آدرس پست الکترونيک [email protected]









آدينه، 30 دی ماه 1390 برابر با 2012 Friday 20 January

جُغد ِجنگ: سرودی درستایش صلح - علی میرفطروس

* بهار، درآستانهء30سالگی، شاهد فروپاشی سیاسی واجتماعی ایران بود و بسان هنرمندی چیره دست،تصویرگر ِزوال وطن ودرعین حال،چاووشی خوان ِ«مرغ سحر» بود.
* صدای پُرصلابت ِ ملک الشعرای بهار در یادآوری ِهجوم ارتش های روس وانگلیس به ایران،سرودی است درستایش صلح وبیانیّه ای است علیه جنگ افزوزان جهانخوار که در شرایط حسّاس امروزمیهن ما، می تواندناقوس ِ«بیدارباش!»برای همهء کسانی باشدکه دلی درگرو ِ عشق به میهن وچشمی نگران به سرنوشت ایران دارند.
* * *
« فغان زجنگ وُ مُرغوا(1)ی او
که تاابد بُریده باد!نای او
ُبریده باد نای او وُ تاابد
گسسته وُ شکسته،پرّ وُ پای او »(2)

جنگ جهانی اوّل(1914-1918)نتایج مرگباری برحیات سیاسی واقتصادی-اجتماعی ایران داشت که تأثیرات وعواقب آن تا دهه ها ادامه یافت.
باوجوداعلام بیطرفی دولت ایران(3) نیروهای انگلیسی وروسی باحمله به ایران،بخش های مهمّی ازشمال وجنوب کشوررااشغال کردندواین امرباعث شدتانیروهای گریزازمرکزماننداسماعیل آقاسمیتقو(درکردستان)،میرزاکوچک خان(درگیلان)،شیخ خزعل(درخوزستان)،نایب حسین
کاشی(درکاشان)وده هاخان وجنگ سالارِدیگر درگوشه وکنارایران،عَلَم «استقلال طلبی»برافرازند.
اختلاف احزاب وگروه های سیاسی ایران، بحرا ن کابینه ها وسقوط پی درپی دولت های مستعجل(4) باعث شده بودتاحکومت مرکزی، برای مقابله با اشراروتأمین امنیّت وحفظ وحدت ویکپارچگی ایران، نیروی لازم نداشته باشدوبقول وزیرمختارانگلیس درتهران:«حکومت مرکزی درخارج ازپایتخت،وجودنداشت»(5)بااینحال، مقاومت دلیرانهء دلیران تنگستان(به رهبری رئیسعلی دلواری) ونیزنبرد مردم دشتستان ودشتی دربوشهرومقاومت دلیرانهء ناصرخان دیوان کازرونی درفارس و....،فصل درخشانی ازمقاومت های مردمی دربرابرتجاوزگران انگلیسی بود.
جنگ جهانی اوّل،ازجمله، باعث قحطی، ویرانی وسقوط اقتصادایران گردیدبطوری که درقحطی سال1917-1919،حدود8تا10میلیون نفرازجمعیّت 20میلیونی ایران هلاک گردیدند.جعفرشهری،نویسندهء کتاب ارزشمند«تهران قدیم»که درسنین کودکی ونوجوانی شاهدیا شنوندهء روایت های این رویدادبوده،دربارهء این قحطی هولناک می نویسد:
« در اين قحطی ،کار مردم به خوردن مُردار و خون و مانند آن رسيده، گوشت خر و اسب و قاطر و سگ و گربه از بهترين مأکول به شمار آمده، پوست خيک و کوبيدهء استخوان و خيساندهء برگ خشک، در زمرهء مائده‏ها به حساب می‏آمد تا آنجا که گوشت بدن اموات و اجساد مردگان و بدن اطفال ِ خود می‏خوردند. درهمين قحطی نيز بود که نيمی از جمعيت پايتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار- هيزم‏وار- بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها ميّسر نمی‏گرديد و قيمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جُو، از صد من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمی شدند.» (6) ...وشگفتاکه درآن شرایط مرگ وزندگی،احمدشاه قاجار، گندم ،برنج وآذوقه های فراوانی احتکار کرده بودوحاضربه فروش آن ها نبودوباوجودگرفتن ِبهاء ارزاق« به قیمت روز»،ازتحویل ارزاق به رئيس‏الوزرای خود(دولتمردخوشنام،مستوفی الممالک)وزرتشتی نیکوکار(ارباب کیخسرو زرتشتی)خودداری کردبه این بهانه که: « چون دولت بيش از اين مقدار به من بدهکار است، من جو و گندم فروخته شده را از بابت عليق و جيرهء خودم محسوب داشتم!»گفتنی است که این دنائت و«دَبّه درآوردن» ِاحمدشاه،درحضوردولتمرد خوشنام دکترمحمّدمصدّق،معاون وزیرمالیّهء وقت،صورت گرفته بود. (7)
ارتش انگلیس باجلوگیری ازتقسیم ارزاق(حتی کمک های غذائی دولت آمریکا)،قحطی موجودراتشدید کردوبانوعی«سیاست ِ نسل کُشی»کوشید تا حاکمیّت سیاسی ومنابع ملّی ایران(خصوصاًنفت)را درسلطهء کامل خود داشته باشد،سیاستی که قبلاًنیزتوسط چرچیل بمنظورسلطهء انگلیس برمردم هند،تجربه وتکرار شده بود.(8)
بدین ترتیب،ایران درزیرِسنگ آسیاب ِدو اَبَرقدرت قاهر(روس وانگلیس)هرروز،خُردتروخراب تر شده بودودولتمردان ِعرصهء شطرنج سیاست ایران،گاه،مات ِسیاست های انگلیس وزمانی،مرعوب سیاست های روسیّه بودند،هم ازاین روست که ملک الشعرای بهار ازاین دواَبَرقدرت قاهر بعنوان«نهنگ دریا»(انگلیس)و«خرس صحرا»(روسیّه)یادمی کرد!
بهار- که درآستانهء30سالگی شاهد این فروپاشی سیاسی واجتماعی بود- بسان هنرمندی چیره دست،تصویرگر ِزوال ِ وطن ودرعین حال،چاووشی خوان ِ«مرغ سحر» بود. درسراسرشعرهای این دورهء بهار،عشق پُرشوراوبه وطن وآرزوی اوبرای رهائی ایران از«گرداب بلا»،آنچنان چشمگیراست که گوئی او به هیچ چیزدیگری جزایران نمی اندیشید.اوحتّی دربستر بیماری ومرگ نیز«بیادوطن»بود(9).این امر، بهاررا ازشاعرانی مانندعارف،عشقی،ایرج وادیب الممالک فراهانی،متمایزمی سازد.بهارباتکرار«ای وطنخواهان!زنهار!وطن درخطراست»وسرودن« وطنیّاتی بادیدهء تر»کوشیدتامردم را ازآنچه که اَبَرقدرت های قاهربرای ایران تدارک می دیدند آگاه وهشیارکند.«وطنیّه»های بهار وخصوصاًترانه های پُرشور«ای وطن چرا ویرانه گشتی؟!»،«ایران!هنگام کاراست»،«ای وطن من!»،«مرغ سحر»و.....نمونه های درخشانی ازاحساسات وطن پرستانه درشعربعدازمشروطیّت هستند که درآنها، احساسات شاعرانه دربافتی استادانه،کلام واندیشه های بهاررا متشخّص و ممتاز می سازند:

ای خطهء ایران ِ مهین! ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان وُ تن من
دردا وُ دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافتهء خویش نداری کفن من
بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریانَد کس را سخن من
وانگاه نیوشند سخن های مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من
دور از تو گل وُ لاله وُ سرو وُ سَمنم نیست
ای باغ ِگل وُ لاله وُ سرو وُ سَمن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافتهء خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار:
- دردا وُ دریغا! وطن من ، وطن من

دریغا که درقافلهء غافل ِ دولتمردانِ وغالب رهبران سیاسی آن زمان،نَه تنی هوشیاربودونَه چشمی بیدارچراکه بقول بهار:

وزراء باز نهادند زکف، کار ِ وطن
وکلا مُهر نهادند به کام وُ به دهن
علما شُبهه نمودند وُ فتادند به ظن
چیره شد کشور ایران را انبوه ِ فتن

روشنفکران زمان نیز- لمیده بر بسترِ ایدئولوژی ها ومصالح سیاسی خویش-مجنون وار برای«لیلای وطن»،قصّه هاومرثیه ها می گفتندبی آنکه گامی کارساز برای نجات وطن بردارند:

جمله مجنونند و لیلای وطن در دست ِغیر
هی لمیده، صحبت از لیلی وُ مجنون می کنند

دربرابر ِاین بی تفاوتی ها،بهار با یادآوری ِاتحادهاوآرمان های انقلاب مشروطیّت،کوشیدتا«رفقای سابق» را برای چاره جوئی درکارِ وطن به اتحادواتفاق دعوت کند:

ما نگفتیم دراوّل که نجوئیم نفاق؟
یا برآن عهدنبودیم که سازیم وفاق؟
به کجارفت پس آن عهدوُچه شدآن میثاق
چه شداکنون که شمارا همه برگشت مذاق؟

كس نگويد ز شما خانهء من در خطر است
ای وطن خواهان! زنهار! وطن در خطر است

امّا، پاسخ ِ«روشنفکران ِعوام» و«عوامان ِ روشنفکر»یابقول بهار:«این مردم ِنحس ِِدیومانند»، تیرهای توهین وتوطئه وترورشخصیّت بود.این پدیدهء ناهنجار- چنانکه گفته ایم- مشخّصهء بیشتر ِگفتمان های سیاسی ِ این دوران بود(10).ملک الشعرای بهار درمقدمّهء قصیدهء شکوهمندِ «دماوندیّه»،ازآن دوران ِ پُررنج وشکنج چنین یادکرده است:
«به تحریک بیگانگان،هرج ومرج ِ قلمی واجتماعی وهتّاکی ها درمطبوعات وآزارِوطن خواهان،بُروزکرده بود».(11)
****
شعر بهار،آینهء شفّافی است که رویدادهای مهم تاریخ ایران درآن بازتاب یافته است ،مسئله ای که ما آن را«تاریخ درادبیّات» نامیده ایم (12)
صدای پُرصلابت ِ ملک الشعرای بهار دریادآوری ِهجوم ارتش های روس وانگلیس به ایران،سرودی است درستایش صلح وبیانیّه ای است علیه جنگ افزوزان جهانخوار که درشرایط حسّاس امروزمیهن ما می تواندناقوس ِ«بیدارباش!»برای همهء کسانی باشدکه دلی درگرو ِعشق به میهن وچشمی نگران به سرنوشت ایران دارند:

جُغدِ جنگ

فغان ز جُغدِ جنگ وُ مُرغُوای او
كه تا ابد بُريده باد نای او
بُريده باد ناي او وُ تا ابد
گسسته وُ شكسته، پرّ وُ پای او
زمن بُريده يار ِ آشنای من
كزو بُريده باد آشنای او
چه باشد از بلاي جنگ صعب تر
كه كس امان نيايد از بلای او
شراب او زخون مرد ِ رنجبر
وز استخوان كارگر غذای او
همي زَند صلاي مرگ وُ نيست كس
كه جان بَرَد ز صدمت صلای او
همي دهد نداي خوف وُ می رسد
به هر دلی مهابت نداي او
درآن زمان كه ناي ِ حرب در دمَد
زمانه بي نوا شود ز ناي او
به گوش ها خروش تنَدر اوفتد
زبانگ توپ وُ غُرّش وُ هوای او
جهان شود چو آسيا وُ دَم به دَم
بخون ِ تازه گردد آسيای او
رونده، تانك همچو كوه آتشين
هزار گوش، كَركند صدای او
همی خزَد چو اژدها وُ درچكد
به هردلي شرنگ جانگزای او
چو پَر بگسترَد عقاب آهنين
شكار اوست شهر وُ روستای او
كجاست روزگار صلح وُ ايمنی ؟
شكفته! مرز وُ باغ دلگشای او
كجاست عهد راستی وُ مردمی ؟
فروغ عشق وُ تابش ضيای او
كجاست دُور ياری وُ برابری
حيات جاودانی وُ صفای او
فنای جنگ خواهم از خدا
كه شد بقای خلق،بسته در فنای او
زهی كبوتر سپيد ِ آشتی!
كه دل برَد سرود جانفزای او
رسيد وقت آنكه جغد جنگ را
جدا كنند سر به پيش پای او(13)

http://mirfetros.com

پانویس ها:
1- مُرغُوا:تفاّل ِ بد ازپرواز ِ مرغ .سنائی غزنوی می گوید:
چون کنم من دُعای بد،حاشا!/یا زنم مرغوای بد،حاشا!
(فرهنگ معین)
2- اشعار ملک الشعرای بهار ازکلّیات دیوان بهار،ج1و2،بامقدمهء مهردادبهار،انتشارات توس،تهران،1368نقل شده اند.
3- برای آگاهی ازسند ِبیطرفی ایران درجنگ جهانی اوّل،،نگاه کنید به:
http://www.nlai.ir
4- کافی است بدانیم که درفاصلهءکمتراز15سال(ازامضای فرمان مشروطیت تاظهوررضاخان سردارسپه)دولت های وقت،51باردچاربحران یا سقوط گردیدندوعُمر33کابینه،کمتراز100روزبود!نگاه کنیدبه:ضرغام بروجنی،جمشید،دولت های عصرمشروطیّت،چاپ مجلس شورای مّلی،تهران، 1350
5-آبراهامیان،یرواند،ایران بین دوانقلاب،چاپ دوم،ترجمهء کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری
ومحسن مدیرشانه چی،نشرمرکز،تهران، 1378،ص93
6- تهران قديم، انتشارات معين، ج 1، تهران، 1370، ص 148. افضل الدّین کرمانی ،محمّدبن ابراهیم ،ابونصرمحمّدعُتبی دربارهءحملهءغُزها(1189م) ،احمدعلیخان وزیری دربارهءحملهءآقامحمدخان قاجاربه کرمان(1794م)،حاج میرزاحسن خان فسائی و ویلم فلور،درحملهءمحمودافغان به اصفهان وشیرازوکرمان(1720و1722م) نیز یادآورشده اند:
«مردم از فرط گرسنگی و قحطی، هسته های خرما را آرد کرده، می خوردند و پس از اتمام هسته ها، گرسنگان، نطع ها( سفره های چرمین) کهنه و دَلو های دریده را می سوختند و می خوردند. هر روز چند کودک در شهر گم می شدند که گرسنگان ایشان را به مذبح ِ هلاک می بردند … و از تراکم مردگان در محلّات، زندگان را مجالِ ِگذر نماند و کس را پروای مُرده و تجهیز و تکفین نبود … »:میرفطروس،علی،ملاحظاتی درتاریخ ایران،چاپ چهارم،نشرفرهنگ،کانادا ،2001 ،صص45-47
http://mirfetros.com/fa/?p=222
7- نگاه کنیدبه.ملک زاده،مهدی،تاریخ انقلاب مشروطیّت،چاپ چهارم،ج6-7،انتشارات علمی،تهران،1373،صص1622-1623
8- دربارهء سیاست انگلیسی ها و قحط وغلاهاوکشتارهای این دوران نگاه کنیدبه: مجد، محمدقلي،قحطي بزرگ، ترجمهء محمد كريمي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ،تهران، 1387، مجد، محمدقلي ،انگليس و اشغال ايران در جنگ جهاني اول،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ،تهران 1390
9- نگاه کنیدبه مقالهء«بیادوطن»،در: یوسفی،غلامحسین،چشمهء روشن،چاپ دوم،انتشارات علمی،تهران،1369،صص449-459
10- میرفطروس،علی،دکترمحمدمصدّق:آسیب شناسی یک شکست،چاپ سوم،نشرفرهنگ ، کانادا ،2011 ،صص89-95،همچنین نگاه کنیدبه:
http://iranshahr.org/?p=8259
11- برای شنیدن قصیدهء پُرشکوه «دماوند»باصدای زنده یاد،ایرج گورگین،مراجعه کنیدبه:
http://www.youtube.com

12- میرفطروس،علی،تاریخ درادبیّات،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،2008
http://mirfetros.com/fa/?p=277

13- این متن،خلاصه ای است از قصیدهء بلند ِ«جُغدجنگ».برای متن کامل قصیده نگاه کنیدبه:دیوان بهار،جلد1، ص 824




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved