آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 10 مرداد ماه 1395 = 31-07 2016

نوری زاد: در باره پیوستنِ پسرم به مجاهدین

....دزدان و دین روبان و وطن فروشان و مزدوران اینجایند. و داغ ننگ نیز البته. بله، من محمد نوری زاد هستم. با پذیرشِ مسئولیتِ کارهایم. و پسرم، که مسئولیت رفتارش با خود اوست.


محمد نوری زاد
دهم مرداد نود و پنج – تهران

در باره ی پیوستنِ پسرم به مجاهدین

تا بدین سنّ و سال، مرا نه با مجاهدین، بل با هیچ تشکیلات – چه در داخل و چه خارج کشور – به قدر یک دقیقه حتی، مراوده و عضویت و همراهی و همکاری و سر و سرّی نبوده است. و نیز نیست اکنون. کار من به خودم، و کار پسرم به خودش مربوط است. باورم بر این است که نسل های هدر شده در نظام مقدس، حق دارند شیوه ی اعتراض خود را خود برگزینند. من – محمد نوری زاد – خیزشِ مسلحانه ی مجاهدینِ دیروز را، و هر حرکت مسلحانه از جانب هر جماعتی را مطرود می دانم. اما مجاهدینِ امروز را، با اسلحه ای که به مجامع جهانی تحویل داده اند، معترضانی می دانم در هیاهو. هواداری از اینان را چه ایراد؟ که در محدوده ی حرف، خواستار خواسته های خود اند. بنازم به مدنیت و فهم جاریِ غربیان که نه تنها به معترضان آرام و متداولِ خود، بل حتی به شهروندان و طرفداران طالبان و القاعده و داعش اجازه می دهند تا با پرچم و لباس داعش در شهرها اجتماع بپا کنند و شعار بدهند و خواسته های خود را تبلیغ کنند. که اراده ی جهان اگر با “برادرانِ” ما بود، نسل ها می روفتند و شبانه کمپرسی های جنازه را از زندان ها بیرون می دادند بسمت خاوران ها.

نیز این بگویم: اگر جماعتی با پیوستن پسرم اباذر به مجاهدین، در پی داغ ننگی اند بر پیشانیِ من، این داغ ننگ در هرکجای این سرزمینِ سوخته و به غارت رفته دم دست است. در هرکجا. در اتاق سرداران سپاه که امروزِ این سرزمین را روفته اند و برای فردایش بساط ها آراسته اند. در اتاق وزیر دادگستریِ رهبری بطور مثال، که یک ملای قاتل اما کارکشته و حرفه ای است و پینه ی سوراخ سوراخ کردنِ چندهزار بی گناه را بر پیشانی نشانده است. در اتاق امام جمعه های پیاده، که هم پخمگی را و هم حوادثی چون اسید پاشی را ورز می دهند. در زندان ها و سلول های انفرادیِ شکنجه، در اتاق آیت الله ها و مراجع تقلیدی که به تجارتِ شیرین شکر و بحث اصولِ فقهیِ دیاثت مشتاق و مشغول اند. در کنار سجاده ی حضرت رهبری، و نقشِ مغرورانه و مقتدرانه اش در قبال کشته ها و پول های بی نشان، و مدیریتِ قمار مفتضحانه ی هسته ای، و پروراندنِ جماعتِ سراسیمه و بالا رونده از دیوار سفارتخانه ها، و هزار هزار آسیب و تاراجِ خاموش بیت رهبری. در اطوار مجتبی خامنه ای و نقش محوری اش در مدیریت و هدایت کودتا و کشتار 88. در شخصِ شهردار تهران که سردار پاسدار است، و فرشی که همو پیش پای سرداران برج ساز سپاه می گستراند. در خسارت هایی که ملاهای نا آگاه و حواریون ناکارآمدشان در مسندهای اشغالی بجای می نهند و هیچ نیز مسئولیت این خسارت ها را نمی پذیرند. در صورت های سیلی خورده و تحقیر شده ی مردمان اسیر و بی پناه. در آبروهای رفته. در دودمان های محو شده. در نقش سپاه و شخص سیدعلی خامنه ای در آشوب ها و تخریب ها و کشتارهای منطقه ای و تخریبِ وجهه ی بین المللیِ کشور. در ترسِ مردمان ترسیده. در بکارتِ دخترکان بناچار. در حسرتِ جوانان مبهوت و معتاد و بیکار. در فروشکستنِ اوضاع زیستیِ کشور. در آسمانی که از سلامت تهی است و کسی نگاهش نمی کند. در زمینی که رمقش مکیده شده و کسی جز برادرانِ زمین خوار بدان نمی نگرد. به کدامین سو سرک می کشیم؟ داعشیان اینجایند. بمب گذاران اینجایند. دزدان و دین روبان و وطن فروشان و مزدوران اینجایند. و داغ ننگ نیز البته. بله، من محمد نوری زاد هستم. با پذیرشِ مسئولیتِ کارهایم. و پسرم، که مسئولیت رفتارش با خود اوست.




لامذهب تبریزی July 31, 2016 01:46 PM

محمد نوری زاد تا قبل از انتخابات ۸۸ از حامیان سرسخت حکومت و رهبر ایران و مخالف شدید جریان اصلاح طلبی بود در آن دوران او از همکاران روزنامه کیهان بود از جمله مواضع او می توان به سخنرانی در مراسم شب هفت اسدالله لاجوردی اشاره کرد که با مقایسه او و سعید حجاریان که هر دو ترور شده بودند ضمن تقدیر از لاجوردی به حجاریان تاخت [۱]
نوری زاد در مطلبی با عنوان مناظره دو زندانی که در سال ۱۳۷۹ در کیهان بچاپ رسید ضمن تقدیر از محمدرضا نقدی به عبدالله نوری تاخت این دو مقام سیاسی از دو جناح مختلف محکوم به زندان شده بودند در مطلبی دیگر که در سال ۷۹ در کیهان به چاپ رسید نوری زاد محمدتقی مصباح یزدی را چراغ راه خطاب کرده بود و از او در برابر توهین ها حمایت کرده بود (برگرفته از سایت دانشنامۀ آزاد) جناب نوری زاد چرا میگوئید: من با هیچ تشکیلاتی مراوده نداشتم ؟

گزارش یا اعتراض به این نظر


شیوا August 6, 2016 08:35 AM

لامذهب تبریزی!
مهم نیست "چه" بودیم، مهم است "که" هستیم!
درود بر محمد نوری زاد و فراخی اندیشه اش، بخصوص پس از سالها اسارت فکری در جوار خمینی و خامنه ای ضحاک،
آقای نوری زاد دفاع جانانه ات از حق انتخاب آزادانۀ فرزندت و همۀ فرزندان این سرزمین سوخته و بخون طپیده را به تو صمیمانه تبریک میگویم
در این راه موفق و پیروز باشی
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ، یا او سر ما بدار سازد آونگ
القصه دراین زمانۀ پرنیرنگ، یک کشته، به ازهزارها زنده به ننگ

گزارش یا اعتراض به این نظر


لامذهب تبریزی August 6, 2016 06:58 PM

جناب شیوا بادرود فراوان
من هم با شما هم عقیده هستم تنها اعتراض من به جملۀ « من با هیچ تشکیلاتی مراوده نداشتم » می باشد ایشان با تشکیلات حمهوری اسلامی مراودۀ تنگاتنگ داشتند ولی حالا ندارند و این امری است بسیار مبارک

گزارش یا اعتراض به این نظر


شیوا August 9, 2016 10:14 AM

اقا یا خانم"لامذهب تبریزی"گرامی!
برعکس شما،من،بنابرنوشته های خودنوری زاد،اصلاًفکرنمی کنم که اورابطه اش رابا کلیت حکومت خونخوار آخوندی بطورکامل بریده باشد، بلکه او در میان دسته ها و باندهای جنایتکاروغارتگر رژیم خونخوار، از خامنه ای کفتار(جانشین برحق خمینی ضحاک) فاصلۀ بسیار گرفته است،وهمین اندازه اش هم مثبت ومبارک است
ازنظرمن،بعنوان یک ایرانی آزادیخواه،کسانی که"روزگاری"ونه فقط"روزی"یارویاور این سرکوبگران بوده ودرتحکیم پایه های این حکومت ستمگر شریک بوده اند،بایدخیلی امتحان ها پس بدهند تابتوانندشایستگی قرارگرفتن درصف مردمان درخون ورنج غلطیدۀ مارا کسب کنند،ونوریزادهنوزتاکسب این شایستگی فاصلۀ زیادی دارد،بعنوان مثال؛اومطمئمناًاطلاعات واسنادپشت پردۀ بسیاری درزمینۀ مردمکشی ها وغارتگری های این رژیم وحشی ودرنده دراختیاردارد،که میتواندافشا کند ونمی کند

گزارش یا اعتراض به این نظر


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: