مردمسالاری: يکي از ملاکهاي جا افتاده آزمونهاي سراسري در جهان و ايران (در ايران مثل آزمون سراسري کارشناسي و کارشناسي ارشد و در خارج مانند تافل و...)رعايت جدي استانداردها در طراحي سوال به لحاظ محتوا و شکل و شيوه اجراي آزمون است. متاسفانه اين استانداردها در هرسه مورد تا حدودي و بويژه محتواي تخصصي آزمون در ايران در سالهاي گذشته واکنون بصورت سراسري محل ترديد است و اميدوارم با اين نقد صادقانه، سازمان سنجش و اصولاً طراحان و مجريان سياستهاي آزمون تحصيلات تکميلي ديگر از توان و فرصتهاي ازدست رفته داوطلبان آزمونهاي سراسري به سود تجربه آموزي سرمايه گذاري نکنند.
همه ميدانيم آزمونهاي سراسري براي خودتحقق بخشي و خودشکوفايي استعدادهاي متوسط و احتمالاً کمي بالاتر طراحي و تدوين شده اند چراکه استعدادهاي فوق العاده در جهت تحقق خودشکوفايي از مسيرهاي ديگري که با معيارهاي جهاني سنجش علمي هماهنگ است راه خويش را مييابند. بنابراين عادلانه نيست براي علاقمندان علم و آموزش و خودشکوفايي در کشور مرزهاي رقابت سالم و استانداردهاي رايج و عادلانه را از بين برد و به سود افرادداراي سطح علمي پايينتر، افراد شايسته ادامه تحصيل که عمري را در راه کسب دانش و تفکر و پژوهش و تحقيق سپري کرده اند در سايه يک رقابت نا سالم و ناعادلانه و متکي به محفوظات ناپايدار حذف کرد.
متاسفانه در آزمون دکتري همه مدارک تحصيلي داوطلبان بدون لحاظ اين مسئله که دو مقطع پيشين چگونه گذرانده شده است شانس را به کساني که مدارکي را با تلاش کمتر و دانش پايين تر دارند، بيشتر ميدهد، تا افراد پر تلاش و بدون سهميه که با رنج فراوان مدرکي گرفتهاند.
آيا رواست فردي را که با تکيه بر تلاش شخصي و بدون داشتن هرگونه سهميه، عليرغم برابري رتبه با دارنده سهميه و گاه بهتر، راهي بهترين دانشگاههاي کشور کرد و حق ورود را از داوطلب بدون سهميه، حتي در دانشگاههاي درجه دو و سه سلب نمود؟ با سرنوشت داوطلبان سهيه آزاد که نه شرايط مالي مناسب دارند و نه سهميهاي و جسم و روانشان را در راه کسب مطالعه سپري کردهاند، درفضاي اين رقابت ناعادلانه ديروز دانشگاهها و امروز که هر سال بي قاعده و قانون برنامه آزمون تغيير مييابد، چه ميکنيد؟ همين جا لاز م است اضافه کرد در شرايط استخدام نيز اين تفاوتهاي مدرک که مبتني بر تفاوت در تلاشهاست نيز لحاظ نميشود. سوال اين است نظام آموزشي و چه درکي از عدالت دارد؟ جايي که عدالت در رعايت نابرابري است عکس آن عمل ميشود و جايي که عدالت در رعايت برابري فرصتهاست باز عکس آن عمل ميشود. سوال اين است آيا فارغالاتحصيل دانشگاه آکسفورد با فارغ التحصيل دانشگاهي از تاجيکستان يکي است؟.(در اينجا منظور ميزان تلاش يک داوطلب ايراني در يک کنکور است ) اگر پاسخ «خير يا مهم نيست»است پس معيارهاي ورود به دانشگاه مورد سوال است بنابراين توصيه ميشود؛ آزمونهاي ورودي را حذف کنيد وبگذاريد همه در دانشگاه دلخواه خود تحصيل کنند.اين منطقي ترين راه و در عين حال علميترين کار خواهد بود و در مدتي کوتاه هيجانات ناشي از مدرک گرايي را درمان خواهد کرد. ناگفته نماند که طي اين سالها مدارک دولتي به دلايلي که ذکر آن در اين گفتار نميگنجد، ارزش زدايي شد.
اما طرح شصت سوال براي حداقل ده حوزه مطالعاتي نميتواند معلومات ذهني فارغ التحصيلان را محک بزند ضمن که اين امر با آزمون تخصصي که متخصص و توانمند بودن در يک يا حداکثر دو حوزه هست، منافات دارد. وانگهي چند درصد داوطلبان ذهن خارق العاده اي دارند تا قادر به حفظ و ذخيرهسازي منابع علمي فيالمثل ده حوزه مطالعاتي در مجموعه علوم سياسي و روابط بينالملل باشند؟ يکي از ضعفهاي آزمون سال 91-90 اين بود که طراحان آن بنابر برداشت و استنباط شخصي و بدون ارجاع مستند به منابع و متون معمول و غيرمعمول و با محفظه ذهني خويش اقدام به تاليف و نه طرح سوال کرده بودند. تصور داوطلبي که حداقل بيش از صد عنوان کتاب در مدت معيني، مطالعهاي همه جانبه داشته است، اين بود که طرح يک سري سوال کلي و مبهم با ادعاي متدولوژيک بودن نتوانست استانداردها را رعايت کند. اصولاً دانشگاهها از عدم نگارش و تاليف و تدريس متدولوژيک رنج ميبرند.روش معمول دانشگاهها برخورد ذهني انباشتي در تدريس است. از سوي ديگر عمدتاً منابع به زبان فارسي در ايران اعم از ترجمه شده و نشده به صورت متدولوژيک طرح نشده اند. هربار که به سوالات نگاه ميانداختم برداشتم اين بود که يا افراد خاصي فقط ميتوانند با دسترسي به منابع و پاسخ اين سوالات به آن پاسخ دهند يا فرد يا افراد معدود استثنايي و فوقالعاده قادر به پاسخ آن خواهند بود و از سوي ديگر خود را يک فرد باخته که وقت و توان خود را بيجهت در مرور کتابهاي متعددي سپري کرده که هرگز لازم نبود. به عبارت ديگر احساس داوطلب اين بود که اگر تلاشي نميشد با تلاش انجام شده در جلسه آزمون يکسان بود. مسئله ديگري که باقي ميماند اين است که علت اين همه تغيير در شکل و محتواي آزمونها يا دليل اين همه وسعت منابع در نظرگرفته شده در آزمون چيست؟ جنبه تخصص گرايي افراد در طول سالها مطالعه و تحقيق در يک يا دو شاخه چه ميشود؟ چگونه ميتوان با مطالعه چند کتاب در حوزهاي که سالها کنار گذاشته شده، بر آن حوزه خاص مسلط شد؟ ديگر اينکه واقعاً چگونه ميتوان توانمندي علميافراد را در يک آزمون 90 دقيقه اي با 60 سوال سنجيد؟ مسئول وقتهاي تلف شده در کنکور در اين کشور (سواي استرسهاي هولناک)کيست؟ بطور قاطع ميتوانم بگويم که آزمون زبان عمومي و بخش آزمون تخصصي و.... اصولاً غير استاندارد، غيرعلمي و متکي بر برداشت شخصي تأليف شده بودند. آزمون زبان حتي به لحاظ شکلي،داراي اشکال اساسي بود. هيچ کس با طرح سوال سخت مخالف نيست اما وقتي با آزمونهاي بين المللي و با پارامترهاي استاندارد مقايسه ميکند نسبت به آنچه در آزمون امسال مشاهده شد، ترديد ميکند. تداوم، دقت، تکيه بر معلومات مياني و مشترک و روشن و واضح بودن در طراحي و تدوين سوالات و استمرار در طراحي نوع و شکل سوالات از جمله لوازم استاندارد بودن است که اين امر ادعاي استاندارد بودن آزمون امسال را تا حد زيادي تضعيف کرده بود. مقطع دکتري مرحله بروز توانايي انديشه و قلم و نظريه پردازي و ارائه آثار پژوهشي است بنابراين درست نيست فارغ التحصيلان بدون سهميه را که با تکيه بر تلاش شخصي وگذاشتن تمام عمر و زندگي خود در کف دست ،راه خود را در ورود به دانشگاههاي معتبر در مقاطع پيش پيدا کرده، در مرحله نهايي آزمون دکتري حذف شوند به اين دليل که پول و سهميه ندارند و از آن سو کمکم اميد را هم دارند از کف ميدهند. کساني که بايد انرژي و تفکر خود را در تحقيق و پژوهش صرف ميکردند و آثار خود را منتشر ميکردند در گرداب کنکور عمر خود را بيهوده تلف کرده به دليل دست يافتن به يک عنوان و لقب دکتري چون قادر به پذيرش و چاپ آثار خود در هيچ مجله علمي با عنوان کارشناس ارشد نبوده وتازه اگر استاد معتبري لطف کند نام خود را درکنار مقاله وي آورد تنها 25/0 درصد امتياز آن به اين کارشناس ارشد؟ تعلق ميگيرد. متاسفانه بي عدالتيها در اين حوزه با توجه به علاقه شديد طبقه متوسط جامعه به تثبيت جايگاه آموزشي خود و اعتبار اجتماعي از طريق مدرک کم نيست و ما صرفاٌ به بخش کوچکي از آن اشاره ميکنيم. در پايان اگرچه نويسنده اين مقاله در جايگاه پيشنهاد دهنده نيست اما در جايگاه يک داوطلب اميدوارانه از مسؤولان محترم ميخواهم تا لااقل به بخشي از نگرانيهاي اين بخش از جامعه علاقمند به علم و در عين حال فاقد امتياز توجه شود.