آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 26 دی ماه 1395 = 15-01 2017

کفن دزدی و جنگ بر سر میراث رفسنجانی

منصور امان

آقای رفسنجانی بدون آنکه خواسته باشد، به سوژه اصلی یک فُکاهه تبدیل گردیده که هم اکنون بر صحنه سیاست جمهوری اسلامی در حال اجرا است. باند ولی فقیه از روی رویکرد خویش علیه "سر فتنه" جهیده، روی دست راه می رود و تنور "رفیق دیرین" و "یار انقلاب" را باد می زند. در سوی دیگر، رُقبای یتیم شده در پی بوی کباب، برای ایستادن در صف "وحدت همه جناحها" از یکدیگر پیشی می گیرند.

تنها ساعاتی پس از انتشار خبر مرگ آقای رفسنجانی، باند حاکم با موقع شناسی، برای مُصادره وی و استحاله اش به پادوی وفادار "رهبر" به حرکت درآمد. آیت الله علی خامنه ای که تا این هنگام هیچ فُرصتی را برای تحقیر "نفر دُوُم" پیشین از دست نداده، ناگهان زبان به چاپلوسی از وی گشود و "هوش وافر و صمیمیت کم نظیر" اش را ستود. او چُماق "بی بصیرت" را به گوشه ای گذاشت تا خلعت "رفیق دیرین و همسنگر" بر تن آقای رفسنجانی بپوشاند و در انتها همه این دسته گلها را با اشاره به "مُحبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر" به خود تقدیم کند.

همزمان، شُرکا و همدستان آقای خامنه ای و رسانه های زیر پایش آنها در یک چرخش آنی، سیاست دفعی و به ناسزا آلوده خود علیه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را کنار گذاشته و به جلد مُدافعان سینه چاک "یار دیرین امام و رهبری" درآمدند.

در پس این نمایش مُضحک، باند حاکم آشکارا می کوشد با پیشدستی بر رُقبایش، از جریان سازی آنها از مُرده آقای رفسنجانی جلوگیری کرده و مانع آن گردد که خیمه و بارگاه سیاسی و تشکیلاتی مُستقلی از نوع "بیت امام" در برابر دربار "رهبری" برپا گردد. در این راه آقای خامنه ای آماده است شکاف در دستگاه قُدرت که مُعضل آقای رفسنجانی نماد آن به حساب می آمد را "اجتهادهای مُتفاوت" بنامد تا بوم تصویر ساختگی و گُماشته وار از وی فراهم آید.

با این همه، خیز برای کفن دُزدی و بالا کشیدن میراث "آن مرحوم" تنها ردیفی نیست که باند ولی فقیه در دستور دارد. هدف اصلی آقای خامنه ای و شُرکا راندن جناح میانه حُکومت با تمام قُدرت به حاشیه سیاسی در هنگامی است که تکیه گاه اصلی خویش در دستگاه قُدرت را از دست داده است. تاکتیک آنها در این راستا کشیدن مرز بین آقای رفسنجانی و جناحی است که او سُخنگو و رهبرش بود، به گونه ای که گویا آنان دو سیاست مُتفاوت را پیش می برده اند.

بر پرچم این تلاش تعبیر "خناسان" نقش شده؛ لقب تازه ای که باند ولایت بعد از تیترهای "فتنه گر" و "بی بصیرت"، برای نشانه دار کردن و هدف قرار دادن رقیبانش به کارزار آورده است. بر این اساس، بازماندگان آقای رفسنجانی در جناح میانه حُکومت شیاطین نابکاری مُعرفی می شوند که دسیسه قانع کردن وی به دست کشیدن از خدمتگزاری به "رهبر" و انصراف از زیردستی او را می چیده اند.

ناگُفته پیداست که این مُقدمات و رویکرد تنها آتش تهیه برای تهاجُم به باند رقیب و برای روغن زدن به چرخهای ارابه ای است که برای عُبور از روی آنها به حرکت درخواهد آمد. باند حاکم فُرصت کُنونی برای ترمیم اتوریته ضربه خورده اش را از دست نمی دهد.

این واقعیت که جناح میانه حُکومت و زایده های "اصلاح طلب" آن روی دیگر سکه ستایش و چرب زبانی باند "رهبر" را نمی بینند یا مایل نیستند ببیند، مایه شگفتی زیادی نیست. آنها اُمیدوارند که باند رقیب خواب نما شده باشد یا به "آقا" بر اثر روبرو شدن با این "مُصیبت" و "تشییع باشکوه"، دگرگونی روحی دست داده باشد.

پناه بردن اینان به "وفاق"، "همه باهم"، "وحدت همه جناحها" و در انتها روانشناسی را می توان نوعی مکانیزم بقای غریزی نامید که چنگ انداختن به هر تخته پاره ای را برای ماندن روی سطح آب توجیه می کند. همزمان این رویکرد ژرفای بی ریشه گی و بی بُنیادی این جریان و وابسته بودن مرگ و زندگی آن به قُدرت رسمی را اندازه گرفته است.

فُکاهه ای که آقای رفسنجانی در مرکز آن قرار دارد، یک پیش پرده با دوره اجرای محدود است. نمایش جدی در راه است.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: