سایت جرس: شهید مسعود خسروی یکی از جانباختگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است. این شهید جنبش سبز در روز سی خرداد که مردم در اعتراض به ربوده شدن رای خود به خیابانها آمده بودند، مورد اصابت گلوله یک لباس شخصی در یگان ویژه قرار گرفت و در میان چشمان بهت زده مردم به شهادت رسید. در این روز که مردم بدنبال پیگیری مطالبات به حق و اعتراضات مدنی خود دست به راهپیمایی زده بودند نیروهای سپاه، بسیج و لباس شخصی ها مردم را مورد حمله قرار داده و به روی آنان شلیک کردند.
حال بیش از دو سال و هفت ماه از به شهادت رساندن مسعود خسروی کارمند دولت می گذرد و خانواده وی لحظه ای دست از پیگیری های خود بر نداشتند اما بعد از گذشت این زمان طولانی مقامات قضایی تنها به این جمله اکتفا می کنند که ضارب شناسایی نشده است. این در حالی است که تصاویر زیادی از تیراندازی نیروهای پلیس و بسیج به سوی مردم معترض از رسانه های دنیا منتشر شده است.
مریم همسر شهید مسعود خسروی، در ویدیویی منتشر شده در یوتوپ از کسانی که در لحظه های آخر شاهد جان باختن همسرش بوده اند، در خواست کرده بود تا برای آرامش خاطر او و فرزندش، با آنها دیداری داشته باشند. اما اینک این تقاضا را هم ندارد زیرا بر این باور است که با توجه به جوی که الان در ایران هست کسی جرات نمی کند بیاید و شهادت دهد و اگر هم کسی بخواهد اینکار را انجام دهد من راضی نیستم زندگی شان بخطر بیافتد.
به همین مناسبت با نزدیک شدن به زمان انتخاباتی دیگر "جرس" با همسر این شهید جنبش مردمی به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
خانم خسروی الان نزدیک به سه سال است که از به شهادت رسیدن همسرتان می گذرد آیا تاکنون پیگیری های شما به نتیجه ای رسیده است؟
پیگیری های ما مثل تمام همدردهای ما که پیگیر هستند تا قاتل عزیزانشان شناسایی شود متاسفانه تاکنون به نتیجه ای نرسیده است. الان نزدیک به سه سال است پیگیری می کنیم و می گویند هنوز قاتل شناسایی نشده است.
از شاهدانی که در صحنه به شهادت رسیدن همسرتان حضور داشتند بگویید؟
اتفاقا جاییکه همسرم را با گلوله زدند همه همسایه ها و مغازه دارها بودند و دیدند. حتی همسرم زمانیکه گلوله خورده بود و زمین افتاده بود یکی از همین شاهدان با گوشی همسرم به ما زنگ زد و خبر داد اما بعد گوشی را به یکی از اقوام ما تحویل داده بود و رفته بود و بعد هم نتوانستیم او را پیدا کنیم.
آیا از طریق رسانه ها اقدام کردید که او را پیدا کنید؟
بله حتی از طریق یوتوپ تلاش کردم و خواستم او را ببینم تا از اتفاقات آن روز و گلوله خوردن همسرم بپرسم اما خوب تا الان موفق به دیدار ایشان نشدم.
در میان صحبتهایتان اشاره به حضور همسایه ها و کسبه در محل داشتید آنها چیزی نگفتند؟
اتفاقا آنها ضارب را دیده بودند و گفتند یک لباس شخصی داخل یگان ویژه به سوی مردم شلیک می کرده و اولین کسی را که با گلوله زده همسر من بوده و چند نفر هم زخمی شدند. منتهی نتوانسته بودند شناسایی کنند البته با توجه به جوی که الان در ایران هست کسی جرات نمی کند بیاید و شهادت دهد و اگر هم کسی بخواهد اینکار را کند من نمی خواهم زندگی اشان بخطر بیافتد.
الان چکار می کنید که بتوانید با این درد و مشکلات کنار بیایید؟
اینقدر درگیر از دست دادن مسعود بودم که نمی فهمیدم و بسیار سخت گذشت. شما فکر کنید وقتی دست محبت و حمایت چنین مردی از سرم کوتاه شد چه ها کشیدم و هنوز هم خلاء او در زندگیم وجود دارد، اما همیشه در کنارم است و حسش می کنم و او را می بینم الان واقعا نمی توانم حال و حسم را برایتان بگویم...الان در یک خیریه کار می کنم، زیرا فکر می کنم همانطور که پسر من که الان هیجده سال دارد و نیاز به حمایت و محبت دارد، شاید پرداختن به امور خیریه و حمایت از بچه های بی سرپرست بتوانم هم خودم را اقناع کنم و هم خدمتی به کشورم کنم و پسرم هم در این مسیر راحت تر این مشکلات را تحمل کند.
از ویژگیهای و خصوصیات اخلاقی همسرتان برایمان بگویید؟
هر چه از همسرم بگویم کم گفته ام. راست گفته اند که خدا بهترین ها را می برد. همیشه به مسعود می گفتم که این دنیا برای تو کوچک است و الان فکر می کنم حقش بود که اینچنین پرواز کند و به جایی که لایقش است برسد. از کدام خصلتش بگویم؟ هر چه از رازگویی، از مهربانی، از صداقتش، از محبوبیتش در بین همکاران و اقوام و آشنایان بگویم کم است. حتی در مراسم بزرگداشتش افرادی می آیند که من نمی شناسم و می گویند اقای خسروی کار ما را راه می انداخت و به ما کمک می کرد حالا ما چه می توانیم برای شما انجام دهیم؟ نام نیک از خود بجا گذاشت.
همسرتان در حوادث بعد از انتخابات سال 88 که مورد اعتراض مردم قرار گرفت به شهادت رسیدند الان نزدیک اتنخاباتی دیگر است چه حسی دارید؟
اصلا حس خوبی ندارم. الان فضا اینقدر متفاوت شده است و مردم نسبت به این قضیه بی تفاوت شده اند که حد و حساب ندارد. من هم یکی از همین مردم هستم و بالطبع من که آسیب دیده تر هستم بی تفاوت تر هستم و اصلا گوشم را به این قضیه نمی دهم و به آن فکر نمی کنم. فقط دعا می کنم که خدایا خدایا! یک عنایتی به این مردم و مملکت بکن که آن کسی که بایسته و شایسته است در آن جایی بنشیند که باید بنشیند. کاری جز دعا از دستم بر نمی آید.
بعنوان یک شهروند فکر می کنید این بی تفاوتی و دلسردی مردم ناشی از چیست؟
زمانیکه رای مردم هیچ به حساب نمی آید و زمانیکه مردم بخاطر رای اشان اعتراض "مدنی" و به حق می کنند و کشته می شوند، خوب مردم دیگر تمایلی نشان نمی دهند تا از این انتخابات استقبال کنند و پای صندوق ها حضور پیدا کنند. مردمی که در این مملکت شاهد خیلی چیزها بودند و می دانند که رای آنها تاثیری ندارد و خوانده نمی شود. خود من هیچگاه دیگر در انتخابات شرکت نمی کنم وقتی رای من به حساب نمی آید برای چه شرکت کنم؟
در چنین روزهایی فکر می کردید که روزی همسر شهید خوانده شوید؟
همیشه با خودم می گفتم خوش به حال همسران شهدایی که در جنگ هشت ساله دفاع مقدس به شهادت رسیده اند که چه عزت و احترامی در بین مردم دارند. بعد روزیکه این اتفاق برای همسرم افتاد و مردم او را شهید خوانند و مادرم را بغل کردم و گفتم مادر هیچوقت تصور نمی کردم روزی همسر شهید باشم به نظرتان من قابل هستم؟ مادرم جواب داد صد در صد قابل بودی که همسرت این چنین در راه آزادی و به خاطر کشورش و حرفش و حقانیتش به شهادت رسید.
دوست دارید مردم چگونه یاد شهید مسعود خسروی را حفظ و گرامی بدارند؟
ببنید نه شهید خسروی بلکه تمام شهدا که خونشان در راه عدالت، حقانیت و وطنشان ریخته می شود ارزشمند است و ما مردم باید پاسدار خون شهیدان باشیم. شاید من یک آدم عامی باشم اما نباید فراموش کنم که در یک مملکتی زندگی می کنم که خون ها به پایش ریخته شده است و علی رغم این همه خون هنوز به آن استقلال و اهداف واقعی اش نرسیده است. من بعنوان همسر یک شهید و کوچکترین عضو این جامعه تقاضایم از مردم این است که دیدشان را بازتر کنند و زمانیکه می خواهند رای دهند با بینش و آگاهی کامل در پای صندوق های رای حضور یابند و حواسشان باشد که این وطن عزیز ما چه جفاها که دیده، چه خونهایی که دیده، چه بی عدالتی هایی که دیده... اگر قرار باشد ما بدون آگاهی و فکر رای دهیم خون شهدای عزیزمان پایمال می شود.