جوان آنلاین: چند هفته قبل خبري مثل بمب در محافل فرهنگي- هنري كشور تركيد. دختر خانمي كه هيچ نام و سابقهاي در سينماي كشور نداشت، مدعي شد علاقه او به مستندسازي از سوي «مصطفي طبسي» فرزند آيتالله طبسي، توليت آستان قدس رضوي، مورد توجه قرار گرفته و بودجه و امكاناتي تمام عيار براي نيل به اين علاقه در اختيار وي قرار گرفته است. حرف از يك و نيم ميليارد بودجه، استوديويي بسيار مجهز و... بود. خبر چنان دردناك بود كه نجيبترين چهرههاي هنري كشور كه اغلب در مواجهه با چنين اخباري سكوت ميكردند نيز دست به قلم بردند و معترض شدند.
حسين نيرومند يكي از آنها بود. عدهاي شروع كردند به جمع كردن امضا؛ كساني كه از اين ويژهخواريهاي آقازادهها به ستوه آمده و اين يكي ديگر، طاقتشان را طاق كرده بود. سراغ من هم آمدند ولي من بيانيهشان را امضا نكردم اما مطلبي نوشتم كه پس از تماس يكي از مسئولان آستان قدس از چاپ آن پشيمان شدم ولي منتشر شد و چند سايت هم بدون اجازه بازنشرش كردند! من مصطفي طبسي را كمابيش ميشناختم.
از نگاه من او چهرهاي موجه،فهيم و محجوب بود اما تجربه نشان داده بود آقازادهها چندان قابل پيشبيني نيستند. همواره طلبكار و مدعياند و كوچكترين انتقادي را برنميتابند. باري آنقدر از اين شيرينكاريهاي آقازادهها طي اين سالها شنيده بودم كه ماجرا براي من تمام شده بود. اگرچه هنوز باور نداشتم چنين خطايي از آن مصطفايي كه من ميشناختم سر زده باشد.
به ويژه آنكه آن خانم بعدها دوباره مصاحبه كرد و به هر دليلي كه بر من پوشيده است، حرفهاي سابقش را از اساس منكر شد. ماجرا بود تا آنكه چند روز قبل «مصطفي طبسي» پس از سالها به من تلفن كرد. موضع او جالب بود، ميگفت بخشي از اين ماجرا نتيجه حسادتها و تسويهحسابهاي دروني در آستان قدس است. او گفت حدود ۵۰۰ ميليون تومان بودجه اين كار بوده و قسمت اعظم اخبار منتشره دروغ است. جالبترين قسمت حرفهايش اما آن بود كه نتيجه كار اين خانم علاقهمند به مستندسازي، اثري بسيار فاخر و قابل دفاع شده و در تمجيد از ايشان تا آنجا پيش رفت كه تأكيد كرد بزرگترين افتخار او در خدمت به آستان قدس ساخت همين مستند بوده و كلي تعريف و تمجيد ديگر.
او مدعي شد اين مستند از آنچه خيليها ميخواستند براي آستان قدس بسازند، با هزينه كمتر و كيفيت بسيار بالاتر توليد شده. اين ادعا يعني آنكه من كارشناس حرفهاي سينمايم و توان چنين مقايسهاي را دارم! البته سؤالات من كه چرا اين اقبال نصيب يك دختر خانم علاقهمند شده و نه حرفهايهايي كه آرزوي چنين فرصتي را داشتند، بيجواب ماند. البته ايشان براي اثبات ادعايش مرا به ديدن اثر و داوري دعوت كرد. گفت اگر خود شما هم اين حرف مرا تأييد نكردي، برو و هرچه دلت خواست و به هر نتيجهاي كه رسيدي را بنويس، اما اگر ديدي حرف من درست بود آن وقت حقيقت را بنويس. ادعاي جسورانهاي بود. ميليونها ايراني متحيرند كه پول امام رضا(ع) چطور و با چه بررسي كارشناسي در اختيار يك دختر خانم علاقهمند به مستندسازي قرار ميگيرد؟ چطور فرزند آيتاللهطبسي به اين نتيجه ميرسد كه ۵۰۰ميليون تومان از بودجه آستان قدس را به اين دختر خانم بدهد تا اولين تجربهاش را در مستندسازي با چنين بودجهاي و چنين موضوعي آغاز كند؟ اين خانم چطور پيدا شده؟ چرا در دادن امكانات بسيار كمتر از اين توجهي بسيار اندكتر به اين همه فيلمساز حسرت به دل ماندهاند و... حالا بناست تا پايان شهريور بنده بروم مشهد. حرفهاي ايشان را بشنوم و فيلم را ببينم. من اين دعوت را پذيرفتم زيرا چنان كه آمد براي اين مرد احترام زيادي قائلم. براي قلمهايي چون حسين نيرومند هم. بگذريم. من نخستين مستندم را سال ۱۳۷۲ ساختم. در چندين جشنواره داخلي و خارجي تقدير شدهام.
سال گذشته جشنواره بينالمللي سينما حقيقت دو مستندساز ايراني را شايسته تقدير دانست. فيلمهايي درباره آنها و آثارشان ساخت و جوايزي به آنان داد. اين دو تن، استاد «فارسي»،مستندساز برجسته كشور و چهره باسابقه روايت فتح و نيز اين حقير بوديم. در جشنوارههاي معتبر بسياري آثار فيلمسازان را داوري كردهام و آخرين آنها داوري در جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت بود. باري اينها را گفتم،در كنار بسياري از فعاليتهاي فيلمسازي ديگرم كه نگفتم كه حوصلهتان سر نرود، تا يقين كنيد خواهم توانست فرق ميان مستندي كه ۵۰۰ ميليون بيارزد را از اثر عادي يك تازه كار تشخيص دهم.
من به مشهد خواهم رفت و پس از آن نتيجه را براي مردم خواهم نوشت چرا كه احساسات بسياري از هنرمندان متعهد و دلسوز مملكت و نيز عامه مردم، از اين خبر سخت جريحهدار شده و خواهان فهميدن حقيقتند. اينكه آقازادهها چطور چنين خاصه خرجيهايي ميكنند؟در آستان قدس و صرف بودجههاي كلان فرهنگي آن چه ميگذرد؟ و بسياري سؤالات بيپاسخ ديگر.
اگر چنان باشد كه آقا مصطفي ميگويد و من هم به نتيجه او برسم، بسياري يك عذرخواهي اساسي به او و به آستان قدس به سبب جنجال بيهودهاي كه به پا كردند، بدهكار ميشوند. اگر نه، بايد قبول كرد زمان كنترل اين آقازادهها و دست درازي سليقهايشان به بيتالمال فرا رسيده است و آنگاه اين آستان قدس است كه يك معذرتخواهي تمامعيار به مردم ايران و زائران آن حضرت بدهكار خواهد بود. اميدوارم هم آقا مصطفي و هم دوستان معترضم در آن سوي ماجرا، صراحت لهجه تلخ و هولناك مرا دست كم نگرفته باشند و انشاءالله لايق اين داوري باشم.
دو نكته را نيز پيشاپيش بگويم و به عبارتي پيشبيني كنم. اميدوارم اگر به نتيجهاي مثبت رسيدم دوستان معترض غائله را تمام شده بدانند و به اين قلم اعتماد كنند. اگر نه اميدوارم دوستان آستان قدس به فكر زدن هزار و يك اتهام بر من نيامده و به جاي رويارويي با حقيقت سعي در بيحيثيت كردن من به هر قيمت ممكن ننمايند. باري با تمام هزينههايي كه اين تصميم براي من دارد، باز هم بر آنم بروم و با حقيقت روبهرو شوم. توكل به خدا!