصادفا" در درون کشورهم بچشم میخورد بحدی تند وتیزاست که میتوان گفت در این راستا دست حسین شریعتمداری کیهان وکثیری ازاصلاح طلبان حکومتی را ازپشت بسته اند. چرا؟ بدلیل اینکه هم اهداف ومواضع رضا پهلوی رابا عینک دودی می ببینند، هم منافع کلانی دارند که فروریزی جمهوری اسلامی آن منافع خون آلود دود میشود وبهوا میرود. ازاین روست که هم 2 دوزه بازند، هم هراسان. مذبوحانه تلاش میکنند تا ازنظام پادشاهی پارلمانی احتمالی، در دوران پسا جمهوری اسلامی، ولو منبعث از رای ملت غول بی شاخ و دمی چون رهبران کنونی بسازند. در واقع این قبیل مخالفان اسمی ونمایشی، بدون اینکه به حرکت رو بجلو تاریخ، و پیشرفتهای تکنولوژیکی وبینش ومطالبات نسلهای کنونی، وفکت های دیگر توجهی داشته باشند، بصورتی بسیار حساب شده و موذیانه نتیجه چنان انتحابی را با پادشاهان سنتی گذشته چون قاجار و پیش ازآن مقایسه مکنند و با سفسطه گری ونوعی شیطنت معنا دار نتیجه گیری منمایند که نظام جمهوری مورد نظرشان «تنها» آلترناتیو مطلوب حکومت اسلامی خواهد بود وبس. بدون اینکه متوجه باشند دست پخت بسیاریشان 37 سال است تسمه از گرده ملت کشیده است.
همه آنچه که بدان اشارت رفت درشرایطی صورت میپذیرد که ایران دارد درآتش خرافات وکشتار وغارت میسوزد، وحضرات سکولار و جمهوریخواه و دمکرات و چه وچه، درسمینارها وکنفرانسهای چند نفره شان مدام بیانیه آزادی و دمکراسی وحقوق بشر وسربلندی ایران و...صادرمیکنند، درصورتیکه عملا" قضایا هیچگاه از محدوده شعارهای فریبنده و مخالفت ظاهری، که به تعبیری میتوان آنرا مساعدت بااستبداد سیاه حاکم ارزیابی نمود فراتر نرفته است. نتیجه؟؟ هیچ.
ماحصل اینکه، ملت باید بسوزد وسرزمین مان به تلی ازخاکستربدل شود، ومدعیان وایسم داران بیرونی کماکان سرگرم جنگهای حیدری – نعمتی خود باشند. چرا؟ چون فلان گروه جمهوریخواه یا بهمان گروه سکولار وغیرو که اتفاقا خیلی هاشان در بروز وظهوراین مصیبت تاریخی دستی درآتش داشته اند، هراس ازآن دارند که در فردای پسا جمهوری اسلامی مردم دست به انتخابی بزنند که حتی تصورش هم موجب آچمزشدن وجنون آنهاخواهد شد. آیا چنین اندیشه وتفکری رامیتوان بجز خودخواهی و"منیت" وجاه طلبی و پشت کردن بمردم ترجمه نمود؟
بدون تردید بسیاری ازاصحاب اپوزیسیون، چه انحلال طلب وچه اصلاح طلب که البته در مورد گروه دوم دروغی بیش نبوده و نیست، بخوبی مطلعند که بازگشت و استقرار سلطنت با معیارها و پارامترهای گذشته نه ممکن خواهد بود، ونه شدنی. ضمن اینکه رضا پهلوی نیز بکرات براین مسئله صحه گذاشته که تابع رای آزاد ملت درمورد انتخاب شکل نظام ( چه جمهوری، چه پادشاهی) دریک انتخابات آزاد خواهد بود که بنا بفرض اگرهم رای اکثریت براستقرار نظام پادشاهی باشد بطور قطع چنین نظامی منطبق با موازین و منشور جهانی حقوق بشر وپلورالیسم سیاسی میباشد که صراحتا" درمنشور 17 گانه شورای ملی نیز قید گردیده ودرمعرض دید وقضاوت قرار دارد.
آنچه مسلم مینماید مجموعه اپوزیسیون براین حقیقت وقوف دارند، یک نظام پادشاهی پارلمانی قانونمند که بلحاظ تاریخی یک میراث ملی تلقی میشود، اگر بصورتی قانونمند وبا حضور احزاب و نهادهای مدنی گردن کلفت اجرائی شود، ازنظرمحتوایی هیچ تفاوتی با یک نظام جمهوری با هر ایسم واسمی ندارد، الا یک تفاوت. اینکه درنظام پادشاهی پارلمانی پادشاه یک نماد فراجناحی وفرامسلکی و فراعقیدتی و نگهبان وحدت اقوام وتیره های قومی ایران است که بموجب قانون اساسی مشروطیت نقشی کاملا نمادین وتشریفاتی محسوب میشود، مگر اختیاراتی که مجلس موسسان به پادشاه محول نماید. درحالی که دریک سیستم جمهوری چنین گزینه مطمئنی نمیتواند متصورباشد، چرا که تجربه تلخ وعینی آن سالهاست درمنطقه بحران زده خاورمیانه، وشاخ آفریقا بعنوان مناطق نفتی واستراتژیک وهمواره تنش زا درعراق وسوریه ویمن ولبنان ومصرولیبی و...جلوی چشم ماست.
درطی 37 سال گذشته بارها وبارها دیده وشنیده شده که هروقت اسم رضا پهلوی بعنوان یک ایرانی دلسوز ویک مبارزسیاسی با نفوذ و وزن سیاسی غیرقابل انکار بمیان میاید برخی مدعیان چنان دچاردلهره وهراس میشوند که جن و بسم الله برذهن متبادر میشود. چرا؟ مگراو چه گفته وچه میگوید که برخی بدن شان بلرزه می افتد؟
سی وهفت سال ازعمر حکومت آتش افروزو چالش آفرین فرینآفرینملایان میگذرد، با کارنامه ای مملواز خیانت وجنایت وغارت وچپاول. شوربختانه هنوزهم برخی نیروهای به اصطلاح ملی و چپی و اصلاح طلبان که بارها آزموده را آزموده اندو راه به ناکجا آباد برده اند، هنوز هم در چنبره تئوری نخ نما شده و شکست خورده اصلاح از درون گرفتا رند و مدام مشغول سنگ اندازی. ملی – مذهبی هائی که پیشگامان آنها ازمتولیان وبانیان این مصیبت بزرگ بوده اند، بازهم بعنوان صحنه گردان هرنمایش انتخاباتی هیزم بیار تنور معرکه میشوند و"مثلث جیم میسازند". بی شرمی وستیز با آرمانهای یک ملت تا آنجا ره ترکستان پیموده که درانتخابات 7 اسفند 94 با تمام توش وتوان تلاش کردند تا دریک سازش مشمئز کننده جانیان وخونخوارانی چون "ری شهری" و"دری نجف آبادی" ویک مشت جانی وفاسد دیگررا تحت عنوان لیست امید به مردم مستاصل حقنه کنند. خوشبختانه پنهان نکرده و نمیکنند که رضا پهلوی پرچم مبارزه بدست گرفته تا برخلاف دروغهای شاخدار امام شان، با همت وحمایت ملت ایران، وامداران ومیراث داران بیرحم "قادسیه" رااز سرزمین حکیم طوس برانند وایران را به ملت ایران بازگردانند.
بهمین دلیل ضمن همراهی وفرمانبرداری محض از نظام ظلمت آفرین آخوندی شب وروز، و بمدت 37 سالست که در مقام مقابله بااندیشه های چنین فردی بوده اند، تا جائیکه از هیچ دروغ ودغل بازی وتخریب وفریب ملت ایران دریغ نداشته ولو دربعضی رسانه های بین المللی که درشورش ویرانگر57 تریبون امام شان بود.
بارها شاهد بوده ایم که بعضی حضرات که تعداشان انگشت شمارهم نیست تاآنجا دچارنزول شان شخصیتی هستند که ازلقب شاهزاده بودن رضا پهلوی هم درهراسند وبرزبان آورده اند. تا جائیکه این مسئله بسیار مبرهن ودرعین ساده وپیش پا افتاده درچند مورد رسانه ای شد ورضا پهلوی درعین صبوری و متانت مثل همیشه توضیح دادند تفاوت چندانی نمیکند که مرا رضا پهلوی بنامند، یا شاهزاده خطابم نمایند. آنچه که درشرایط کنونی اولویت اول من قراردارد، نجات کشور، ورسیدن به هدف نهائی است که مردم بتوانند در فضائی آزاد وسالم در یک انتخابات آزاد سرنوشت وآینده خودرارقم بزنند. بهمین دلیل بدون اینکه بخواهم خودم را درگیرموضوعات حاشیه ای از جنس بنمایم، ترجیح میدهم درکنار ملت ایران باشم ومنادی وبلندگوی فریاد آنها ورساندن آن بگوش جامعه جهانی.
همه این پارامترهای مثبت ومنفی نشان میدهد که رضا پهلوی، وبه تعبیر دیگردودمان ایران سازپهلوی ازچه اقبال بلندی درنزد ملت ایران، وچه خار گزنده وتند وتیزی برچشم ملایان وجیره خواران وحامیان حکومت اسلامیست.
پس میتوان براین واقعیت ملموس وانکار ناپذیر با قاطعیت پای فشرد که رضا پهلوی هم بطور بدیهی دارای این حقوق قانونی وشناخته هست تا همگام با سایرنیروهای انحلال طلب وآزادیخواه، (( ونه جا اندازان وحقوق بگیران ریز ودرشت رژیم اسلامی )) خواست ومواضع سیاسی اش که درپیوند مستقیم با مطالبات بلعیده شده ملت ایران است را به وزن کشی بگذارد و منتظر رای مردم دریک انتحابات آزاد باشد.
مجموعه اتفاقات ورویدادهای منطقه ای وبین المللی حکایت ازاین واقعیت دارد که هرچه حکومت اسلامی با بن بست های خود خواسته مواجه میشود، افق مرگ نظام مذهبی نیز بیش از پیش اجتناب ناپذیرترمینماید. بموازات افزایش تنش ها وبن بستها میتوان نتیجه گرفت که (( زمان نزدیکی ها وهمراهی وهمگامی های اپوزیسیون انحلال طلب فرارسیده)) که باید آنرایک الزام تاریخی واخلاقی ارزیابی نمود، الزامی که باید هرچه زودترشکلی عینی وعملی بخود بگیرد تا هیچ خلاء قدرتی درکوران ریزش استبداد دینی درمیان نباشد. بهمین دلیل است که مردم ایران دیگرحال وحوصله ای برای شنیدن ذکرمصیبتها ندارند وازهرگونه کارشکنی واخلال درظهورچنین اتحاد مقدسی خسته وبیزارشده وآنراقابل اغماض وبخشش وفراموشی نخواهند دانست.
مشکلات ومعضلات اجتماعی واقتصادی و.سیاسی و... بوضوح موجبات دوقطبی شدن جامعه ایران بنفع دمکراسی خواهان رافراهم آورده. رخدادهای منطقه ای همه وهمه موید این حقیقت میمون است که توازن قوابنفع مردم با سرعت زیاد درحال تغییراست، وحکومت اسلامی با گوشت وپوست واستخوان این مهم را دریافته، وبهمین جهت است که باردیگرآتمسفرفشار برفعالین مدنی وسیاسی را با بگیروببند وحکمهای طویل المدت شدت بخشیده تا شاید بتواند باردیگراز انفجار قطعی اجتماعی جلوگیری نماید، بدیهیست که دروضعیتی چنین بحرانی هرگونه سهم خواهی، دشمنی های شخصی و دودمانی، وکارشکنی وتعلل وخودخواهی اپوزیسیون انحلال طلب میتواند کمک بزرگی باشد به ارباب قدرت درایران مصیبت زده که نمیتواند از دید مردم پنهان بماند وفراموش شود.
بن بستهای سیاسی –اجتماعی – اقتصادی- فرهنگی – هنری و... که بدلیل ذات وفطرت خبیث حکومتگران گریبانگیرشان شده زمینه مناسبی را برای تکان خوردن گسل های اجتماعی و بروز یک زلزله بنیان کن را چنان ملموس واجتناب ناپذیرنموده که رهبرحکومت را بوحشت انداخته، تاآنجا که درسخنرانی اخیرش هراس خود از بروز چنین زلزله ای پنهان نکرد وآنراآشکارا بیان نمود.
حال سئوال اینست که آیا درچنین هنگامه ای زمان آن نرسیده که بعد ازسی وهفت سال ظلم وجور بی حد وحصرملایان، اپوزسیون انحلال طلب یکباربرای تحقق یک خواست وهدف مشترک ( رهائی کشور) زیر یک سقف همآوائی خودرا بنمایش بگذارند؟ زمان آن نرسیده که بجای شعار دادن آزادی و دمکراسی خواهی، با مدارا و خویشتن داری پلورالیسم سیاسی ومنش آزادیخواهانه فردی ودرنهایت اپوزیسیون انحلال طلب را بنمایش عینی بگذارند؟ آیازمان آن نرسیده که شخصیتهای انحلال طلب بجای اقدامات سلبی وتخریب این یا آن، با مخالف یا منتقد خود وارد گفتگوی انتقادی شوند ومسیر رسیدن به توافق را هموار نمایند؟
زمان آن نرسیده، درشرایطی که جمهوری اسلامی درپائین ترین نقطه اقتدار دروغین وساختگی خود درسایه زندان وشکنجه واعدام قرارگرفته، وچالشهای درونی و بیرونی دارد ستون فقرات خم شده اش را تا مرز خرد شدن می فشارد، اپوزیسیون انحلال طلب با نگاهی فراجناحی وفرا مسلکی وفرامطالباتی درفکر رفع اختلافات ودستیابی بیک توافق جمعی حول دو یا سه موضوع کلیدی باشند وهریک حلقه ای اثر گذار از زنجیره یک آلترناتیو قدرتمند بشوند؟ آیابعد از 37 سال نقار وتخریب وانشقاق وتفرقه افکنی که اولویت وآرزوی بزرگ رهبران وسرداران جمهوری اسلامی بوده ودراین مسیرهزینه های دلاری سنگینی راتقبل نموده اند، نباید اپوزیسیون انحلال طلب را بخود آورده باشد؟ ودهها اما و اگرهای دیگر.
چنانچه پاسخ این پرسش در درون فرد یا افراد یا تشکل سیاسی منفی باشد، با تاسف میتواند دلیل محکمی باشد براثبات این فرضیه دور و داراز که درگستره اپوزیسیون انحلال طلب همواره بخشی مشغول دو دوزه بازی ونقش آفرینی بوده اند که هیچ تعبیری بجزخیانت وفریب مردم نمیتواند برآن متصورباشد. تا جائیکه همین دودستگی ها ودو دوزه بازیها موجب گردید تافرصتهای زیادی ازدست برود واین فرصت سوزیها باعث گردد که مصیبتهای مردم بجائی برسد که امروزرسیده است. گناهی نابخشودنی وغیر قابل فراموش کردن.
درچنین بزنگاه حساس تاریخیست که باید شخصیتها، وگروههای راستین اپوزیسیون انحلال طلب رامتوجه مسئولیت تاریخی شان بنماید. اپوزیسیونی که خود را"نه درکلام" که درعمل معتقد به آرمانها ومطالبات مردم ستم دیده میدانند باید به این حقیت رسیده باشند که زمان محک زدن و وزن کشی وجنگ وجدال های حیدری – نعمتی سیاسی پایان پذیرفته، وزمانه، زمانه تصمیم گیریهای ملی است.
زمان آنست که مجموعه نیروهای مخالف غیر وابسته و جیره خوار جمهوری اسلامی، ازچپ،چپ، تا راست،راست. ازسلطنت خواه وپادشاهی طلب گرفته تا جمهوریخواه، دریابند که زمان "انتخاب" فرارسیده و"اتحاد" نیروها رمز پیروزی یک ملت برعلیه حکومت اهریمنان میباشد. بدون شک.
اپوزیسیون انحلال طلب باید بداند درکشوریکه دارد درآتش خرافات، فساد و فخشا، اعتیاد وغارتگری میسوزد، ابتدا باید بفکرخاموش کردن واطفاء این حریق ایران سوز باشند ونه سهم خواهی و وزارت و وکالت و... چرا که تقسیم همه این جایگاهها وکرسیها درایران آزاد فردا درپرتویک انتخابات آزاد با "رای" اکثریت مردم میسرخواهدبود، ونه در پمپاژ تخریب ونفاق ومنیت ها.
لذامنطق ودرایت وفضیلت انسانی وعرق ملی حکم میکند، بدون اینکه دروضعیت فعلی بدنبال مطالبات مسلکی وعقیدتی و گروهی باشند، با درک موقعیت حساس کنونی کشورایجابی بیندیشند، وقبل ازهر چیز بفکرایجاد "اتحاد وهمبستگی" بین نیروهای اپوزیسیون، پیش ازاینکه بوی خون وباروت کشورمان را فرابگیرد.
طی 37 سال گذشته همه مسیرهای نفاق وچند دستگی راازسرگذرانده ایم و به اینجا رسیده ایم که دختران 12- 13 ساله مان درعین معصومیت باید درکنار خیابانها تن بخود فروشی بدهند، به اینجا رسیدیم که بیش از40 درصد جوانان ونوجوانان مان گرفتاراعتیار وآسیب های اجتماعی شوند. به اینجا رسیدیم که باید هر روزشاهد برافراشتن چوبه های دارد درملاء عام باشیم. به اینجا رسیدیم که پدران ومادران باید بچه خودرا بفروشند تا بتوانند زنده بمانند. ومصیبتهای بسیاری که هرروزه سرتیترخبرهای نشریات ودنیای مجازیست.
به بیان روشن میتوان مجموعه ناهنجاریها ومصائب ومعضلات فرهنگی وهنری و... کشورمان رایک فرصت سوزی ملی نامید که بدون تردید مدعیان اپوزیسیون اگرنه بصورت مستقیم، بگونه ای غیر مستقیم درگستردگی ورشد هروزه آن نقش بدون چون چراداشته اند.
امید که با پندگرفتن ازگذشته، وتبعات وحشتناکی که دامنگیرسه نسل بعد ازانقلاب اسلامی شده، وهزینه هائی که بدون شک نسلهای بعدی باید بابت ندانم کاری واشتباهات وخودخواهی های نسل انقلابی بپردازد، اپوزیسیون انحلال طلب به نقطه ای ازخردمندی فردی وجمعی رسیده باشد که دراوضاع واحوال اسفبارفعلی مطالبات حزبی وگروهی و مسلکی خود را برطاقچه بگذارند وبجزهمبستگی واتحاد جهت نجات وطن وهموطنان به چیز دیگری فکرنکنند، چرا که هرگونه ساز کاری سیاسی وتصمیمات کلیدی دردوران"پساجمهوری اسلامی" دریک انتخابات ورفراندوم آزاد بعهده مردم ایران خواهد بود. "زمان انتخاب است و انتخاب با شماست"، وملت ایران با دقت وهوشیاری ناظربراعمال وکردارتان.

ایران پرس نیوز




کاویان June 30, 2016 09:00 AM

آرش گرامی جلوی درخت چنار وایستادی و ازش میخوای که بهت سیب بده یا کلا میوه بده؟! بعضی هاخیانت به میهن خاصیتشونه، مثل چنار که خاصیتش چنار بودنه نه درخت سیب یا آلو بودن و میوه ای نداره، پس آب در هاون نکوبید که مردم و میهن پرستان همه رو دارن میبینند و صبح دولت ایرانزمین هم دوباره خواهد دمید

پاینده ایران و پریستارانش

گزارش یا اعتراض به این نظر


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: