ملت آنلاین: |هليا قاضي ميرسعيد |موسيقي طي سالهاي گذشته با وجود موانع بسيار، روند صعودي را پيش گرفته و امروز فرهنگ عمومي پذيرش اين هنر در بين عموم افراد جامعه ارتقا يافته است. اما به نظر ميرسد موسيقي از رشد خوبي در شاخه گروه سني كودك و نوجوان برخوردار نبوده و همچنان از رسيدن به بلوغ بازمانده است. نبود حمايتهاي مادي مناسب از آهنگسازان كودك، از جمله نكاتي است كه فعالان اين حوزه را مجبور به دوري از اينگونه موسيقي كرده است. توجه به اين نكته حائز اهميت است كه موسيقي كودك، عرصه سادهاي نيست كه هر فرد تازه كاري در آن وارد شود، چرا كه يك موضوع زيربنايي براي تربيت نسل آينده محسوب ميشود.
در بسياري از كشورهاي پيشرفته، موسيقي يكي از مهمترين عنوانهاي درسي، در مدارس است و تمامي دانشآموزان بايد در كنار ديگر دروس، به يادگيري موسيقي هم بپردازند. موسيقي همچنين باعث پرورش و آرامش ذهن و آمادهسازي دانشآموز براي فراگيري بهتر ساير دروس ميشود. اما در ايران اوضاع به گونه ديگري است. علياصغر يزداني معاون پرورشي و تربيتبدني وزارت آموزش و پرورش پيش از اين و در گفتوگويي با تاكيد بر اينكه آموزش و پرورش برنامهاي براي آموزش موسيقي در مدارس ندارد، گفته بود: «لزومي به آموزش موسيقي در مدارس وجود ندارد، چراكه معتقديم بايد آموزشهايي به دانشآموزان بدهيم كه به درد آينده و زندگيشان بخورد و جزئي از مهارتهاي زندگي آنها شود».
وي در پاسخ به اين سوال كه اين بحث با توجه به برخي استفتائات برخي مراجع مشكلي از لحاظ شرعي ندارد، پس چرا با اين امر مخالفت ميشود، افزود: «ما كاري به حلال و حرام اين بحث نداريم؛ بلكه لزومي براي آموزش موسيقي در مدارس نميبينيم و آموزش و پرورش نيز برنامهاي در اين رابطه ندارد».اين خبر بازتاب گستردهاي در بين اهالي موسيقي داشت چراكه برخي معتقد بودند همه دانشآموزان حتي آنهايي كه علاقهمند به فراگيري موسيقي هستند توانايي پرداخت شهريههاي آموزشگاه را ندارند، بنابراين فرصت آشنايي و يادگيري موسيقي با تصويب اين قانون، از آنها گرفته ميشود.
برخي از كارشناسان معتقدند موسيقي كودكان مانند ادبيات كودكان شامل بخشي از فرهنگ شفاهي عامه مانند لالاييها، مثلها و متلها، بازيهاي ريتميك و آوازي است. همچنين آثاري كه توسط آهنگسازان مانند داستانهاي موزيكال و ترانههاي كودكان، را شامل ميشود. بيشك آشنايي با موسيقي مناطق مختلف ايران كه در آنها انواع موسيقيهاي مذهبي، آييني و... اجرا ميشود، به خودباوري فرهنگي كودك كمك ميكند. از آن جا كه شناخت موسيقي بدون آموزش آن امكانپذير نيست، بنابراين آموزش موسيقي بايد به بخشي از برنامههاي آموزشي مدارس تبديل شود.
با نگاهي به سليقه جوانان در سالهاي اخير، مشاهده ميشود كه تاثير تبليغات گوناگون روي آنها بسيار جدي و عميق بوده است. از آنجا كه اين قشر، در نظام تعليم و تربيت مدارس تاكيد خاصي درباره فرهنگ و هنر شهر و كشور خود، مشاهده نميكنند، در نتيجه كمتر قدرت نقد و بررسي سره از ناسره را دارند و درست همين جاست كه لزوم آموزش مفاهيم فرهنگي و هنري، بهويژه موسيقي در آموزش و پرورش مشخص ميشود. اگر در اين مهم كوتاهي شود، نتيجه همين فاجعه و آشفتگي است كه در نسل امروز، شاهد هستيم.
خوشبختانه طي چند سال اخير در كشور به موازات كمكاري آموزش و پرورش، شاهد حضور جدي آموزشگاههاي مختلف براي آموزش موسيقي كودكان هستيم. در همين راستا با برخي هنرمندان فعال در حوزه موسيقي كودك به گفتوگو نشستيم كه در ادامه ميخوانيد.
سالم: كودك و نوجوان به موسيقي نياز دارند
سودابه سالم كه سالهاست فعاليت خود را معطوف به موسيقي كودك، كرده است، درباره وضع كنوني موسيقي كودك، به«ملت ما» ميگويد: «موسيقي، جزئي جداييناپذير از فضا و دنياي كودك است و نميتوان بچهها را از آن محروم كرد و اگر چنين كنيم به رشد آنها صدمه زدهايم. در چنين شرايطي كودك افسرده و سرخورده ميشود، به عنوان مثال در ادبيات شفاهي كودكان، كه شامل كلام آهنگين ميشود، انكارناپذير است و حذف آن اثر بدي روي زبان آموزي، عواطف و بهطور كلي حيطه رشد و تربيت كودك ميگذارد.
اما به نظر ميرسد برخي ميخواهند نقش آن را انكار كنند. اگر این موارد از زندگي كودك امروز حذف شود، ديگر با هيچ نشانه، كد و شناسهاي از فرهنگ سرزمين خود آشنا نميشود در نتيجه هويت سرزمين خود را نميشناسد. چراكه ما چيزي نداشتهايم تا به او بدهيم و سليقه او را تربيت كنيم و به اين ترتيب او بهراحتي جذب فرهنگ بيگانه ميشود.
شادي و تحرك را نميتوان از فضاي كودكي حذف كرد. كودك هر كسي با هر اعتقادي، در بچگي«دس دسي» ميكند، شعر و آواز ميخواند كه همه اينها آهنگين است. بنابراين يا مسئولان ما آگاه نيستند يا ميخواهند بچههايي تربيت شوند كه تحرك و شادي نداشته باشند. به عنوان كسي كه سالهاست در اين حوزه فعاليت ميكنم ميدانم كه اين موضوعات در رشد و روحيه كودك چه تاثير مثبتي ميگذارد.»
اين هنرمند در پاسخ به اين پرسش كه ممنوعيت تدريس موسيقي در مدارس چه عواقبي خواهد داشت، ميگويد: «اگر موسيقي در مدارس تدريس نشود، فقط كساني از آن بهرهمند ميشوند كه امكاناتي دارند و آن عدهاي كه توانايي حضور در كلاسهاي خصوصي و آموزشگاهها را ندارند، محروم ميمانند. در حالي كه كودك به موسيقي نياز دارد و بايد بتواند آهنگهايي را بخواند، حتي اگر اسم اين كار را امروز خواندن سرود بگذارند.
با خواندن ميتوان در حيطههاي مختلفي كار كرد. حتي ميتوان بچهها را با گويشهاي مختلف آشنا كرد و از اين طريق كودك ما به سرزمين خود هم علاقهمند ميشود. همچنين با موسيقي ميتوان رياضي را هم به بچهها آموخت و اين جزو ويژگيهاي موسيقي است. موسيقي و خواندن بخشي از فرهنگ ماست و مادران و مادربزرگها در تربيت كودكان اين موارد را مدنظر قرار ميدادند، چراكه اين مسئله صرفا تفنني نيست بلكه جنبههاي آموزشي و تربيتي هم دارد.»
نظر: موسيقي در شكلگيري شخصيت كودك موثر است
مسعود نظر از ديگر هنرمنداني است كه در حوزه موسيقي كودك فعاليت دارد. او نيز درباره وضع آموزش موسيقي به كودكان به«ملت ما» ميگويد: «اگر موسيقي در مدارس تدريس شود خيلي خوب است چراكه موسيقي بخشي از زندگي هر فردي را تشكيل ميدهد و در شكلگيري شخصيت كودكان هم بسيار موثر است. اما در حال حاضر چنين برنامهريزياي در آموزش و پرورش وجود ندارد و موسيقي هميشه از موضوعات مشكل داري بوده است كه مسئولان هم به صورت بايسته و شايسته پذيراي آن نيستند.
موسيقي هم مانند دروس ديگري كه در مدرسه تدريس ميشود، يك علم است و حتي تئوريهاي مخصوص به خود را دارد. گاهي در طبقه محروم جامعه استعدادهاي بسيار خوبي وجود دارد كه به دليل فراهم نبودن شرايط، كشف نميشوند. ممنوعيت تدريس موسيقي در مدارس هم باعث ميشود كه اگر بچههايي در طبقه كم درآمد جامعه از استعداد موسيقايي خوبي برخوردار هستند، محروم بمانند و فقط كساني در اين حوزه وارد شوند كه توانايي مالي براي ثبت نام در آموزشگاهها را دارند.
پيش از اين كانون پرورش فكري كودك و نوجوان اين مسئوليت را عهدهدار بود و به كشف استعدادها ميپرداخت. اما در حال حاضر كانون، ديگر اين كاركرد را ندارد و كلاسهاي موسيقي تنها براي كساني است كه استطاعت مالي دارند و بخش عظيمي از كودكان از آن محروم ميمانند. از سوي ديگر آموزشگاههايي كه كار موسيقي كودك انجام ميدهند در شرايط نامطلوبي قرار دارند بهخاطر اينكه آموزش موسيقي به كودك كار بسيار دشواري است و بايد فرد آموزشدهنده متخصص باشد.
متاسفانه آموزشگاهها و مهدكودكها يا بخش آموزش موسيقي به كودكان را ندارند يا يك دخترخانم جواني را براي اين كار انتخاب ميكنند كه شايد تجربه آموزش به بچهها را نداشته باشد. همچنين توجه به سن كودكان بسيار مهم است و گاهي ديده ميشود كه در يك كلاس بچههايي با ردههاي سني مختلف شركت ميكنند كه اين هم از جمله نكاتي است كه بايد رعايت شود و سن بچهها باهم سنخيت داشته باشد. من بارها خواستهام در اين زمينه فعاليتي داشته باشم تا اوضاع موجود كمي سرو سامان پيدا كند، اما زمان، انرژي و بودجه زيادي ميخواهد كه از توان من به تنهايي خارج است. اما اگر سيستم مدوني براي اين كار طراحي شود، بسياري از مشكلات حل ميشود.
اگر شرايطي فراهم شود كساني كه موسيقي خواندهاند و در هنرستان و دانشگاه موسيقي تحصيل كردهاند، موسيقي تدريس كنند، اوضاع كمي بهتر ميشود. اما متاسفانه امروز شاهد هستيم كه در ديگر رشتههاي تحصيلي هم براي تدريس موسيقي ميآيند. موسيقي صرفا تجربي نيست و بايد تحصيلات آكادميك هم داشت. بيشك همه ميتوانند نوازنده ماهري شوند، اما تدريس را بايد دست كساني سپرد كه فعاليت و تحصيلات آنها صرفا در حوزه موسيقي باشد. اينها همه به اين دليل است كه موسيقي و هنرمندان اين عرصه از سوي هيچ ارگاني حمايت نميشوند.»