با منافع ملی و تمامیت ارضی بازی نکنید! - آرش صبحی
...کشور دارد نابود میشود، مردم ایران دارند هر روز بسمت وسوی نابودی میروند وشما سی وسه سال است که دارید در چهارچوبهائی مثل اصلاحات – تلطیف حکومت - ولایت فقیهی ملایم ونه مطلقه - اجرای بدون تنازل قانون اساسی - و بازگشت به دوران طلائی امام راحل ومقولاتی از این دست حرکت میکنید! بهتراست بگوئید دردتان چیست؟ عقل حکم میکند که یکبار برای همیشه بیائید و مشکل تان را با مردم ایران در درون کشور بصورتی شفاف درمیان بگذارید. این بازیها برای اکثریت مطلق مردم ایران که دارند داخل این جهنم میسوزند رنگ ولعابی ندارد.
*****
از همان روزنخست که منشور شورای ملی ایران منتشر شد و موضوعیت رسانه ای پیدا کرد، و اعلام شد که شاهزاده رضا پهلوی - ومادر گرامی شهبانو فرح پهلوی و همسر ایشان بعنوان شخصیت های شناخته شده، و بواقع بعنوان شهروندان ایرانی شناخته شده، از جمله شخصیت های اولیه ای بودند که ذیل این منشور را بعنوان یک سند سیاسی و شاید از منظری تاریخی، و پیش از آن بعنوان یک سند اخلاقی و حقوق بشری و سیاسی درفضای بیمار و جنون گرفته واپوزیسیون هزار تکه وهمراه با صداها وسازهای ناهمگون ، وشاید بتوان گفت در تناقض با مطالبات اولیه ملت ایران امضاء کرده اند، صداهای ضدو نقیص، ودربسیاری جهات مغرضانه وکینه توزانه ((عمدتا در محدوده اپوزیسیون خارج ازکشور)) بلند وبلندترشد، که طبق ارزیابی ها بازتاب گسترده ای نیز دربرداشت.
متاسفانه شاهد بودیم که در این اوضاع واحوالی که کشور وملت در آن گرفتارند، وهر آینه میتوان صدای غرش موشکها و مانور هواپیماهای خارجی را تصور نمود، وبوی دود وباروت وتی ان تی را استشمام ، واز همه مهمتر شاهد ویرانی ساختارهای زیربنائی مملکت بود، بسیاری از افراد سیاسی شناخته شده وکمتر شناخته شده، و یا نا شناخته بلافاصله قطارشان را روی ریل بحرکت درآوردند تا اگر بشود وبتوانند بار دیگر همانند سی وسه سال گذشته با سنگ اندازی و بد گوئی و تحریف تاریخ با طرح این پرسش مغرضانه و شیطنت آمیزکه این منشور را چه کسانی نوشته اند و اینکه متن باهزاران اشکال وایراد روبروست، آنرا به بن بست بکشانند. هدف پرسش کنندگان روشن بود، وهیچ نیازی هم به ارزیابی وتحلیل وتفسیر نداشته وندارد.
آنچه مسلم مینمود، ماهیت پرسشها وایرادات چون گذشته از سوی افراد وگروهها و دستجات سیاسی منور والفکر خاکستری صورت گرفته و میگیرد که درتمام دوران حکومت اسلامی بهر دلیلی که برشمردن آنها در این مقال نمیگنجد، شمشیر قلم وزبان را از نیام بیرون آورده تا این باردیگر گردن یک مولود تازه تولد یافته را پیش از اینکه اشکالات آنرا گوشزد نمایند، ببرند.
کنجکاو شده بودند وهستند تا مثل گذشته بتوانندبازهم با طرح پرسش های عجیب وقریب، با طرح موضوعاتی چون کودتای 28 مرداد وآمدن رضا شاه، واینکه وقتی بعد از اشغال ایران توسط متفقین و خروج اجباری رضاشاه که خود یک تاریخ است و روشنفکران ما همیشه آنرا وارونه جلوه اند، همه زمینهای ایران بنام او ثبت شده بود، واینکه چون رضا پهلوی وشهبانو فرح ذیل این منشور را امضاء کرده اند در صددند تا پادشاهی و سلطنت را به ایران بازگردانند، وحاشیه پردازیهائی از دست، در همان ابتدای راه این منشور را نیز چون همه اقدامات دیگر بی منطق ویکسویه وجهت دار بنفع یک شخصیت یا گروه خاص معرفی نمایند. که دیدیم بفاصله کوتاهی منشور 91 را بیرون دادند که این عمل هم میتوانست درنوع خود یک شیادی برنامه ریزی شده بحساب آید، وشاهد بودیم که هنروران رسانه ای چون مشیری و امینی و محمدی و مجتبی واحدی و فرخ نگهدار واتحاد جمهوری خواهان و اصلاح طلبان حکومتی و ملی مذهبی ها وتوده ای ها و...در یک کمپین که میتوان حدس زد سر آن بکجا متصل ودمش زیر پای کیست، بازی جدید را آغاز نمایند، که خوشبختانه رضا پهلوی با درایت وهوشیاری خاص خود واینکه اولویت اول او در این شرایط بجز آزادی ایران چیز دیگری نیست در برنامه ای که افق در صدای آمریکا ترتیب داده بود با صراحت اعلام نمود که منشور 91 را بدلیل اینکه یک منشور اخلاقی و سازنده است را امضاء خواهم نمود، که درواقع با این حرکت بسیار حساب شده توپ شفافیت وحقه بازیهای سیاسی را به زمین همانانی انداخت که در طی این سی وسه سال از هیچ حقه وطرفندی دریغ ننموده اند.
درحقیقت ازهمان بازیهای روشنفکرانه، از همان نوع سیاست ورزیهای مخالفم اما نمیخواهم این رژیم برود.!! صد البته که طرح اینگونه پرسشها موضوع جدیدی نبود و بروشنی میشد دریافت که ادعاها چه معنا ومفهومی دارد، وچرا بمیان آمده . همه شواهد بیانگر این واقعیت بود که اولین هدف شان بلند کردن انگشت اشاره بسمت یک یاچند نفر ازامضاء کنندگان شاخص بود تا اگر بتوانندبگویند این یکی وابسته به رژیم اسلامی است، آن کی طرفدارطاغوت - آن یکی از اصلاح طلبان حکومتی ، و آن دیگری ازملی - مذهبی ها و دیگری سلطنت طلب و کذا وکذا! که بلافاصله با همین طرفند رنگ باخته و نخ نما شده باردیگر وبرای اگر نگوئیم صدمین بار، برای حداقل دهمین بارمنشور ملی را که فقط بعنوان یک پیشنهاد تنظیم شده بود رابزیر سئوال ببرند و آنرا مستمسکی برای فراربجلو وتوجیح عدم امضای خودشان قلمداد نمایند، غافل ازاینکه نسل جوان امروز و حتی نسل دیروزی بعداز همه تجربیات تلخی که بدست آورده اند ، دریافته اند که چه کسانی مخالف واقعی هستند، وچه کسانی مخالفین ساختگی وعافیت طلبان حکومتی ظالم وغارتگر.
باا ینکه انتشار این منشور دارای شناسنامه وتعریف ملی وبعنوان فقط یک پیشنهاد بمنظور برگزاری یک حرکت مسنجم و یک صدای واحد تحت لوای گنگره ملی جهت انعکاس فریاد ملت ایران در مجامع جهانی تنظیم گردیده و هیچ گروه ودسته وحزبی ، با هیچگونه مسلک سیاسی ، یا ایدئولوژی خاص مدعی انحصار این میثاق رهائی بخش نبوده ، نیست ونخواهد بود، اما بی اخلاقی سیاسی سی وسه سال گذشته نشان داده ومیدهد که هنوز هم بسیاری شخصیتهای سیاسی - رسانه ای - حقوق بشری - برنامه سازان رسانه های لوس آنجلسی و...! بنا بدلائلی که خودشان بهتر ازهرکسی میدانند، ازهمان لحظه نخست در صدد بر آمدند تا اگر بتوانندبازهم بصور مختلف وبهانه های واهی چوب لای چرخ این حرکت بگذارند . پرواضح است که بسیاری از دست اندرکاران تهیه این منشور با علم به تمامی این کارشکنی ها و پیش بینی اینکه چه بامبولک بازیهائی بمیان خواهد آمد مبادرت به تنظیم و انتشارآن نموده که درنوع خود یک اقدام شجاعانه بود که جای تقدیر هم داشته ودارد. اما بفاصله کوتاهی مشاهده میشود که گروهی از روشنفکرانی که اسم بعضی شان حتی یکبار هم از رسانه های بین المللی و لوس آنجلسی شنیده نشده وشکل وشمایل شان نیز همینطور، به برنامه افق در تلویزیون صدای آمریکا دعوت میشوند و در نهایت بی ... صحبت از منشور 91 بمیان میاورند. جالب این بود که میهمانان مورد نظر که تصادفا" یکی شان آقای جهانبگلو بودند چنان ازاین منشور اخلاقی سخن برزبان میراندند که گوئی منشور ملی یک منشور پادگانی است وبرای قتل عام ملت ایران تنظیم گردیده و قراراست که در همان فردای پیروز ملت ایران بر حاکمان فعلی در جای جای ایران چوبه های دار بر افرازند و همه کارگزاران این نظام را مثل خیار چنبر آویزان نمایند، همانکاری که سی وسه سال است جمهوری اسلامی دارد میکند وهمه این حضرات شاهد آن بوده ولی اکثرشان بنا بدلائل خودشان که سر درآبشخور داشتن این حکومت از مهمترین آنهاست، دیدند ولب فرو بستند ودر مقطعی از زمان حتی در کنار و همراه کشتار گران حکومتی بوده اند..
اعجاز انگیزتر اینکه همه میهمانان برنامه مورد نظر 5 شنبه 23 شهریور 91 برابر با 13سپتامبر2012 تماما" در زمره فلاسفه واساتید دانشگاههای معتبر آمریکا و کانادا و لابد اورپا بودند! سئوالی که در همان برنامه بر ذهن نگارنده متبادر گردید، ((بنا به تعریفی که میهمانان از منشور 91 نمودند)) چنین مینمود که منشورپیشنهادی آنها از آسمان نازل شده ومملو از برکت ورحمت ومعرفت است و منشور شورای ملی یک دستورالعمل جنگی و قتل عام وانتقام جویانه است ، بدون اینکه به سخنان رضا پهلوی بعنوان یک امضاء کننده آن منشور کمترین توجهی کرده باشند.
بنظر میامد که دوستان دانشمند حاضر دربرنامه مورد نظر حتی این اجازه رابخود نداده بودند که آن منشور را بخوانند ودر این برنامه پیرامون اشکالات آن سخنی بر زبان برانند! و شاید مجری برنامه هم این اجازه را نداشت تا از میهمانان بپرسد نقاط ضعف منشور شورای ملی درچیست که شما حضرات بدون درنظر گرفتن کمترین توضیحی درمورد محتوای آن، واحتمالا" نقدی که برآن وارد است، یکسره مسیرتخریب افکار عمومی را درپیش گرفته وموجبات بد بینی ملت و زمینه ساز دگر بار یک جنگ حیدری – نعمتی را فراهم آورید؟؟ این آقایان فلاسفه واساتید دانشگاه و دیگرانی چون آقای دکتر نوری اعلا و همراهان ایشان باید اعلام مینمودند وبنمایند که از نقطه نظرایشان چه ایراد یا کاستی هائی درمنشور پیشنهادی شورای ملی هست که مطابق میل آنها نبوده ونویسندگان آن منشور در کدام بخش منشورخواست، یا دیدگاههای منطقی حضرات وامثال آنها رالحاظ نکرده اند؟ درثانی مگر نه اینست که همه این خانمها و آقایان صحبت از اخلاقیات وچگونگی اخلاق در سیاست را مد نظر خود دارند؟ با درنظر گرفتن چنیین برداشتی که منبعث از تفکر آنهاست، این پرسش اساسی مطرح میشود، چگونه میسر است در کشوری که یک حکومت توتالیتر مذهبی هر روز تلاش در نابودی اخلاقیات جامعه دارد وسیر قهقرائی این نابودی را مردم دارند با همه وجودشان لمس میکنند، همه ما و آنها درچنین وضعیت اسفناک وهر روز سیرقهقرائی پیمودن چشم برهمه واقعیات ملموس جامعه ببندند وببندیم، ویکسره بسراغ حوزه اخلاقیات وفلسفه سیاسی بروند که امروز اولویت اول این کشور واین ملت نیست؟؟ وقتی خانه دارد درآتش میسوزد، وبقولی از پای بست ویران است، وهر روز و هر ساعت هم دامنه فجایع اجتماعی – اقتصادی – سیاسی – فرهنگی با شیبی تند بسوی نابودی میرود، اول باید آتش را خاموش نمود؟ یا باید بسراغ مسائلی رفت که باید بعداز خاموش شدن آتش وچگونگی سازندگی کشور بدان فکر کرد؟ کدامیک منطقی تر بنظر میرسد؟
خانمها – آقایان کشور دارد نابود میشود. مردم ایران دارند هر روز بسمت وسوی نابودی میروند وشما سی وسه سال است که دارید در چهارچوبهائی مثل اصلاحات – تلطیف حکومت - ولایت فقیهی ملایم ونه مطلقه - اجرای بدون تنازل قانون اساسی - و بازگشت به دوران طلائی امام راحل ومقولاتی از این دست حرکت میکنید! بهتراست بگوئید دردتان چیست؟ عقل حکم میکند که یکبار برای همیشه بیائید و مشکل تان را با مردم ایران در درون کشور بصورتی شفاف درمیان بگذارید. این بازیها برای اکثریت مطلق مردم ایران که دارند داخل این جهنم میسوزند رنگ ولعابی ندارد. بقول دکتر حسین لاجوردی درد این جامعه بی اعتمادی است که شما بخش اعظم آن بوده اید و هستید. داروی این بی اعتمادی، اعتماد است که هیچیک از شما حضرات متخصص تشخیص درمان نیستید وشور بختانه درطی سه دهه گذشته هم هر یک ساز خودتان را زده اید. اگر قرار براین باشد که هرگروه خارج نشین، از سازمانهای سیاسی گرفته تا گروههای جمهوریخواه وفدائی و مجاهد وغیر وذالک هر یک بخواهند هراز چند گاه یک منشورراهی آشفته بازار اپوزیسیون نماید. میتوان تصور نمود که چه آب خروشانی بر آسیاب درحال ایستادن این رژیم میریزید، وچه قندی دردل خامنه ای وجنتی ومهدوی کنی و خاتمی و رفسنجانی و... و کلیت حاکمیت اسلامی آب میکنید، کمااینکه تا امروز چنین بوده است. آقای علیرضا نوری زاده میاید مینشیند پشت دوربین کلی از رضا پهلوی تعریف وتمجید، بعدش گریزی به صحرای کربلا ومنشور شورای ملی میزند، که خوبست وعالیست والهی شکرکه بالاخره کنشگران سیاسی آنسو نشسته توانستند بیک اتحاد نظر نیم بند دست یازند، وبه ناگهان دچار فراموشی میشود و میگوید من منشور 91 را امضاء کرده ام. یا آقای نوری علا و همفکران ایشان در گروهی که تشکیل داده اند . یا حسن شریعتمداری و گنج بخش ودرویش پور ومشیری و علمداری و بنی صدر و مجتبی واحدی که نزدیک به سه دهه از زندگی خود را در گستره جمهوری اسلامی گذرانده و همه امتیازات ورانت های این حکومت بهره برده که هنوز ابعاد آن مشخص نیست، بعنوان یک مخالف بی خطر، در بی شرمانه ترین حالت ممکن بدون اینکه مرزها را بشناسد، درقیاسی کاملا" معنا دار وآگاهانه ، میاید یک ملازاده جنایتکار و دزد ، بنام ((مجتبی خامنه ای )) را که درحکومت ولایت فقیه از آنهابا عنوان (( آقازاده)) نام برده میشود را با فردی چون ((رضاپهلوی)) که دوپشت او پادشاه این کشوربوده اند وعنوان شاهزاده یک عنوان حقیقی است را همطراز یک جرثومه فساد میخواند، بدون اینکه آگاه باشد که خود حضرتشان ضمن اینکه یک ملازاده هستند باید در فردای رهائی ایران پاسخگوی این باشند که در طی سی سال همکاری با رژیم اسلامی فردی منزه بوده ودستش بخون هیچ ایرانی آلوده نگردیده . مجموعه این مسائل همان اگرومگرهائی هستند که در طی فرمانروائی ملایان برایران همواره گریبانگیر این نلت و این سرزمین بوده ، ودر هر زمانی بشکلی . وامروز که بوی الرحمن رژیم اسلامی بمشام میرسد ونظام ولایت فقیه به نفس نفس افتاده ومرگ را درچند قدمی خود میبیند ، همه اینها بمثابه ((ابر وباد ومه وخورشید فلک بگرد هم حلقه زده اند تا شاید بتوانند از این تحول بزرگ تاریخی جلوگیری نمایند)) اما همه خانمها و آقایان در این گردونه نفاق باید بدانند که چقدر مذبوحانه درتلاشند .
یا همین تجمعات محرمانه بروکسل و استکهلم و اخیرا" جلسه جهموریخواهان در کلن آلمان . فرخ نگهدار بعنوان یک مهره سوخته وجیره خوار دوسویه ((اجنبی ورژیم اسلامی))که ضعف شخصیت سیاسی حتی فدائیان اکثریت هم برای او پشیزی ارزش قائل نیستند، آنچنان وقیحانه میاید وخطاب به افراد حاضر درجلسه میگوید باید همه نیروی خودمان را متمرکز کنیم تا جلوی پیشروی و حرکتهای رضا پهلوی را بگیریم!! آقایان – خانمهای اپوزیسیونی فرسوده واز کار افتاده وسنگ انداز ومخرب، بیائید بجای چنین جلسات، و متمرکز کردن نیرو برای از میدان بیرون کردن یک شخصیت مقبول در نزد بسیاری از ایرانیان وزن سیاسی خودتان را درمعرض قضاوت افکار عمومی قراردهید، تا ببینید در کجا ایستاده اید، و مردم چقدر قبولتان دارند . اضافه بر همه اینها باخودتان بیاندیشید که پویائی فکر و عقلانیت سیاسی و تسامح وتساهل در جهت محافظت ازمنافع ملی و ماندگاری ایران بعنوان کشوری یکپارچه فارغ از تمامی کینه ورزیهای بی معنای تاریخی چه مقدار از ذهنیت شما حضرات را بخود مشغول داشته وچقدرمیتوانید از تفکرات غلط خودفاصله بگیرید؟؟؟
در عین حال چقدرپسندیده و خردمندانه است، در این روزها که شاهد رقابت های انتخاباتی در کشور آمریکا هستید وخوشبختانه اکثریت قابل توجه تان نیز درآن کشور رحل اقامت گزیده اید و بر کرسی استادی و محقق تاریخ وبرنامه ساز رسانه ای و .. هستید یاد بگیرید که در یک کشوردمکرات که متفکرین ونخبه های آن صحبت از دمکراسی وفرآیند پایداری آن میکنند، باید دارای چه خصوصیاتی باشند. پس از آنست که باید درخلوت با خودتان فکر کنید، این مشاطه گری ها ، این غرض ورزیها وکارشکنی ها واین موازی کاریها، چه معنائی بجز دلگرمی دادن به رژیم خونخوار اسلامی میتواند داشته باشد؟ باید با خودتان فکرکنید، تنها چیزی که بازیچه همه این بازیها قرارمیگیرد، تکلیف مردمی گرفتار ودردمند است که معلوم نیست باید کدامین شما را قبول داشته باشد، درشرایطی که بسیاری از شما خود واقفید که ازمنظر یک ملت چه جایگاهی دارید. این مردم –این نسل جوان ونسلهای فردائی ایران را دستخوش سر درگمی نکنید که نداند شما چه میگوئید وچرا متوسل به این بازیهای بیهوده واتلاف وقت میشوید، وآن دیگرانی که میایند با شفافیت حرفشان را میزنند چه هدفی دارند؟
همه تجربیات وبرداشتها حکایت از این قضیه دارد که شما حضرات عمدتا" آنسو نشسته، در ارزیابی های خودتان دچار نوعی توهم روشنفکری هستید وکمتر توجه به خواست ملت ایران در درون مرزها دارید. چراکه اگر غیرازاین میبود، باید مدتها پیش ازاین به این نتیجه میرسیدید ((اتحاد وهمصدائی)) کلید موفقیت است، تا کار این ملک وملت به اینجا ها نرسد. اگر با خاندان پهلوی و با شخص رضا پهلوی مشکل دارید، آنهم مشکل ژنتیکی این مشکل شماست، ونه ملت ایران. در ارزیابی های خودتان - دروزن کشی های سیاسی تان باید تمامی فاکت های گذشته و کنونی لحاظ نمائید واقبال شخصیت ها ی اپوزیسیون درمیان مردم را بخوبی نشخیص بدهید، عملی که همواره وعمیقا" بصورت تعمدی هیچ توجهی بدان نداشته اید. فراموش نکنید که این ملت چوب نادانی روشنفکران انقلاب سازی را هوز هم نمیخواهند حتی به اشتباه خودشان اذعان نمایند. اما همانها میایند وبا وقاحت از رضا پهلوی میخواهند که بیاید وبجای پدر و پدربزرگش ار ملت ایران عذر خواهی نماید. عمق تکبر و خودخواهی و نادانی تا بکجا؟؟ خانمها – آقایان همراه انقلاب که خمینی را مظهر آزادی و بت شکنی میدانستید، بدانید که این ملت – این جوانان و نوجوانان بی نقصیر هنوز هم زخمهای چرکین ناشی از اشتباه شما را بر پیکرخود وجامعه ای که درآن زندگی میکند دارد حس میکند وهر روز هم این جراهات با اینگونه عملکردهای غلط عمیق وعمیق تراحساس میکند. باید درک کنید که اقدامات شما در میان مردم از چه مقبولیتی برخوردار است. شکم گرسنه، و منحنی صعودی فقر با هیچ فلسفه ای قابل حل نبوده ونیست. ((لامعاشه لامعاد)) وهیچ فیلسوفی هم نمیتواند با انتشار منشور و موازی سازیهای جهت دار مرحمی بر اینهمه جراحات بگذارد. فقط آزادی ورهائی است که میتواند التیام بخش آلام این ملت گرفتار ودربند باشد . بگوئید برای رهائی این ملت چه گامهائی بر داشته اید ، و درطی این سه دهه خون وجنون وغارت و شکنجه وزندان ، بجز ساخت وپاخت با رژیم و موازی سازیهای کارشکنانه چه عمل مثبتی از دست تان ساخته بوده؟ این منشورها ولو هر روز یک منشور ، از سوی هر تشکلی هم که باشد دردی رادرمان نمیکند، چون مردم بشما حضرات اعتمادی ندارند، ولی رضا پهلوی میتواند مقبول بسیاری باشد که هست. چرا که او همواره خود را تا مرحله فروپاشی این حکومت جبار ، یک شهروندعادی معرفی کرده ، و بکرات اعلام نموده تا روزیکه مردم در یک انتخابات آزاد ویک همه پرسی منطبق با استاندارهای شناخته شده بی المللی مسئولیتی را به او محول نمایند، هیچ مقام و نمادی را برای خود قائل نیست . چگونه باید حرف بزند که شما آقایان وخانمهای متوهم متوجه مواضع روشن ایشان باشید؟؟ نه او هر شخصیت دیگری هم که با چنین تفکری وارد این کترزار بشود با آغوش باز مردم مواجه خواهد شد . بدانید که دوران (( فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر وبیشتر سپری شده)) وهیچ شخصیت سیاسی نمیتواند در شرایط کنونی برای ایران وملت ایران نسخه از قبل تعیین شده بپیچد . شاید هم بهمین دلیل است که بسیاری از روشنفکران همراه انقلاب و انقلاب ساز از شخصیت وارسته او هراس دارند وهراز گاهی میایند و یک توصیه جدید به او ارائه مینمایند . حتی بخاطر امضاکردن یک منشور که جنبه نمادین دارد ولاغیر. که باید آنرا لزوما" بعنوان یک سازوکار اتحاد تلقی نمود ونه چیزی بیش از این.
حا ل باید پرسید براستی تا چه زمانی باید شاهد اینگونه بازیهای معنا دارو موذیانه ازسوی حضرات مدعیان آزادی واخلاق سیاسی و استقرار دمکراسی ، وازهمه مهمتر رهائی ملت ایران از چنگال این حکومت اهریمنی باشیم؟؟ آنهم بسیارانی از شما که بطور قطع میتوان ادعا نمود درنطفه بندی ونضج گیری واستقرار واستمراراین حکومت وآن انقلاب پلید نقشی پنهان وآشکار تان حالا مدتهاست که از پرده برون افتاده، که قضاوت درمورد آنرا باید به ملت ایران و تاریخ واگذار کنیم .
برای نمونه وتوجیح این نوشتار و آنچه که در سطور بالا بدان اشاره شد باید به یک نمونه یا تجربه عینی اشاره کنم. تا پیش از اینکه بازی منشور 91 آشکار شود، چند تن از دوستان وعزیزانی که بنا بدلائل امنیتی نمیتوان نام آنها رابمیان آورد ازنگارنده سطور که خواسته بودم به سایت مربوطه مراجعه کنند وبا مطالعه منشورشورای ملی بعنوان یک پیشنهاد ونه یک مصوبه نگاهی بیندازند، وچنانچه آنرا منطبق بااهداف عالیه مبارزات ملت ایران تشخیص دادند، ذیل آنرا امضاء نمایند. نخستین پرسش آنها این بود که این منشورازکجا وتوسط چه کسانی بیرون آمده؟ چون هیچ اطلاعی از هویت نویسندگان ومتولیان این گام بسیار مهم نداشتم، جواب منفی بود وهمین ندانستن ومشخص نبودن باعث گردید که یک نوع ابهام گیریبان دوستان را بگیرد. بهمین جهت بر آن شدم تا با نوشتن این مقال هم ایرادم به منشور نویسان 91 را بیان کنم ، وهم سخنی داشته باشم با مدعیان سی وسه ساله اپوزیسیون برون مرزی ، در همین حال میخواهم این پرسش اساسی را نیز مطرح نمایم که متولیان منشورشورایملی تا چه زمانی میخواهند در تاریکی یا پشت پرده بمانند وهمه پیکانهای زهراگین عناصر مشکوک ومعلوم الحال اپوزیسیون قلابی بسوی رضا پهلوی شلیک شود؟؟ در حالیکه این عمل یک حرکت ملی و مردم پسندانه است وباید مسئولین ومتولیان آن با شرکت درمیز گردهای رسانه ای هم اهداف و نظرات خود را تشریح نمایند ، و هم بدون هیچ هراسی با توضیحات خودشان اهداف این منشور را در معرض افکار عمومی قرار بدهند . ما ایرانیان میدانیم که در طی مدت سی وسه سال گذشته دهها منشور و بیانیه و مانیفست، از سوی افراد مشکوک وموجه صادرشد که بعد از یک موج آفرینی کاذب هنوز به ساحل نرسیده در گردباد آشفته بازار همین اپوزیسیون تکه تکه و هزار صدا ازحرکت باز ماند و هر بار نتیجه معکوس بر بی اعتمادی مردم افزود تا جائیکه مردم درون کشور ، حتی کنشگران سیاسی نیز با دیده تردید بدانها مینگریستند واین همان نتیجه مطلوبی بود که جمهوری اسلامی طی دوران عمر خودش ولو با صرف هزینه های میلیون دلاری بدنبال آن میگشت.
حال بار دیگر با انتشارتوامان دومنشور با فاصله ای بسیار اندک از سوی دوطیف متشکل از شخصیتهای شناخته شده، با اهدافی کاملا"روشن (( انحلال جمهوری اسلامی)) و گروهی تقریبا" نیمه شناخته شده وناشناس با انتشار منشور 91 با همراهی عناصر اعزامی اصلاح طلب وهمراهان خارج نشین بازهم بدنبال همان بازیها وموازی کاری هائی هستند که باضربه زدن به منشور شورای ملی و بزعم خودشان کیش شخصیت یک عنصر فراجناحی وملی بنام رضا پهلوی که بهمراه دیگر شخصیت های آزادیخواه ذیل آنرا امضاء نموده ودر هر موقعیت ومناسبتی هم که لازم بوده در مورد محتوا واهداف آن پاسخگو بوده اند ، اگربتوانند ضربه خودرا وارد نمایند . با علم به همه این مسائل شاهد بوده ایم که شاهزاده رضاپهلوی در نهایت فروتنی وسخاوت در مورد همه آنچه که از منظر نویسندگان وامضاء کنندگان منشور 91 که خود شاهزاده نیز در زمره آنها هستندهیچ نقطه ابهامی را باقی نگذاشته اند، ضمن اینکه بکرات تاکید داشته اند که این منشورفقط بعنوان یک پیشنهاد مطرح گردیده وهرآینه میتواند اشکالات آن مورد بحث و بررسی قراربگیرد و نسبت به رفع هر گونه ضعف یا کاستی واشکالات احتمالی اقدام لازم بعمل آید .
حال اگر نویسندگان منشور91 ومنشور شورای ملی و دیگر گروهها وتشکل های سیاسی کوچک وبزرگ به موضوع آزادی کشوروفروپاشی حکومت توتالیتر مذهبی بعنوان اولویت اول فکر میکنند، ضرورت ملی ایجاب مینماید که همه ایران دوستان وآزادیخواهان واقعی بدون حب و بغض وبدون گروکشی وشرط وشروط های بی ربط ، دورهم جمع شوند و نیم کاسه های خود را یک کاسه کنند و هرچه سریعتر نسبت به اتخاذ یک تصمیم که در برگیرنده منافع ملی باشد بدون فوت وقت اقدام نمایند .
اگر واقعا"این حضرات مخالف ریگی در کفش ندارند ومعتقدند که اولویت اول مبارزات ملت ایران باید رهائی میهن از چنگال ملایان باشد ، و نیز اعتقاد درونی وحقیقی دارند که مراحل بعدی کار ها ، منجمله نوع انتخاب نظام آینده به رای فرد فرد ملت ایران بستگی دارد وآنها نیز احدی از آحاد ملت ودارای یک برگ رای میباشند و کسی برای ((جمهوری یا پادشاهی پارلمانی)) از هم اکنون از این نمد برای خود کلاهی ندوخته وقصد وغرض سلب دیگران را ندارند، باید دراین مرحله ابتدا تکلیف خودشان را با ملت ایران بصورتی شفاف روشن نمایند . وبعد هم این منشوربازیها را بیک منشورتمام عیار ملی و مقبول بدل نمایند .
درغیر این صورت همه آنانیکه با هدفی بجز این اهداف عالیه ومردم پسند میخواهند با اندیشه هائی غیر از رهائی و آزادی ، و اعتقادی بجز رای مردم دارند ودرمسیری غیر از حاکمیت ومنافع ملی حر کت نمایند بازنده این بازی خواهند بود .
درنهایت بازنده واقعی آنانی خواهند بود که هنوز هم بدنبال اغفال مردم، و بزک کردن و آرایش وزیبا سازی نظام موجود درقالب کلمات و جملات فلسفی و پرطمطراق هستند . نویسندگان منشور91 و کلیه نیروهای مدعی آزادی باید این واقعیت را بپذیرند که تاریخ مصزف حکومت فاسد فعلی خاتمه یافته و مردم ایران با ادامه حیات حکومت اسلامی بهر صورتی، حتی حذف ولایت فقیه و اصلاح قانون اساسی، بعنوان فرضی محال مشکل بنیادی و اساسی و تاریخی دارند، وهر گونه تلاشی برای نگهداری این رژیم با هر طرفندی را بمثابه آب در هاون کوبیدن میدانند.
منشورشورای ملی تکلیف خود را با این موضوع با شفافیت روشن نموده، اما منشور 91 هنوزبدنبال با الفاظی فیلسوف مآبانه بدنبال آنست که شاید بتواند بنوعی نظام حاکم را از ورطه سقوط نجات دهد. فرضی محال که تصورش بسیار کمیک وتراژیک مینماید.
ایران .... 17آبان91 برابر با6نوامبر2012
مصادف با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رامنی - اوباما