روزنامه جوان: شايد باورش سخت باشد در روزهايي كه همه از گراني مينالند و خيليها سعي ميكنند با كمتر خرج كردن پول بيشتري را پس انداز كنند، چند نفر در هتل پارسيان تهران دور هم جمع شوند و در عرض كمتر از دو ساعت مبلغ ۲ ميليارد و ۱۵۰ ميليون تومان را براي خريد آثار هنري خرج كنند.
روز دوم تيرماه، هتل پارسيان ميزبان اولين «حراج تهران» بود؛ مراسمي كه بسيار شبيه حراجيهاي مشهور و استانداردجهاني بود و كسي كه چكش حراجي را در دست گرفته بود و خريداران را تشويق به ارائه قيمتهاي بالاتر ميكرد، كسي نبود جز پدر مهربان اين روزهاي تلويزيون ايران، رضا كيانيان.
«حراج تهران»، شايد خيليها اصلاً اسمي از آن نشنيده باشند، اما به رغم بيخبري اكثريت جامعه هنري و خريداران آثار تجسمي، آنقدر خوب فروش كرد كه در فاصله زماني كمتر از دو ساعت تمامي آثار شركت كرده در حراج به فروش رفتند. رضا كيانيان كه علاوه بر بازيگري و نويسندگي در هنرهاي تجسمي نيز دستي بر آتش دارد، چكش را در دست گرفته بود و با ترغيب خريداران به ارائه قيمتهاي بالاتر باعث شد تا ۷۳ اثر از ۷۰ هنرمند شركت كننده در مجموع به فروش بيش از ۲ ميليارد تومان برسد. دراين حراج كه با حضور نزديك به هزار و ۳۰۰ نفر برگزار شد، تابلويي از سهراب سپهري كه در سال ۴۶ كشيده شده است با قيمت ۱۹۰ ميليون تومان گران قيمتترين اثر فروخته شده حراج لقب گرفت.
علاوه بر تابلونقاشي و نقاشيخط، مجسمه و عكس نيز در اين حراجي عرضه شدند كه ركورد فروش عكس نيز به آثاري از عباس كيارستمي كارگردان نام آشناي سينماي ايران با مجموع ۳۶ ميليون تومان و عكسي كه خود كيانيان آن را گرفته بود با قيمت ۱۳ ميليون تومان رسيد كه كيانيان مرام هنرمندي خود را نشان داد و پول حاصل از فروش عكسش را به «فصلنامه تخصصي هنر فردا» و نيز جبران هزينههاي «حراج تهران» اهدا كرد.
حراج تهران – اكسپوي تهران
حراج تهران همزمان شد با برپايي آرت اكسپوي تهران؛ جايي كه بر عكس حراج تهران با تبليغات قوي و پشتيباني خوبي آغاز به كار كرده است، اما چيزي كه در عمل شاهد آن هستيم بر خلاف پيش بينيهاي اوليه بود. مديران اكسپو كه از پيش از آغاز آن بر خريد آثار توسط دولت و سازمانهاي دولتي مانور ميدانند و بحث بودجه يك دهم درصدي را پيش كشيده بودند، هنوز هم منتظرند كه سازمانهاي دولتي دست به جيب شوند و اكسپو را از ركود خارج كنند. خيلي از هنرمندان و گالري دارها از نحوه برپايي اكسپو گلايه دارند؛ گلايههايي كه همراه با قهر گالري دارها و مصاحبههاي آنها رسانهاي شده است. مديريت آرت اكسپو از يك طرف بايد با نهادهاي دولتي براي خريد آثار سر و كله بزند و از سوي ديگر پاسخ منتقداني را كه مديريت اكسپو را زير سؤال بردهاند بدهد.
تكليف هنرمندان نيز در اين ميان مشخص است، چه حراج تهران و چه آرت اكسپوي تهران، در هر دو صورت برنده واقعي گالري دارها هستند نه هنرمنداني كه خالق آثار بودهاند. در ضمن موفقيت يك مجموعه خصوصي در فروش ميلياردي در روزهاي كسالت آور اكسپو نشانه ديگري از شكست مديريتهاي سفارشي دولتي در مقابل بخش خصوصي حرفهاي است.
پولدارها دستها بالا
هنوز فاز دوم هدفمندي يارانهها آغاز نشده، نان گران شده و معلوم نيست قيمتها تا چه ميزان بالاتر خواهد رفت. در اين حالت خانوادهها سعي ميكنند خرج شان را كم كنند، اضافه خريد نكنند و اگر شد پس اندازي كنند، پس اين پولدارها از كجا ميآيند كه رقمهاي ميليوني را براي تابلوها خرج ميكنند ؟
براي گالري دار مهم نيست كه چه كسي اثر را ميخرد، براي حراج كننده هم مهم نيست چه شخصي قيمت ميدهد، مهم آن است كه بالاترين قيمت را بدهد. حالا مهم نيست كه يك خانواده تهراني ميتواند با قيمت يك اثر فروخته شده در حراج يا اكسپو از مستأجري خارج شود و صاحب خانه گردد؟ بله قيمت ۱۹۰، ۱۲۰، ۱۱۶و ۱۱۰ميليون توماني آثار هنري بالاتر از آن است كه شما خانوادههاي متوسط يا سطح پايين جامعه بخواهيد آن را خريداري كنيد.
خجالت كشيدن سينمايي كه از تابلونقاشي عقب افتاد
اين روزها نميشود از هنر گفت و از اوضاع درام و غمبار سينما نگفت. ايرانيها ديگر به سينما نميروند يا كمتر دلشان ميخواهد پولشان را براي ديدن فيلم خرج كنند. رقم فروش ميلياردي آثار هنري تجسمي در روز هايي كه فيلمهاي سينمايي هر چه زور ميزنند حتي هزينههاي توليدشان تأمين نميشود و فيلمهاي سينمايي يكي يكي با فروشهايي پايين از گردونه اكران خارج ميشوند. سؤال بزرگي را در ذهنها ايجاد ميكند.
بسياري از آثار فروخته شده در حراج تهران مربوط به هنرمندان سرشناس هنرهاي تجسمي است، از نقاشي گرفته تا مجسمه سازي، كساني كه حاضر شدهاند براي خريداري اين آثار ميليونها تومان خرج كنند در اصل براي هنر آن هنرمند ارزش قائل شدهاند؛ چيزي كه شايد كمتر در سينماي ايران شاهد آن باشيم. فيلم هايي كه توسط تهيه كنندگان بخش دولتي يا خصوصي ساخته ميشود به دليل اينكه ارزش هنري ندارند از سوي مردم پس زده ميشوند. اين شايد بهترين درس هنرهاي تجسمي به هنر هفتم باشد. اثري ارزشمند ناميده ميشود كه روح هنر در آن باشد يا حداقل از شانس اين برخوردار باشد كه مردم آن را هنري بدانند.