آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 4 بهمن ماه 1391 برابر با 2013 Wednesday 23 January

نقدی بر «سوداگری با تاریخ» و «سوداگران ِتاریخ» - حسن اعتمادی

(نقدی برکتاب محمّدامینی)
بخش نخست

*«فراتر از منافع فردی يا مصالح ايدئولوژيک، حقايق يا ارزشهای عامی وجود دارند كه بايد از آنها سخن گفت و از آنها دفاع كرد. ما اينک بايد شجاعانه خود را از اسارت مصالح سياسی- ايدئولوژيکآزاد کنيم و از واقعيّت های تاريخی-سياسی، همانگونه که هستند سخن بگوييم، حتی اگر طرح اين واقعيّت ها، با مصالح سياسی- ايدئولوژيک مان ، مخالف باشند».
* هنوزذهنیّت اسطوره ای و«کیش شخصیّت» درمیان روشنفکران ِ ما،ریشه ای عمیق واستوار دارد.اینگونه«سوداگری باتاریخ»،نشانهء زوال اخلاق مدنی یاانحطاط اندیشهء سیاسی درنزدبرخی ازدوستداران دکترمحمّدمصدّق است.
* «روشنفکری،اساسآ با شک آغاز می شود، يعنی شک کردن و نقد کردن،ماهیّت و موضوع روشنفکر واقعی است...وظیفهء روشنفکرواقعی،«درآویختن»با دروغ هاو باورهای رایج است ونه«درآمیختن»باآنها».
***
سال های خوش ِ دروغ های ایدئولوژیک!

در اوایل سال های دهه 50 مانند بسیاری از هم نسلانم برای ادامهء تحصیل و یا یافتن راهی برای رسیدن به جامعه ای پرسعادت، به خارج از کشور آمدم.درآن سال ها اغلب جوانان ایرانی در خارج از کشور با توجه به جوّ زمانه ،جذب «کنفدراسیون محصّلین و دانشجویان ایرانی» می شدند و طبعاً من نیز در این مسیر قرار گرفتم. طولی نکشید که با شرکت در جلسات هفتگی بحث و گفتگو و مطالعهء نشریات «کنفدراسیون»، متوجه اختلافات درونی این تشکیلات بزرگ وجهانی ِ دانشجویی شدم.این اختلاف ها بی شک از طریق عناصر وابسته به سازمان های سیاسی خارج از کنفدراسیون شکل می گرفت و در نهایت به انشعاب و چند دستگی تبدیل می شد تا جائی که در همان دوره ،مابا چندین «کنفدراسیون» روبرو بودیم. اما عضویّت من در یکی از بخش های کنفدراسیون سراسری یعنی «اتحادیّهء ملی»، دلیلی برای دور شدن و قطع ارتباط من با اعضاء سایر «کنفدراسیون ها» نمی شد بلکه من، رابطهء دوستی ام را با بسیاری از آنان حفظ می کردم که تا امروزنیز ادامه دارد.
در آن دوران،بحث هاو مجادلات تند وآتشینی در کنگره های سالانهء کنفدراسیون جریان داشت، مجادلات و بحث هایی که گاه حتی به درگیری های فیزیکی نیز کشیده می شد.عضویّت من در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور موجب ارتباط من با سازمان های« جبههء ملّی در خارج از کشور»(بخش خاورمیانه) شد، سازمانی با نشریه ای به نام «باختر امروز»که بر بالای آن، تصویری از دکترحسین فاطمی و شعار ِ «راه ِ ما، راه ِ دکتر فاطمی است»نقش بسته بود. در رهبری این گروه،افرادی وابسته به رهبران اصلی جبههء ملّی عضویت داشتند ازجمله:احمد شایگان (فرزند دکترعلی شایگان، از یاران نزدیک دکتر مصدّق)،بهروز معظّمی(فرزند دکترمعظّمی،رئیس مجلس شورای ملّی در زمان نخست وزیری مصدّق) تا جائی که کنفدراسیون ما به« کنفدراسیون جبهه ای ها» نیز معروف بود.
قصدم از اشاره به این موضوع، بیشتر به این خاطر است تا بگویم که مجادلات غیر منطقی و ناسالم تا چه حد می تواند اثرات منفی بر روحیه و روان جامعه بگذارد و ازهمین جا به موضوعی بپردازم که در طی هفته های اخیر، بار دیگر، مرا به یاد دورانی انداخت که خود از نزدیک، شاهد و متأثر از آن بوده ام،بیاد دوران اختلافات سیاسی و نظری در« کنفدراسیون محصّلین ودانشجویان ایرانی درخارج ازکشور» که درآن میان،آقای محمدامینی،ازرهبران«سازمان احیاء»درآمریکا،بخاطرتعصّبات شدیدِاوبه«اندیشه های خطاناپذیررفیق لنین»، بسیارمعروف بودند.
روشن است که هریک ازماها در دوره ای ازفعّالیّت های سیاسی خودمان،چه بسااشتباهاتی داشته ایم ،امّا،آن اشتباهات، امروز بایدهمهء ما را فروتن کندتا دربرخوردبانظرِمخالفان خود،با مدارا وانصاف برخوردکنیم. بعبارت دیگر: طبیعی است که هرکادرسیاسی- ایدئولوژیک یاهرروشنفکرواقعی درطول حیات سیاسی خود،می تواندمتحوّل شود وازاندیشه های توتالیتر(مائوئیسم واستالینیسم)به اندیشه های دموکراتیک دست یابد،ولی،طبیعی تر این است که اوبافروتنی وتواضع، ضمن نقدگذشتهء سیاسی خود،چراغی فرا راه ِ آیندگان قراردهد.کتاب آقای محمدامینی،متاسفانه،نشان می دهدکه اوباهمان فرهنگ سرکوب وحذف ِ دوران کنفدراسیون بامخالفان نظری شان برخوردمی کنند،بطوریکه به جرأت می توانم بگویم که در20-30سال اخیر،هیچ منتقدی را نمی توان یافت که مانندآقای امینی،اینهمه،توهین وتحقیرودشنام واتهام نصیب یک کتاب ونویسندهء آن کرده باشد،ازاین نظر،کتاب آقای امینی را می توان«دائره المعارف ِ اتهام ودشنام وناسزا» نامید!
آقای امینی ضمن پرهیزاز نقد گذشتهء خودوباپنهان شدن درپُشت نام شخصیّت های معروف،اینک داعیّه های تازه ای ابرازمی کنندو باچاپ عکسی ازکودکی خود درپُشت جلدکتاب ِ«سوداگری باتاریخ »،به خوانندگان ِ ناآشنا چنین القاء می کنندکه :اوازدوران کودکی،در دامان اندیشه های دکترمحمّدمصدّق پرورش یافته است!!!.... بدین ترتیب،اوبا«سوداگری باتاریخ»،خودرا«میراث دار ِ»اندیشه های مصدّق وپدرش(مرحوم نصرت الله امینی)وانمود می کند! درحالیکه نامه ای ازآیت الله خمینی نشان می دهدکه پدرآقای محمدامینی،ازیاران قدیمی آیت الله خمینی نیز بوده است!1

روشنفکر ِتنها

«فراتر از منافع فردی يا مصالح ايدئولوژيک، حقايق يا ارزشهای عامی وجود دارند كه بايد از آنها سخن گفت و از آنها دفاع كرد. ما اينک بايد شجاعانه خود را از اسارت مصالح سياسی- ايدئولوژيکآزاد کنيم و از واقعيّت های تاريخی-سياسی، همانگونه که هستند سخن بگوييم، حتی اگر طرح اين واقعيّت ها، با مصالح سياسی- ايدئولوژيک مان ، مخالف باشند. ما بايد بگوييم نه اين که منتظر باشيم و ببينيم که آيا می شود گفت يا نه؟ اساسآ عمل يا بيان اين«بايد»هاست که به روشنفکری معنا و هويّت می دهد،
.««ما بايد از چيزهائي سخن بگوئيم كه همه مي دانند ولی هر كسی را شهامت گفتن آن نيست! بقول تولستوی:
روشنفکری، اساسآ با شک آغاز می شود، يعنی شک کردن و نقد کردن، ماهیّت و موضوع روشنفکر واقعی است. او با بيدار کردن شک می کوشد تا پايه های يقين را در جامعه استوار کند. در واقع برای يک روشنفکر واقعی، شک کردن تنها مسئله ای است که در آن شک نيست.وظیفهء روشنفکرواقعی،«درآویختن»با دروغ هاو باورهای رایج است ونه«در آمیختن»باآنها.روشنفكر واقعی، اساساً جوينده، كنجكاو و شجاع است. روشنفكر واقعي با شک در داده های تاريخی-سياسی، خواب ِ ذهنی جامعه را آشفته مي كند.روشنفكر واقعي در پي ِ وجاهت ملّی نيست. كار او، آزاد كردن حقيقت از زندان ِمصلحت های سياسی-ايدئولوژيک است، چرا كه وقتی حقيقت آزاد نباشد، آزادی، حقيقت ندارد».
این جملات وعبارات، هستهء اصلی اندیشه های علی میرفطروس رادربارهء «روشنفکروروشنفکری» تشکیل می دهند،اندیشه ها وباورهائی که سال هاست میرفطروس به آنها وفاداراست ،ازاین نظر،مانند صادق هدایت وخصوصاً خلیل ملکی، علی میرفطروس نیز در بین روشنفکران و نویسندگان معاصرایران،یک«روشنفکر تکرو وتنها»ست که هربار،باشک در داده های تاريخی وسياسی،خواب ِِذهنی جامعه را آشفته می كند،درهمین رابطه است که استاد دکتر صدرالدین الهی درمقاله ای بنام«صدای تنها» نوشته اند:
«شـجاعت و از روبرو به گذشـته نگاه کردن، نعمتیسـت که نصیب هرکس نمیشود. میرفطروس از آن شـجاعت به سـرحدِّ کمال برخوردارسـت و این، آن نایافته گوهریسـت که باید گردنآویزِ همهی متفکران امروز و فردای ما باشد ... برداشـتن این صدا در برهوت ایمانهای نئولیبرالی، نیازمند جرئتی منصوروار است. امید آن است که این صدای تنها، طنینی جهانتاب پیدا کند، زبان آتشینش درگیرد و او چون شـمع به تنهایی نسـوزد و آب نشـود ...».
سخن دکترصدرالدین الهی،ترجمان این واقعیّت است که درجوامعی مانندجامعهء ما-که بیشتربر عواطف واحساسات وشورتوده های مردم استواراست-حقیقت گوئی یا حقیقت جوئی باخطرات فراوانی همراه است،بی جهت نیست که دکترمیرفطروس درکتاب «آسیب شناسی یک شکست»،فصل کامل ومستقلی به عقایدزنده یادخلیل ملکی اختصاص داده واورا«اندیشمندتنها»نامیده است،گوئی،میرفطروس وجه مشترکی درسرنوشت خودباخلیل ملکی می یابد،بهمین جهت است که ازقول خلیل ملکی می نویسد: «من شخصاً – همواره - عادت کرده ام که از« بروتوس» ها از پشت خنجر بخورم».
موضع متفاوت وشجاعانهء خلیل ملکی درتعبیرواقعهء28مرداد32 به یک«رویداد»وعدم استفادهء اوازکلمهء«کودتای 28مرداد»،وملاقات های او باشاه برای آشتی وتفاهم ملّی و برون رفتن ازبن بست سیاسی موجود،چنان کینهء سوزانی درمیان رفقای سابق اوپدیدآورد که به روایت دکتر مهرداد بهار:« رفقای حزبی اش نقشـهء قتل ملکی را در زندان فلک الافلاک کشیده بودند».ازاین رو،به جرأت می توان گفت که خلیل ملکی بزرگترین متفکّری است که در «حمّام فین سیاست ایران» توسط دلاّکان حزب توده رگ زده شدو...مواضع خصمانهء برخی افراد درواکنش به کتاب«آسیب شناسی یک شکست»، نشان می دهدکه روزگاربرای این «روشنفکران» و«مدّعیان آزادی ودموکراسی»تغییری نکرد ه است،کتاب «سوداگری باتاریخ»نوشتهء آقای محمدامینی،نمونهء روشن ِاین مدّعا است!
علی میرفطروس،اساساً،به«روشنفکروپژوهشگری گوشه گیر»مشهوراست که ازحضوردررسانه های عمومی پرهیزمی کند.من خودم،بهنگام سرپرستی ِ«رادیوصدای شما»،بارهاازمیرفطروس خواسته بودم تادربرنامه های این رادیوشرکت کندوسخنی بگوید،امّااو-هربار-ازانجام این خواست،خودداری کرد،چندگفتگوی اخیرعلیرضامیبدی بامیرفطروس ،نه تنهاذهن های سُنّتی وباورهای دیرینهء سیاسی موجود را تکان داد،بلکه«زبان ِ سرخ ِحقیقت»،این بار،باعث ترس وهراس کسانی گردیدکه درسخنان میرفطروس،زوال اندیشهء سیاسی وفروپاشی بُت هاوافسانه های تاریخی خودرا می دیدند!
علی میرفطروس کار نویسندگی را از دوران تحصیل در شهرستان لنگرود آغاز کرد. در سال 1348 به دانشگاه تبریز رفت و در همان سال با کمک دوستانش وباهمکاری معروف ترین روشنفکران ونویسندگان آن زمان،نشریهء وزین «سهند» را منتشر کردکه بازتاب گسترده ای داشت.پس از انتشار دومین شمارهء نشریهء سهند، میرفطروس دستگیرواز دانشگاه به شهرستان جیرفت تبعیدوسپس به زندان کرمان فرستاده شد.اما،او در دوران تبعید و زندان نیز به مطالعات و پژوهش های خود ادامه داد.
در سال 1356 (یک سال پیش از انقلاب اسلامی) در دوره ای که جامعه و روشنفکران معروف ایران، سرمست از شور انقلاب به دنبال آیت الله خمینی بودند،میرفطروس،کتاب« جنبش حروفیه و نهضت پَسیخانیان»و در شش ماه قبل از انقلاب اسلامی،دوکتاب معروفِ«اسلام شناسی» و« حلاّج»رامنتشرکردکه بااستقبال بی نظیری روبروگردید.درچنان فضائی،میرفطروس تنهاتر از صادق هدایت وخلیل ملکی،دربرابرفریبِ حاکم برجامعه ایستادو دریک«بیدارباش ِ تاریخی» درمخالفت باآیت الله خمینی واستقرارحکومت اسلامی،با«آخرین شعر»ش،وجدان آگاه وبیدارجامعه شد.
***
درتاریخ معاصرایران،دوران 27ماههء حکومت دکترمصدّق،ازاهمیّت خاصی برخورداراست ضمن اینکه کارنامه وزندگی سیاسی وی،با ابهامات وافسانه سازی های فراوانی همراه است که پس ازگذشت ده هاسال،هنوزادامه دارندواین امر،کار ِپژوهشگر را دشوارمی کند،بهمین دلیل،داشتن اعتدال پژوهشی وچندبُعدی دیدن ِ حوادث این دوران،دارای اهمیّت فراوان است.دراین باره،بنظرعلی میرفطروس:«پژوهشگرِکنجکاو،درميان اسناد وعملکردهای بازيگران اصلی تاريخ معاصر ايران، بايد خطوط نانوشته يا ناگفته را نيزاستنباط و استخراج کند و همين امر،گاه، پژوهشگر کنجکاو را مورد انتقادهای محقّقان سُنّتی قرارمیدهد».میرفطروس درکتاب«آسیب شناسی یک شکست»بامراجعه به اسناد فراوان و باطرح پرسش های مهمّ ،باورهای رایج دربارهء 28مرداد32را دستخوش شک وتردیدیا بازاندیشی های جدّی قرارمی دهد.اوبا احترام واعتدال بسیاروخصوصاًبا«نگاه مادرانه به تاریخ»،ضمن نشان دادن ضعف های ساختاری جامعه یامُمکنات ومحدودیّت های اجتماعی رجال برجستهء تاریخ معاصرایران،کوشیده تا درکتاب«آسیب شناسی...»،علل یاچرائی ِعدم استقرارآزادی،دموکراسی وجامعهء مدنی درایران را بیان کندوازاین راه،زمینه های دستیابی به یک«تاریخ ملّی»یا«ملّی کردن تاریخ»را فراهم سازدتابراساس آن،بتوان پایه های یک جامعهء مدنی ودموکراتیک را استوارساخت،زیرا بنظرمیرفطروس:«نگاهِ فروتنانه به گذشته و دستيابي به تفاهم ملّی ـ يا تاريخ ملّي ـ میتواند سقفی براي ايجاد جامعهء مدنی بشمار آيد، چرا كه جامعهء مدني،تبلور ِيك جامعهء ملّي است و جامعهء ملّی نيز تبلور ِداشتن تفاهم ملّی پيرامون برخی ارزشها (از جمله بر روی حوادث و شخصيـّتهاي مهـّم تاريخی) است»بنظرمیرفطروس:مفهوم «آسیب شناسی»-اساساً ناظر بر ضعف ها، نارسائی ها واشتباهات است،از این رو ،نویسنده ضمن احترام عمیق به شخصیت های ممتاز تاریخ معاصر ایران،در تحلیل خود،از مدح و ثنا های رایج سیاسی پرهیز کرده است. کوشش میرفطروس برای دستیابی به یک«تاریخ ملّی»،کوششی فرخنده ومبارک است آنهم درزمانی که برخی از روشنفکران «اصلاح طلب» باسنگرگرفتن در«کربلای 28مرداد»،راه ِرسیدن به آشتی و تفاهم ملّی را دشوارکرده ودرنتیجه،به بقاوتداوم حکومت اسلامی یاری می دهند!وآیا عجیب نیست که آقای محمدامینی،اخیراً درگفتگوبا«شبکهء تصویری کوچه»(14ژوئیهء2012)آقایان سیدحسین موسوی وشیخ کروبی وروحانیّون دیگر(رفسنجانی؟)را« پیام آوران سکولارسیم در ایران» می داندکه« بایدبه آنها گوش فرا داد وآنهاراحمایت وتقویت کرد»!!. بنابراین روشن می شودکه مخالفت آقای امینی باآقای میرفطروس،اساساً یک اختلاف نظرسیاسی است که اینک خودرا درپُشت جدال های به اصطلاح تاریخی،پنهان می کند!ولی آیامحمدامینی نمیداند که هدف سیّدحسین موسوی،شیخ کرّوبی ورفسنجانی«بازگشت به دوران طلایی امام خمینی» است؟. این«التقاط سُنّت وتجدّد»یا«مذهب ومدنیّت»،همان چیزی است که آقای میرفطروس درآسیب شناسی ونقد آرای سیاسی ِدکترمصدّق،آن را«چشم ِ اسفندیار ِعقایددکترمصدّق»دانسته است.

تحقیق؟ یا تخریب؟

گفتنی است که نگاه وقضاوت من دراینجا،نگاه وقضاوت یک خوانندهء کنجکاو ازمطالعهء این دوکتاب دربارهء حوادث دوران دکترمصدّق است وبهمین جهت،درصددیک بحث تاریخی یاپژوهشی نیستم،امّانیک می دانم که کارِ یک محقّّق ِ بیطرف وامین،تنها،ارائهء اسناد معتبراست و«قضاوت» دربارهء ماهیّت این نوشته یا شخصیّت آن نویسنده را به خوانندگان کتابش واگذار می کند.متاسفانه،آقای امینی، این اصل اوّلیّه درهر پژوهش علمی را فراموش نموده واز «تحقیق»به«تخریب» سقوط کرده است.او،ازآغازکتابش،این باور ِنادرست رادرخواننده «القاء»می کندکه:کتاب آقای میرفطروس«کوشش در ویران ساختن سیمای یکی ازپاک ترین سیاستمداران تاریخ ایران»است»...میرفطروس «باکینه ای که سرچشمه اش جزسوداگری نتوانستی بود،به ویران کردن ِ جایگاه بزرگ مردی(مصدّق) نشسته است» (ص4)«انگیزهء آشکار او درسراسرکتاب،ویران ساختن همهء ارزش هاودستاوردهای مصدّق وآن جنبش اجتماعی است که مصدّق نماد ِآن بود»(ص42)
اینگونه سخنان دربارهء کتاب«آسیب شناسی یک شکست»،چنان بی پایه ونادرست است که من ِخواننده را دچارتعجّب وحیرت کرده است،اما بدتروعجیب ترازهمه،کلمات وجملاتی است که آقای امینی ازقول میرفطروس،جعل و نقل کرده تابه نتیجهء دلخواهش(یعنی تخریب وترورشخصیّت میرفطروس)نائل شود،بعنوان نمونه،امینی مینویسدکه بنظرمیرفطروس:«مصدّق،فرومایه مردی است که بارفتارهائی پرسش برانگیز،سرنگونی دولت خودرافراهم ساخته است»»(ص45)ویا:«خواننده پس ازخواندن کتاب آقای میرفطروس درمی یابدکه مصدّق ویارانش ازفرومایه ترین سیاستمداران تاریخ ایران بوده اند»(ص45)
چنین اتّهامات بی پایه ای درسراسرکتاب آقای امینی،چشمگیراندوهمچنانکه گفته ام: به جرأت می توان گفت که در20-30سال اخیر،هیچ منتقدی را نمی توان یافت که مانندمحمّد امینی،اینهمه،توهین وتحقیرودشنام واتهام نصیب یک کتاب ونویسندهء آن کرده باشد،ازاین نظر،کتاب وی را می توان«دائره المعارف ِ اتهام ودشنام وناسزا» نامید!،به عبارت دیگر:آقای امینی ازآغازکتاب خود،هم درلباس«شاکی»،هم بعنوان«دادستان» وهم درلباس«قاضی» ظاهرشده وبنابراین:پیشاپیش،حُکمی صادرکرده که«محکومیّت متهّم»،درآن مفروض ومُسلّم است بی آنکه به قضاوت خوانندگان کتابش اهمیّتی داده باشد! بدین ترتیب:آقای امینی،با رسوباتی از اخلاقیّات وایدئولوژی های گذشته وبرخلاف آئین پژوهش،ازآغازکار،ضمن متّهم کردن میرفطروس به«سوداگری های سیاسی ومالی...به سودای درهم ودیناری»(پُشت جلدکتاب)،هم امکان هرگونه قضاوت مستقل را ازخوانندهءکتابش سلب کرده، و هم در«یک کلمه»،«سوداگری باتاریخ» را با سوداگری ِتاریخ درهم آمیخته است!
نکتهء دیگراینکه،آقای امینی درتلویزیون«اندیشه» ادعاکرده که:«کتاب میرفطروس دارای هزاران ناراستی،کژرَوَی ِ تاریخی وسند جعلی است ...»!!! نمی دانم آیا آقای امینی با حساب ورقم واعداد آشنا نیست؟یا خوانندگان کتاب وشنوندگان برنامه اش را عامی وبیسواد فرض کرده!؟چون،مجموع نوشته های آقای میرفطروس دربارهء مصدق،حدود «هزاران کلمه» است! ولذا چگونه ممکن است که در چنین متن کوتاهی،«هزاران ناراستی،کژروَی ِ تاریخی وسند ِجعلی» گنجانده شده باشد؟!ازاین گذشته، آقای امینی باانواع واقسام شیوه ها کوشیده تابابزرگ کردن نکات کوچک،بر وزن وحجم کتاب خود بیفزایدودراین راه،حتی ازبرجسته کردن غلط های چاپی کتاب میرفطروس هم پروا نکرده است.ازاین گذشته،اخلاق وشرافت علمی حُکم می کردکه آقای امینی،آخرین چاپ کتاب ِ مورد ِنقد(یعنی چاپ سوم یاچهارم) را ملاک نقد وداوری خودقرارمی داد.
دونظر،دودیدگاه
میرفطروس باتلّقی رجال برجستهءمعاصر ایران- بعنوان «فرزندان مام ِمیهن»- بدنبال یک«تاریخ ملّی» است.او،داشتن این «تاریخ ملّی» را زمینه ای برای آشتی و تفاهم ملّی می داند.باچنین «نگاه مادرانه به تاریخ»است که میرفطروس معتقداست:«هم رضا شاه،هم محمدرضاشاه،هم مصدّق وهم قوام السلطنه،ایران را آبادوآزاد می خواستندهرچندکه بخاطرمحدودیّت های تاریخی،هریک،چونان عقابی بلندپرواز- در فضای تنگ محدودیت ها، ضعف ها و اشتباهات- پَرسوختند و «پَرپَر» زدند».
چنین نگاهی به تاریخ، به ما می آموزد تا مانند مردم شیلی واسپانیا یاآفریقای جنوبی،تاریخ وگذشتهء ناشاد ِخودمان رابه پُلی برای رسیدن ِ به آینده تبدیل بکنیم واینهمه بقول میرفطروس:«درکربلای 28مرداد،سینه نزنیم!».
شیوهء تاریخ نگاری میرفطروس،شیوهء تحلیلی- انتقادي است که متاثّرازشیوهء تاریخ نویسی زنده یاد،دکترفریدون آدمیّت می باشد.این شیوهء تاریخ نویسی براساس عقلانیّت وتقدّس زدائی ازتاریخ قراردارد.میرفطروس،هماننددکترفریدون آدمیّت،ادغام دین بااندیشهء ترقیخواهی وحضورِروحانیّت درعرصهء سیاست را ازدلایل شکست جنبش های اجتماعی ایران برای استقرار آزادی وتجدّد اجتماعی می داند. ازاین گذشته، میرفطروس بااختصاروایجازفراوان دربارهء دوران مصدّق سخن گفته وباارجاع به منابع مختلف،ازبحث های مفصّل پرهیزکرده است.او دراین باره تاکید کرده:«عرصــهء تحقيقات تاريخی، عرصــهء نسبیـّتهاو احتمالات است و لذا نگارنده کوشيده است تا بجای پيشداوری و طرح «نظرات قطعی و حتمی»، با طرح سئوالاتی، خواننده را به داوری و تأمّل فراخوانَد. همچنين،نگارنده بدنبال يک بررسی جامع و گسترده از ماجرای ملّی شدن صنعت نفت وشخصیّت های سیاسی دوران موردبحث نيست، کمبودها و کاستی های احتمالی کتاب، هم از اين روست. اين کتاب،تنها نگاهی است مختصروگذرا بر برخی از جنبههای رويداد مهمـّی که کمتر مورد توجـّه پژوهندگان بوده است....لذا، كتاب حاضر تنها میتواند بخشی از حقيقت باشد، به اين اميد كه پژوهندگان آينده، كاستیها و كمبودهای آن را جبران سازند.نویسنده،خودرامدیون همهء کسانی می داند که با تحقيقات ارزشمند خويش،روشنگر اين دورهء پُرابهام بود اند.... » (آسيب شناسی....چاپ چهارم،ص43و48).
اینهمه فروتنی و تواضع علمی ِ میرفطروس می باید به آقای محمد امینی می آموخت تا باآن گذشتهء سیاسی –ایدئولوژیکش ،دربرخورد بایکی ازشریف ترین وشجاع ترین روشنفکران ایران،کمی متواضع وفروتن باشد،درحالیکه تصویری که آقای امینی ازکتاب یاشخصیّت میرفطروس بدست می دهد،عمیقاًآلوده به نفرت وانگیزه های سیاسی- ایدئولوژیک است وباآنچه که درکتاب آقای میرفطروس مندرج است، فاصلهء بسیاردارد.من به چندنمونه از جعل های آقای امینی اشاره کرده ام .به عقیدهء من، پرداختن به همهء جوانب کتاب آقای امینی،«مثنوی 70من کاغذشود»ولذامن دراینجا به برخی نکات،اشاره ای گذرا می کنم تامصداق ِ«مُشت،نمونهء خروار»باشد:
ابتداء ببینیم که ادعای آقای امینی دربارهءکوشش میرفطروس« در ویران ساختن سیمای یکی ازپاک ترین سیاستمداران تاریخ ایران»و« دشمنی کینه توزانه باراستی (برای) ویران کردن جایگاه بزرگمرد(مصدّق)»چقدرحقیقت دارد!؟
بنظرآقای ميرفطروس:
-«مصدّق،دارای خصائل و فضائل مهـّمیبود (از جمله پاکدامنی، فسادناپذيری و عشق او به استقلال ايران) و بی ترديد،وجود همين خصائل و فضائل بود که وی را از ديگرِ رهبران سياسی عصر، ممتاز و متمايز میساخت.(آسيب شناسی...،چاپ چهارم،ص115).
یا:

-«دکتر مصدّق، بعنوان تجسّم آرمان هاو آرزوهای ملّت ايران در مقابله با تحقير ها و اجحافات درازمدّت استعمار انگليس،گوهر عزّت و استقلال ايران را در نگين ارادهء خود داشت...»(آسيب شناسی...،ص182)
میرفطروس درپایان بحث خود دربارهء مصدّق،نتیجه می گیرد:
-«عدم مقاومت دكتر مصدّق يا مقابلهء قهرآميز وی با تظاهركنندگان سلطنتطلب ـ با وجود اصرارها و پافشاریهای حسين فاطمیو ديگران ـ و يا تمايل مصدّق به بازگشت شاه، نشانهء درايت،دورانديشي و حـّس ايراندوستی مصدّق بود كه نمیخواست ايران را در يك جنگ داخلی، نصيب حزب توده و اتحاد جماهير شوروی كمونيستي سازد...(این ها)همه و همه، نشانهء همين دورانديشی و ايراندوستی دكتر مصدّق بود»(ص436).
اینگونه ستایش واحترام درکتاب «آسیب شناسی یک شکست....»نشان می دهدکه قضاوت آقای ميرفطروس در بارهء مصدّق با آنچه که آقای امینی می خواهدارائه یاالقاءکند، بسياربسیارمتفاوت است!
آقای امینی می خواهدنشان دهدکه:«مصدّق،یادگار و نماد انقلاب مشروطه بود»که در جوانی،دوش بدوش مشروطه خواهانی ماننددهخدا،صوراسرافیل،تقی زاده،عارف قزوینی،محمدتقی بهارودیگران علیه استبدادمحمدعلی شاهی جنگیده است!!.سخن آقای امینی دراین باره،کاملاً بی پایه ونادرست است چون بنابراسنادتاریخی، مصدّق نه تنها هیچگاه درکناراین آزادیخواهان نبوده ونجنگیده،بلکه دراوج ِکارزار ِ مشروطه خواهان،مصدّق پس ازکسب اجازه ازمحمدعلی شاه ِ مستبد،عازم اروپاشدولذا،هیچ نقشی درانقلاب مشروطیّت نداشت!
روایت آقای امینی دربارهء رویداد28مرداد32 -اساساً- تکرارروایت ِ حزب توده است و فاقدسخنِ نو یافرضیهء تازه است،درحالیکه کتاب آقای میرفطروس،ضمن طرح سئوآلات اساسی وارائهء فرضیه های تازه،دریچهء تازه ای درمطالعات مربوط به این دورهء پُرابهام می گشاید. دربرنامه قبلی عرض کردم که ازنظرمیرفطروس:«روشنفکری،اساسآ با شک آغاز می شود، يعنی شک کردن و نقد کردن،ماهیّت و موضوع روشنفکر واقعی است...وظیفهء روشنفکرواقعی،«درآویختن»با دروغ هاو باورهای رایج است ونه«درآمیختن»باآنها».
باچنین اعتقادی،دکترمیرفطروس،درکتاب«آسیب شناسی یک شکست»،باطرح سئوآلات اساسی،ضمن«درآویختن»با دروغ ها وباورهای رایج دربارهء دکترمصدّق،روایت های سُنّتی مربوط به رویداد 28مرداد32 را به چالش کشیده ودرحدّ ِتوان خودکوشیده تابا بازسازی ِ«پازل های گمشده»ی این ماجرای پیچیده و پُرابهام، به آن سئوآلات کلیدی پاسخ دهند.این امر،وجه تمایز کتاب میرفطروس ازتحقیقات دیگران است وشایداستقبال کم نظیرازاین کتاب وچاپ چهارم آن درمدّتی کوتاه،ازهمین نوآوری وسُنّت شکنی میرفطروس ناشی می شود.بنابراین:لازم بودتا آقای امینی ،به آن سئوآلات اساسی پاسخ می دادتابه غنای برّرسی های موجوددربارهء دوران دکترمصدّق می افزود،امّا،متاسفانه،آقای امینی با توسّل به «ابروبادومه وخورشیدوفلک»کوشش کرده تا ازپاسخ به آن سئوآلات کلیدی،بگریزد.
همانطورکه گفته ام:آقای امینی، بارها نظرات مهم واساسی میرفطروس را جعل وتحریف کرده وحتّـی جملات وعباراتی را ازخودش اختراع کرده و به آقای میرفطروس نسبت داده است،مثلاً اودرصفحات383و520 مدّعی است که میرفطروس،رویداد28مردادرا یک«قیام ملّی» نامیده،درحالیکه، میرفطروس،اصلاً،چنین سخنی نگفته بلکه این ادعا، ازجعلیّات آقای امینی است.میرفطروس دربارهء رویداد 28مرداد32 - بروشنی - گفته اند:
«برخلاف نظرهاى رايج، رويداد28مرداد32 و سقوط دولت مصدّق را يک «کودتا» و یا يک «قيام ملّی» نمى توان ناميد ، بلکه اين رويداد، ابتدا تظاهرات کوچک و خودجوشی بود که بزودی و بطور شگفتانگيزی به «آتشی خرمنسوز» بدَل گرديد آنچنان که هم، شاهیها،هم مصدّقیها، هم، مأموران سازمان سيا، و هم کارمندان سفارت آمريکا در تهران از اين امر،دچار شگفتى و حيرت شده بودند».
بنابراین:سئوآل این است که چرا؟یا با چه سودائی آقای امینی،چنین آشکاروبی پروا،نظرات میرفطروس را جعل وتحریف کرده اند؟!

پرسش های بی پاسخ!

آقای امینی،ایکاش،بجای آنهمه تحریف ودشنام،باتأمل درکتاب«آسیب شناسی یک شکست»به پرسش های اساسی زیر پاسخ می دادند:
1- چرا روشنفكران ايران(ازجمله آقای محمدامینی) در سال 57 از تجدِدگرائي انقلاب مشروطه به تحجـّرگرائي انقلاب مشروعه (اسلامي) تنـّزل نمودند؟
2-«شکوفائی ِ حضورروحانیّت در دوران حکومت مصدّق»(بقول مهندس عزّت الله سحابی) ویا ظهور ورشد«روشنفکران ملّی-مذهبی»دراین زمان،چه پیوندونسبتی با اندیشه های سیاسی دکترمصدّق داشته است؟
3- باتوجه به خلع سلاح كامل نيرو هاى زبدۀ«گارد شاهنشاهى»توسط مصدّق ودستگيرى وبازداشت افسران عاليرتبۀ منسوب به كودتا(در25مرداد32)،آیا-اساساً- مخالفان نظامى مصدّق،نیرو و توان لازم برای انجام کودتا در28مرداد را داشتند؟ بابك اميرخسروى،عضو برجستۀ حزب توده - كه خودشاهدوناظررويداد28مرداد32بود- با احترام عميق به دكتر مصدق،تأكيد مى كند:«هيچ واحدمنظم ارتشى درماجراى روز28مرداد32،شركت نداشت».
4- با توجه به انحلال مجلس توسط مصدّق دريك رفراندوم غيرقانونى وغيردموكراتيك زيرچترحمايت گستردۀ حزب توده (12و18مرداد32) وسپس، صدور فرمان قانونى شاه مبنی بر عزل مصدّق از نخست وزیری و رؤیت،امضا و ارائۀ رسید كتبى این فرمان توسط مصدّق به سرهنگ نصیری(25مرداد32)،آیا ادعاى «كودتاى نظامى عليه دولت مصدق»مى تواند دقيق یا منطقی باشد؟
5-نگاهی تازه به رويدادهای شب 25 مرداد 32 و چگونگی بازداشت چند ساعتهء دكتر فاطمی، مهندس زيركزاده ومهندس حقشناس ، ما را با پرسشهای تازهای روبرو میسازد. سخن مهندس زيركزاده دربارهء بازداشت دكتر فاطمیودوستانش بسيار تأمّل برانگيز است،گویی كه «كودتاچيان» بازداشتشدگان را به «پیک نیک»می بُردهاند،اين روايت، ادّعای منسوب به دكتر فاطمی مبنی بر «ضرب و شتم و قصد تجاوز به همسرش توسّط كودتاچيان» را عميقاً مورد ترديد قرار میدهد. به روایت مهندس زیرکزاده(یاروهمراه دکترفاطمی):
«هیچ گونه نگرانی و اضطرابی نداشتیم و دکتر فاطمی و حقشناس که هر دو، جوکگو [بوده] و قصّههای خوشمزه میدانستند، میگفتند و میخندیدیم»!!!
6-پس از دستگيری «ارنست پرون» (از عوامل دست اول و جاسوس انگلیس در دربار) در صبح 25 مرداد 32 توسّط سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی مصدّق در تهران) و با توجـّه به سوابق «ارنست پرون» و كشف وسايل جاسوسی در اقامتگاه وی، چرا مصدّق ـ قبل از 28 مرداد ـ «پرون» را آزاد و در عوض، فرماندار نظامیخويش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت كرد؟
7 - بقول عموم شاهدان و صاحبنظران: در28 مرداد32 ، هر پنج واحدِ ارتش، مستقر در پادگانهای تهران، به دکتر مصدّق وفادار بودند و نیروهای هوادار کودتا،حتّی برای اجرای یک عملیّات محدود شهری نیز نیروی لازم نداشتند آنچنانکه بقول سرهنگ غلامرضا نجاتی (هوادار پُرشور دکتر مصدّق): «در نیروی هوائی، بیش از 80 در صد افسران و درجهداران از مصدّق پشتیبانی میکردند و افسران هوادارِ دربار با همۀ کوششی که کرده بودند، نتوانستند حتّی یک نفر خلبان را برای پرواز و سرکوب مردم، آماده کنند… در25تا28مرداد32 در تهران 5 تیپ رزمی وجود داشت و صدها تن افسر و درجهدار در پادگانها حضور داشتند، ولی کودتاچیان با همۀ کوششی که به عمل آوردند نتوانستند حتّی یکی از واحدها را با خود همراه کنند…».
8- در اینصورت،باتوجه به اصرار برخی ازیاران دکترمصدّق ،خصوصاً دکترفاطمی،مبنی برایجاد«ستادمقابله با کودتا»ولزوم توزیع اسلحه دربین نیروهای حزب توده، امتناع حيرت انگيز دكتر مصدّق درمقابله با«كودتاچيان »وخصوصاًدعوت مصدّق از هوادارانش براى ماندن درخانه هاوعدم هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی در روز28مرداد، چرا؟وبه چه معنابود؟
9- چرا سرتيپ محمّد دفتری (که معروف به همدستی با «كودتاچيان» بود) با وجود مخالفت شديد سرتيپ رياحی رئيس ستاد ارتش مصدّق و ديگران، به دستور و اصرار مصدّق، ضمن حفظ رياست نيروهای مسلّح گمرك،به رياست فرمانداری نظامی تهران ونیزبه رياست شهربانی كلّ كشورمنصوب شد؟ودرواقع،چرا«بازوهای سه گانهء مسلّح ِ دولت مصدّق» بدستور ِ وی دراختیار مخالفان مصدّق قرارگرفت؟
10- بقول میرفطروس:آيا اين اقدامات،نشانهء«نقش و نقشهء ديگر ِ مصدّق درروز28مرداد»نبود؟

ادامه دارد
زیرنویس ها:

*متن ویرایش شدهء گفتگوبا خانم سوزی یاشار که درسه بخش ازتلویزیون کانال1 (درلوس آنجلس)،پخش شده است:
http://www.youtube.com/watch?v=9ZalSAF6DdU
http://www.youtube.com/watch?v=Xi7apPW8rDs
http://www.youtube.com/watch?v=gPjuUshDSV4&
feature=share&list=UUVpXjCQ7ay9ekhut2nKkIIQ
http://www.youtube.com/watch?v=UGJzsO555bg
&feature=youtu.be
1-بنگریدبه کتاب صحیفهء نور،آیت الله خمینی،ج4،ص313،همچنین به گفتگوی فریباامینی باپدرش نصرت الله امینی درسایت «چالش گری»:
http://chaleshgari.com/?page_id=169



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved