روزنامه شرق: ما این روزها زیاد میخواهیم در شهر قدم بزنیم و درباره دلار با مردم صحبت کنیم. دیروز از پایینهای شهر حرکت کردیم و تا بالاهای شهر دایم از کاسبها و فعالان بخشهای مختلف اقتصادی از رابطه قیمت دلار با هر نوع جنس و محصولی پرسیدیم و فهمیدیم که حتی ماست و پنیر و دوغ و خیار و گوجه و جگر و چلوکباب هم وقتیگران میشود فروشندگان این محصولات میگویند تقصیر گرانی دلار است. یعنی این کاغذپاره بسیار بیشتر از آنکه مدیران دولتی فکرش را بکنند، پایش را در اقتصاد ایران دراز کرده است. امروز سراغ دلار را از چهارراه استانبول گرفتهایم، یعنی همانجا که بازار اصلی فروش دلار است و از روزگاران دور تا امروز همه مردم پایتخت آنجا را پاتوق خرید و فروش پولهای خارجی میدانند. جالب اینجاست که هنوز دلالها در چهارراه استانبول حضور دارند. یعنی با وجود آنکه خرید و فروش دلار پر ریسکتر از دیروز شده است ولی با این وجود همین که به چهارراه استانبول نزدیک میشویم سر و کله دلالهای دلار نیز پیدا میشود و صدای آنها مثل همیشه کف خیابان پهن است که متقاضیان فروش یا خرید دلار را صدا میکنند. ما ساعت 11 صبح به چهارراه استانبول رسیدیم. بهای دلار همینجور بالا و پایین میشد. قیمت دلار در این ساعت به زیر دوهزارو400 تومان رسیده است. یعنی بازار یک افت قیمتی را تجربه میکند. در این بازار همه از خبرها مطلع هستند. فعالان اقتصادی چهارراه استانبول مانند یک رادیوی خبری، اخبار اقتصادی را در گوش یکدیگر زمزمه میکنند. با اینکه دلار کاهش قیمت را مزمزه کرده است و به زیر دوهزارو400 رسیده ولی با این وجود حال و هوای بازار آرام است. یکی از دلالها میگوید که وزیر اقتصادی به مجلس رفته است تا درباره وضعیت دلار توضیح دهد برای همین فعلا قیمتها فروکش کردهاند. تحلیل جالبی بود که همه دلالها از آن سخن میگویند. راستش را بخواهید ما به عنوان خبرنگار در جریان حضور وزیر اقتصاد در مجلس نبودیم. این را از ساکنان اقتصادی چهارراه استانبول شنیدیم. بدون شک در بازار پول پایتخت هیچ خبری بدون کالبدشکافی از دست فعالان بازار عبور نمیکند. با یکی از دلالها صحبت میکنیم. او میگوید هرکس به چهارراه استانبول میآید به خوبی و فوری در جریان اخبار روز قرار میگیرد. حق با او بود حتی رهگذران چهارراه استانبول نیز میدانستند که وزیر اقتصاد به مجلس رفته است و در مورد آن تحلیلهای متفاوتی ارایه میدادند.
خریداران خانهدار و فروشندگان خانهدار
«مدیران دولتی حرفی برای گفتن ندارند و فقط وضعیت بازار را تحت تاثیر قرار میدهند». این جمله را یکی از دلالان بازار ارز با اشاره به حضور وزیر اقتصاد در مجلس میگوید. این حضور قیمت دلار را در صبح دیروز کمی به زیر دوهزارو400 تومان هدایت کرد و ظاهرا باعث شد تا تعداد زیادی از فعالان غیرحرفهای بازار ارز، دلارهای خود را با سرعت به فروش برسانند. حبیب که یکی از دلالان کارکشته بازار ارز است، همانطور که دود سیگارش را در هوا میچرخاند، میگوید: «وقتی خبر آمد که وزیر اقتصاد به مجلس رفته، بسیاری از خانهدارها متقاضی فروش دلار خود شدند. پس الان بهترین زمان برای خرید است چون حتما وقتی بعدازظهر جلسه وزیر با نمایندگان به جایی نرسد، دوباره دلار گران میشود و یک سود قلمبه به دست میآید». البته گزارش را شما زمانی میخوانید که چندین ساعت از اتمام جلسه وزیر اقتصاد با نمایندگان مجلس گذشته است. ما دیروز ساعت سه بعدازظهر که از چهارراه استانبول به روزنامه برمیگشتیم دوباره دلار به بالای دوهزارو400 تومان صعود کرده بود. انگاری حبیب بهتر از هرکس دیگر میدانست که جلسه شمسالدین حسینی نمایندگان را قانع نمیکند. با مرتضی یکی از صرافهای بازار حرف میزنیم. او درباره رمز و راز بازار میگوید: «راز بازار خیلی هم سخت نیست.» البته مرتضی میگوید دود این عدم ثبات در سیاستها به چشم همه میرود ولی ضرر اصلی آن را خانهدارهای بازار متوجه میشوند.
غیرحرفهایهای بازار
خانهدارهای بازار را یکی دیگر از صرافان برای ما تحلیل و تعریف میکند. او به قول خودش 40 سالی میشود که با دلار سروکار دارد. آقای فلاح... همانطور که پشت میز شیشهای نشسته و تسبیح میچرخاند، میگوید: «خانهدارهای بازار همان خریداران و فروشندگان غیرحرفهای بازار هستند. همیشه وقتی بازار کمی شل یا سفت میکند گروهی از مردم بخشی از داروندار خود را برمیدارند و برای اینکه زود پولدار شوند با آنها خرید و فروش میکنند. تلخترین اتفاق هم دیدن ورشکستگی این جماعت و بهترین اتفاق هم دیدن پیروزی آنهاست چون وقتی بلیتشان میبرد به اندازه دنیا شادی در چشمانشان جمع میشود.»وی معتقد است: «البته این خیلی بد است که خانهدارها در بازار قدم میزنند. حضور آنها در معاملات تقصیر سیاستهای دولت است که دلالی را به قلب خانهها کشانده است.»
ترافیک دلالهای خانگی
این حرف آقای فلاح... تا حد زیادی موجب آزار میشود. از مغازه او که خارج میشویم همه مردمی که در پیادهروهای چهارراه استانبول در حرکت هستند به چشم ما دلالهای خانگی محسوب میشوند. آرامآرام شروع میکنیم با مردم حرف زدن. زنی 34 ساله با یک دلال بازار به تندی بحث میکند. ظاهرا عجله دارد برای خرید یا فروش دلار. به او میگوییم خبرنگار هستیم و او هم یک لبخند تلخ تحویلمان میدهد. از حرف زدن واهمهای ندارد.«پرستار هستم و در چند ماه گذشته پساندازم را در بازار دلار به کار انداختم. تا اینجا که بد نبوده. سودی که به دست آوردم چالهچولههای معیشت کارمندیام را برطرف کرد.» مردی که یک کیف چرمی زیر بغل دارد شکار بعدی ماست. او یک معلم است.«اسفندماه گذشته یکمیلیون و 900هزارتومان از پساندازم را صرف خرید یکهزار دلار کردم و حالا این یکهزار دلار را از من دو میلیون چهارصدهزار تومان میخرند. تقریبا 500هزار تومان سود کردم. فقط حسرت میخورم که کاش سرمایهام بیشتر از یکمیلیون و 900هزار تومان بود.» در بازار حرکت میکنیم. مردم در هم گره میخورند. یقه یک مرد مسن را میگیریم. به سختی حرف میزند ولی در نهایت گره از حرفهایش باز میکند. جالب اینجاست که او واردکننده بود. از او پرسیدیم: «مگر دولت به شما ارز نمیدهد؟» که او خندید و گفت: «بیخیال». ما هم بیخیال شدیم و دیگر از دولت حرف نزدیم. او ادامه داد: «دایم در بازار میچرخم تا شاید دلار ارزان نصیبم شود اما این اتفاق هیچوقت رخ نمیدهد و مجبورم دلارگران برای واردات تهیه کنم.» با یک زن میانسال صحبت کردیم. خانهدار است و زیاد میتواند برای حضور در بازار وقت بگذارد. میگوید: «همسرم پساندازمان را به من داده است و من هم شب عید با آن 10هزار دلار خریدم. آن موقع هر دلار نزدیک یکهزارو900 تومان بود. تا امروز چندبار بخشی از دلارهایمان را فروختم و دوباره خریدم. امروز از من هر دلار را دوهزارو400 تومان میخرند یعنی شیرین پنج یا ششمیلیون تومان سود کردم.»
میپرسیم،«واقعا فکر میکنید سود کردید؟» و میگوید: «ظاهرش سود است اما در باطن ضرر است چون قیمت همه چیز به شکل باورنکردنیایگران شده است.» یک دانشجو هم به پرسشهای ما اینگونه پاسخ میدهد: «من چندماه پیش زورم نرسید بیشتر از 900 دلار بخرم و حالا هم هر روز قیمتها بالا میروند. هم میترسم دلارهایم را نگه دارم، هم میترسم بفروشم و دوباره دلار گران شود.» در ضلع جنوبی چهارراه استانبول باز هم با یک زن خانهدار برخورد میکنیم: «یک پژو 405 داشتیم که چندماه پیش همسرم آن را فروخت و من با پولش دلار خریدم. حالا همسرم میگوید دلارها را بفروش اما من میترسم بفروشم و دلار به سههزار تومان برسد. هر روز یک سری به بازار میزنم.»
یک پیرمرد بازنشسته هم که عصایش را محکم بر زمین میکوبد، این جمله را با تهلهجهای شیرین میگوید: «تقریبا هر روز به بازار میآیم. پنجهزار دلار دارم که فکر کنم همین روزها آن را بفروشم. حوصله ریسک و دلهره ندارم.» دانشآموز هم در چهارراه استانبول وجود دارد و به طور شانسی به تور ما میخورد. او در سال آخر دبیرستان درس میخواند و هر روز سعی میکند سری هم به بازار بزند:«پول کمی داشتم اما خوشحالم که دلار خریدم. امیدوارم دولت همینطور به کارش ادامه دهد... و بلند میخندد». جمله «هر روز به بازار میآیم» درواقع ترجیعبند جملات آدمهای زیادی است که در روز چند بار چهارراه استانبول را از بالا به پایین و از پایین به بالا طی مسافت میکنند. اینجا بخشی از پایتخت است که سرگیجه دلار در آن همه را در آغوش گرفته است. وقتی به اینجا میآیید باید مراقب باشید. ظاهرا کاسب شدن در چهارراه استانبول به تب عمومی تبدیل شده است که پای آن را سیاستهای اقتصادی امضا زدهاند؛ سیاستهایی که از هفتسال گذشته تا امروز باعث شدهاند که آدمهای زیادی از گروههای شغلی متفاوت دلال شوند. این یعنی فصل دلالی عمومی در اقتصاد ایران. آیا اینگونه نیست؟
2004- 2025 IranPressNews.com -