![]()
- روز جهانی کارگر در ایرانِ مصیبت زده؛ از معدن تا بندر، محل قتل کارگر
- خطاب به پرزیدنت ترامپ؛ پیامتان به مردم ایران ۶سال پیش یادتان هست؟! - ترامپ در موضوع ایران به کدام مقامات دولت خود گوش میدهد؟ - شاخه زیتون ترامپ در سایه تهدید نظامی؛ اینهمه تهدید برای چیست؟! - تحلیل؛ گفتگو با آمریکا: چرا عراقچی این هفته سراسیمه به مسکو میرود؟ - منبع داخلی: چرا ترامپ نمیتواند خواستههای جمهوری اسلامی را بپذیرد؟ - چرا "عزیزم" اد شیرن مهم است؟ بازخوانی یک واژه در بستر جهانی+فیلم - از رقص نوروز تا تجمع قومگرایانه؛ ریشه تنشهای ارومیه کجاست؟ - ایران ۱۴۰۴؛ منبع داخلی: تولد بحرانی از بحرانی دیگر؛ هشدار پزشکیان - سیاست گروگانگیری؛ همسر پروفسور جلالی: زندگی ما یکشبه ویران شد
- روز جهانی کارگر در ایرانِ مصیبت زده؛ از معدن تا بندر، محل قتل کارگر
- آقازادهای که ماموریت دارد بهشت پرندگان در شمال ایران را نابود کند - فاجعه بندرعباس؛ تمام جنایتهای مشابه نشانی نزدیکترین جانی را بر خود دارند - جوان نخبه ایرانی را با اعتراف اجباری به اتهام جاسوسی اعدام کردند+فیلم - هم تحریم تازه هم تهدید نظامی در آستانه دور جدید مذاکرات با رژیم خامنهای - فیلم؛ چرا ماهواره سری هستهای روسیه در فضا از کنترل خارج شد؟ - از کاخ مرمر تا سعدآباد؛ آشنايی با خالق شگفتانگیزترین کاخهای ایران - قدیمیترین دستور پخت آبگوشت و کله پاچه در لوحهای بابلی - چرا "مونالیزا" نقاشی رنگ روغن اثر لئوناردو داوینچی ۱۰ سال طول کشید؟ - خلیج فارس یادآور پیوند ایران با جهان پراکنده در سواحل دریای آزاد است
- جوان نخبه ایرانی را با اعتراف اجباری به اتهام جاسوسی اعدام کردند+فیلم
- زاهدان؛ ششمین اعدام یک زندانی سیاسی و عقیدتی بلوچ در دو هفته اخیر - خشم و انزجار از اعدام جنایتکارانه کولبر محروم پدر سه فرزند - انتقال زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از اوین به قتلگاه قزلحصار - احضار و بازجویی ۷ بانوی خواننده در بهبهان؛ خودکشی معلم زندانی
- روز جهانی کارگر در ایرانِ مصیبت زده؛ از معدن تا بندر، محل قتل کارگر
- فاجعه بندرعباس؛ تمام جنایتهای مشابه نشانی نزدیکترین جانی را بر خود دارند - آقازادهای که ماموریت دارد بهشت پرندگان در شمال ایران را نابود کند - ترامپ هم مذاکره میکند هم تحریم! این حادثه نیست جنایت است/سکوت ۴کشور - اذعان به گوشههایی از ابعاد فاجعه در بندرعباس و پنهانکاری خامنهای
- قدیمیترین دستور پخت آبگوشت و کله پاچه در لوحهای بابلی
- از کاخ مرمر تا سعدآباد؛ آشنايی با خالق شگفتانگیزترین کاخهای ایران - چرا "مونالیزا" نقاشی رنگ روغن اثر لئوناردو داوینچی ۱۰ سال طول کشید؟ - خلیج فارس یادآور پیوند ایران با جهان پراکنده در سواحل دریای آزاد است - یک پژوهشگر از کشف کتیبه سنگ گور به خط پهلوی ساسانی خبر داد
- اینهم شب یلدای قسطی در حاکمیت سیاه ملایان؛ پایان شب سیه سیپد است
- فیلم؛ خواننده اپرا که مجذوب موسیقی محلی ایران بود: ویدئو را ببینید - نسخه بدون سانسور فیلمی که کارگردانان آن به اشاعه فساد متهم شدند - سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" ۸۰ ساله شد؛ ویدئو با صدای بنان - نوبل ادبیات؛ نثر شاعرانهاش که شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند
- برادر بانوی ورزشکاری که حجاب را برداشت: بالهای خواهرم را چیدند!
- کاریکاتور اسرائیلی؛ حزبالله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است - کاریکاتور؛ هر موقع این عصا را دست آقا دیدید یعنی بدجوری ترسیده - کاریکاتور فعال ضد اسرائیلی: گنبد آهنین عربی برای حمایت از اسرائیل - کاریکاتور انتخاباتی؛ در جمهوری اسلامی جایی برای انتخاب نیست ایرانپرسنیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمیکند. ![]() ![]() یکشنبه، 8 اسفند ماه 1395 = 26-02 2017آقای فرهادی! مرگ خوب است فقط برای وطن؟شکوه ميرزادگی در میان کارگردانان چهار کشور دانمارک، سوئد، آلمان، و استرالیا (که برای دولت ها و مردمان شان، و به ويژه برای هنرمندان و روشنفکران شان، «درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسان» کاملاٌ قابل فهم است، و قوانین اساسی شان بر مبنای همین ارزش ها ساخته شده)، حضور آقای فرهادی باید توجيه روشنی داشته باشد. یعنی ایشان بايد روشن کند که يا به نمايندگی از کشوری سخن می گوید که همه ی حقوق بشری در آن رعایت می شود، و یا از جايگاه شهروندی کشوری که به نقض حقوق بشر مشهور است. پنج کارگردان نامزد اسکار فیلم خارجی اعلام کرده اند که «جایزه ی اسکار امسال را، صرف نظر از این که چه کسی برنده خواهد شد، به تمام مردم، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالانی تقدیم میکنند که برای ترویج اتحاد و درک متقابل و همچنین برای حمایت از آزادی بیان و شأن انسانی تلاش میکنند؛ ارزشهایی که این روزها محافظت از آنها از هر زمان دیگری حائز اهمیتتر است». آقای اصغر فرهادی، فیلمساز ایرانی، یکی از این پنج کارگردان است. اين بیانیه بسیار زیبا و انسان دوستانه نوشته شده است. اما برای من قابل درک نیست که چرا آقای فرهادی (که به نظر می آید به تقاضای ایشان این نامه تهیه شده) از بقیه نخواسته اند تا همانطور که اشاره ی مستقیمی به سیاستمداران آمریکایی دارند ذکری هم از سیاستمداران ایرانی داشته باشند؟ براستی که در میان کارگردانان چهار کشور دانمارک، سوئد، آلمان، و استرالیا که برای دولت ها و مردمان شان، و به ويژه برای هنرمندان و روشنفکران شان، «درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسان» کاملاٌ قابل فهم است، و قوانین اساسی شان بر مبنای همین ارزش ها ساخته شده اند، حضور آقای فرهادی باید توجيه روشنی داشته باشد. یعنی ایشان بايد روشن کند که يا به نمايندگی از کشوری سخن می گوید که همه ی حقوق بشری در آن رعایت می شود، و یا از جايگاه شهروندی کشوری که به نقض حقوق بشر مشهور است. اگر اولی نیست چگونه است که در بیانیه ی اين هنرمندان هیچ سخنی از کشور ایران به ميان آورده نمی شود؛ کشوری که علاوه بر داشتن حکومتی آزادی کش و مردم ستیز، قوانین قضایی و مدنی اش نيز برگرفته از قوانین قرون وسطایی و ضد هر نوع درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسانی ست؟ چگونه است که این خانم ها و آقایان اعلام می کنند که «به نمایندگی از تمامی نامزدها، به صورت متفقالقول و قاطع، فضای متعصبانه و ناسیونالیسم موجود میان بخشی از جمعیت و متاسفانه سیاستمداران در آمریکا و بسیاری از دیگر کشورها» را تقبیح می کنند اما به تعصبات «امت پروری» در کشوری چون ایران اشاره ای ندارند؛ ، تعصباتی که به مراتب هراس انگیزتر از تعصبات ناسیونالیسی در آمریکا یا دیگر کشورها ست؛ تعصباتی که نزدیک به چهل سال است جهان را گرفتار شدیدترین خشونت ها کرده است. آیا تفکیک افراد براساس جنیسیت، رنگ، مذهب، در کجای دنیا بیش از کشورهایی چون ایران وجود داشته است من، به عنوان یک ژورنالیست ایرانی ـ آمریکایی، شخصاً از منتقدان سیاست های آقای ترامپ بوده ام، اما از آنجا که قوانین موجود در آمریکا را یکی از انسانی ترین قوانین امروز جهان می دانم که بیشترین رویکرد را به مفاد اعلامیه ی حقوق بشر دارد، به هیچوجه نگرانی ام در مورد وضعیت آمریکا قابل مقایسه با نگرانی ام در ارتباط با وضعیت سرزمین رنج دیده ی ایران نیست. نمی خواهم آقای فرهادی را متهم به حمایت از روش های ضد آمریکایی جمهوری اسلامی کنم. انتظاری هم نیست که یک هنرمند حتماً مخالفت خود را نسبت به حکومتی دیکتاتوری که همواره زندان و شکنجه را به همراه دارد اعلام کند، اما این پرسش برایم وجود دارد که چطور آقای فرهادی طی این همه رفت و آمد به خارج هیچ اعتراض، هر اندازه کوچک، و حتی هیچ سخنی در ارتباط با تبعيض و سانسور و شکستن ارزش های انسانی در محدوده ی هنرمندان و فیلمسازان کشوری که تابعیت آن را دارد نکرده است؟ چگونه است که تا کنون از تربیون هایی جهانی که در اختیار دارد نگفته است که زنان هنرپیشه ی ايرانی، حتی هنگام ظاهر شدن در نقش دختر و خواهر و مادر و همسر، ناچارند «حجاب سیاسی جمهوری اسلامی» ( و نه حجاب اسلامی) را داشته باشند؟ چرا اگر ایشان به تعهد یک هنرمند باور دارد حتی یکبار هم نپرسيده است که چرا هنرمندان آواز خوان زن ایرانی چهل سال است اجازه ی خواندن ندارند و بیشترشان چون پرندگان در قفس در کنج خانه هاشان نشسته اند؟ چرا درباره ی سانسور مذهبی، جنسیتی، فرهنگی در فیلم ها و کتاب های ادبی (و نه سیاسی) سخنی نگفته اند؟ کاش ایشان هم، چون کیا رستمی، هنرمند بزرگ جهانی ایران، در مقابل همه چیز ساکت می شد و تعهدات هنرمندانه اش را در آثارش نشان می داد. اما ایشان (که يکباره خود را وسط معرکه ی سیاست انداخته و نخست اعلام می کند که «به دلیل سیاست های مهاجرتی ترامپ در مراسم اسکار شرکت نمی کند»، و حالا سخن از «تعصبات ناسیونالیستی در کشور آمریکا» می گوید و خیال اش هم راحت است که صفحات روزنامه های دولتی ایرانی - که در بيان هر کلمه ی سياسی سانسور می شوند - گفته ها و عکس های ایشان را منتشر می کنند) آيا بهتر نبود که کلامی هم درباره ی وضعیت تاثرانگیز هنرمندان و نویسندگان و هموطنان رنج دیده ی زادگاهش می گفت؟ آقای فرهادی! آیا این شما نیستی که بیشتر از هنرمندان اروپایی و آمریکایی موظفی «دوربین ات را به سمت ويژگی های مشترک انسانی» بچرخانی؟ و بیشتر از آن ها از شکستن حرمت انسان و هنر در کشورت بگویی؟ یا فکر می کنی که مرگ خوب است برای هموطن؟ در آمریکا، به اندازه ی کافی هم هنرمندان متعهد و ژورنالیسم آزاد وجود دارد و هم مردمانی که برای خواست های حقوق بشری خود اجازه ی اعتراض دارند. شما بهتر است به فکر مردمانی باشید که صدایی برای گفتن و قلمی برای نوشتن و فریادی برای اعتراض ندارند. به اشتراک بگذارید:
|