جوان: از بيالتفاتي جرايد بود يا از بيتوجهي رسانههاي تصويري، شايد كمتر ايراني در روز گذشته ياد بزرگمرد تاريخ ايران را در دل خود زنده كرد. به اين ترتيب و به روال سالهاي گذشته ۲۵ ارديبهشت و برگ تقويمي كه نام حكيم ابوالقاسم فردوسي بر آن حك شده است، باري ديگر ورق خورد تا نقاط تاريك و ناشناخته زندگي بزرگمردي كه به واسطه قلم زرينش شيريني قند پارسي تلخ نشد، همچنان تاريك باقي بماند، تاكنون در تاريخ ايران حتي يك فيلم يا سريال در خور شأن او به نمايش درنيامده است و در ضعف و كمكاري دستگاههاي مسئول در زمينه معرفي اين شخصيت ادبي تنها يك جلد كتاب و مجسمهاي سنگي بر فراز ميدان فردوسي براي ما ايرانيان از او بر جاي مانده است.
اواخر بهار و فصل تابستان كه ميرسد با اكران سري جديدي از فيلمها، سريالها و انيميشنهاي مختلف هاليوودي بازار دستفروشان توليدات هاليوودي در سطح خيابانهاي شهر هم رفته رفته گرم ميشود. موضوع قابل توجه در خصوص اين فيلمها تنوع و تعدد سوژه و ژانر است و برخلاف سوژههاي سينمايي چند سال اخير كشورمان كه عمدتاً حول محور درام و رمانتيك و فيلمهاي به اصطلاح شانه تخم مرغي ميچرخيدند و ميچرخند، تريلرهاي هيجان انگيز و جنايي هاليوودي به رهگذران كنار خياباني هميشه چشمك ميزنند.
در اين بين سليقه و علايق بسياري از جوانان به فيلمهاي نيمه تخيلي و اكشن هاليوودي سمت و سوي بيشتري دارد؛ اثري همچون «انتقامجويان» محصول ۲۰۱۲ كه تا اين لحظه عنوان پرفروشترين فيلم دنيا را از آن خود كرده است. اين فيلم نيمه تخيلي چند ابرقهرمان افسانهاي در قالب پوششهاي متفاوت و عجيب دارد كه ميجنگند، ميخروشند و غولهاي بزرگتر از خود را بر زمين ميزنند، نظير همان كارهايي كه رستم در شاهكار فردوسي خودمان انجام ميداد. در واقع كمپانيهاي فيلمسازي و انيميشنسازي هاليوودي به واسطه تاريخ نه چندان پر و پيمان كشورشان ناگزير از روي آوردن به افسانهها و ابرقهرمانان معاصري هستند كه با پوشش امروزي به جنگ با اهريمن ميروند اما در اين سالها كه ادبيات ما مملو از شخصيتها و قهرماناني چون رستم و سهراب، رودابه، زال، آبتين، آرش كمانگير، آرش پور كيقباد، تهمينه و... با پيش زمينه و داستانهاي متحيركننده منحصر به هر كدامشان بوده است، دست روي دست گذاشتن تهيهكنندگان و فيلمسازان كشورمان، باز هم ابرقهرماناني چون سوپر من، بت من، مرد عنكبوتي، ترانسفورمرها، هالك و حالا انتقامجويان را بر فراز آسمان رؤياهاي كودكان و جوانان كشورمان به پرواز درآورده است؛ شخصيتهايي با دغدغههاي رفتاري و اخلاقي از جنس غربي كه حتي در جديدترين اقدام دستاندركاران چرخه هميشه در حال گردش هاليوود قرار بود يكي از آنها به ايران پرواز كند و ناجي كشورمان باشد. در اين شرايط كه حتي يك فيلمساز از كشورمان در عمر هزارهاي كه از سرايش شاهنامه گذشته از خود دغدغهاي براي ساخت فيلمي درباره فردوسي و شخصيتهاي حماسياش نشان نداده است، جاي تعجب ندارد كه كودكان بزرگ شده با بت من و سوپر من ديروز كه مردان و زنان امروز هستند، به فرهنگهاي غير خودي گرايش بيشتري داشته باشند. اين نسل كمتر از فردوسي و نامه شاهانهاش ميدانند.
آنها جز چهره سنگي كه سالهاست بر فراز چند تخته سنگ در وسط ميدان فردوسي به دوردست خيره شده تصوير ديگري از فردوسي در ذهن ندارند و نميدانند كه اين شخصيت با چه دغدغه هايي ۳۰ سال از عمرش را هزينه سرايش اين اشعار حماسي كرده است. امروز كه تريبون مجالس و همايشهاي متنوع و هزينه بردار فرهنگي هزاران بار مضمون خطر تهاجمات فرهنگي غرب را از زبان مسئولان متولي در امر فرهنگسازي ميشنود، رودابه شاهنامه فردوسي به «راپونزل» انيميشن «گيسو كمند» تبديل ميشود تا ما همچنان اندر خم يك كوچه باشيم و غرب مرهم كذايي زخم نياز جوانان ايراني با روشهاي مغرضانه خويش.