مردمسالاری: نوزدهم ارديبهشت 89،محمود احمدي نژاد در سفري يک روزه به کاشان، وقتي با تقاضاي عدهاي از مسئولان و اهالي اين شهر، مبني بر استان شدن کاشان روبرو شد، يکبار ديگر به ياد مخالفت خود با طرح تنظيم خانواده افتاد و در سخناني اجابت درخواست کاشاني ها را منوط به عدم رعايت تنظيم خانواده کرد! وي در سخنانش با اشاره به درخواست مردم کاشان و مسوولان شهرستان کاشان در مورد استان شدن اين شهرستان و از جمله صحبت هاي امام جمعه اين شهرستان گفت: کاشان الحمدلله به لحاظ سابقه تاريخي، فرهنگي و اخلاقي و به لحاظ آداب و رسوم و نجابت و به لحاظ کار و تلاش همه ويژگيهاي لازم را دارد اما اين جا يک ايراد قانوني وجود دارد و آ ن بحث جمعيت است که البته سه راه وجود دارد: يک راه آن فقط دست شماست و راه ديگر آن دست مجلس است و راه ديگر آن نيز تلفيقي است. همفکري کنيد و يک راه پيدا کنيد، يا بايد قانون را درست کنيم که قبول دارم مسير سخت و طولاني است. يا اين که شما خود فکري بکنيد. يا يک راه تلفيقي به کار ببريد و ما با مجلس صحبت کنيم و مقداري سقف جمعيتي را بالا بياوريم و خود شما نيز کمک کنيد. چه چيزي بهتر از اين که به جاي 300 هزار کاشاني انقلابي و مومن، يک ميليون کاشاني نجيب داشته باشيم؟ چرا برخي حسادت مي کنند؟ اين سرمايه کشور است. سعي مي کنيم از دل قوانين موجود راهي را پيدا کنيم، راهي جمع و جور کنيم و شما هم همراهي کنيد تا کار را به نحوي جلو ببريم.
به اين ترتيب احمدي نژاد سعي کرد مخالفت خود را با تنظيم خانواده که در آن روزها بار ديگر بر آن پافشاري مي کرد، صورتي جديد دهد و آن را در محدوده هاي کوچکتر و با توجه به خواسته هاي مردم در سفرهاي استاني تبليغ کند! احمدي نژاد در سال 1385 طرح « دو تا بچه کافي نيست » را استارت زده بود اما در لابلاي وعده ها و دل مشغولي هايش آن را فراموش کرده بود تا فروردين 89 که در گفت وگوي زنده تلويزيوني با شبکه اول سيما ضمن اينکه از افزايش جمعيت و تعدد فرزندان دفاع کرد و به همه اعلام کرد که داشتن دو فرزند و يک فرزند سياست غربي است و قديم با آن وضعيت افراد 7 يا 8 فرزند داشتند. احمدي نژاد اما به طور مطلق حرف هاي چهار سال قبلش را تکرار نکرد بلکه ابتکاري هم به خرج داد و با اشاره به طرح دولت براي واريز يک ميليون تومان درحساب متولدين سال 89 به بعد، بحث افزايش جمعيت را وارد فاز عمليات کرد! پيشنهاد احمدي نژاد به کاشانيها کمتر از يک ماه پس از اين داستان رخ داد و نشان داد دولت سعي دارد به هرطريق ممکن رشد جمعيت کشور را بالا ببرد!
اين رفتار با مخالفت هاي بسياري روبرو شده بود. عليرضا مرندي عضو کميسيون بهداشت، درمان و آموزش پزشکي و وزير بهداشت در دولت هاشمي رفسنجاني که به قول خودش سالها تلاش کرده تا به عنوان يک مسوول در کنترل جمعيت کشور نقش داشته باشد در گفت وگويي اظهار داشت: من به شدت نگراني خودم را در مورد اين طرح و طرح هايي از اين قبيل ابراز مي کنم. آيا اين اقدام مي تواند عدالت محوري را در کشور استحکام بخشد همه ما مي دانيم که با اين روش فاصله طبقاتي بيشتر مي شود و فقير فلک زده تر مي شود چرا که فرزند بيشتري دارد.
غلامرضامصباحي مقدم عضوکميسيون اقتصادي مجلس هم از يک زاويه ديگر به موضوع اشاره کرد؛ اينکه رئيس جمهور استراتژيست نظام نيست بلکه مجري قوانين و سياست هاي کلان و اجراکننده سياست هاي ابلاغي است و گفت: اگر رئيس جمهور براي افزايش رشد جمعيت ايده اي دارد بايد آن را تبديل به استراتژي کند نه اينکه راسا و شخصا درباره آن تصميم گيري کند. وي ادامه داد: استراتژي هاي نظام را رهبر معظم انقلاب تعيين مي کنند. معمولا ايشان درخصوص موضوعي از مجمع تشخيص مصلحت نظام بررسي و کار کارشناسي مي خواهند و پس از دريافت نظر مجمع و تائيد ايشان، سياست هاي نظام ابلاغ مي شود. اينگونه مسائل، مباحثي نيست که درچارچوب وظايف رئيس جمهور باشد و راسا و شخصا بخواهد درباره آن تصميم گيري کند.رفتار احمدي نژاددر واقع مخالفت با سياست کلي توسعه کشور بود که بر اساس “کنترل مواليد” بنا نهاده شده است. اين سياست بيش از دو دهه است که اجرا مي شد و حال، رفتار احمدي نژاد اين سوال را ايجاد ميکرد که مخالفت با سياست کلي کنترل جمعيت بر چه اساسي و براي پاسخ دادن به چه نيازي پيگيري ميشود؟ آيا کشوري که بيش از 70 درصد جمعيت آن زير 30 سال دارد و جوان ترين کشور دنيا است، آمار رشد جمعيت متوازن (و حتي بالايي دارد) و از سوي ديگر رو به توسعه است، به چنين طرحي نياز دارد؟اين موضوع با توجه به تجربههاي قبلي، عجيب تروسوال برانگيز تر مي نمود. اگر به سال هاي دهه شصت برگرديم، تجربههاي زيادي دراين مورد به چشممان مي خورد که شايد با به يادآوري آنها متوجه مي شويم که براي افزايش دوباره جمعيت بايد کمي بيشتر فکر کنيم چرا که فرزنداني که در اين سالها به دنيا آمده بودند، وقتي به مدرسه رفتند، مجبور بودند به مدرسههايي بروند که دوشيفته يا حتي سه شيفته بودند با کلاسهايي شلوغ. چندسال بعد اين دانش آموزان ميخواستند به دانشگاه بروند و تقريبا به خاطر تراکم بيش از حد داوطلبان و نبود امکانات کافي، برايشان رفتن به دانشگاه تبديل به يک آرزو شده بود. بعد از فارغ التحصيلي از دانشگاه، براي اين افراد نه بازار کاري وجود داشت و نه شرايطي براي ازدواج کردن و تشکيل خانواده. اگر الان هم به آمار طلاق و ازدواج در کشور توجه کنيم مي بينيم که چقدر تعداد طلاق ها بالا رفته و به چه اندازه قبح اين کار در ميان جوانان ما از بين رفته است .بنابراين با يک جمع بندي معمولي ميتوان به اين نتيجه رسيد که در دهه شصت، زيرساخت هايي مانند کار، مسکن و... براي زاد و ولد مهيا نبوده و به همين خاطر مشکلات زيادي دامن متولدان اين دهه را گرفت. حالا با گذشت دو سال از آن داستان و با مراجعه به آمار بايد گفت که خوشبختانه نه تنها در سطح ملي، کسي مخالفت با طرح تنظيم خانواده را جدي نگرفت، بلکه حتي کاشاني ها هم عطاي استان شدن را به لقاي آن بخشيدند و آن حرفها به فراموشي سپرده شد.