ادامه حملات روزنامه ولی فقیه به هاشمی رفسنجانی
کیهان حکومتی: هاشمي برخلاف آنچه در اظهاراتش گفت که بايد ببيند نظر رهبري چيست، نظر کلي رهبر انقلاب را ميدانست. او همچنين ميدانست که رهبر معظم انقلاب به هر يک از نامزدها که با ايشان ملاقات کردهاند مانند هميشه فرمودهاند «من نه ميگويم بياييد و نه ميگويم نياييد. من تکليف نميکنم.» بنابراين او ميدانست که نه نيامدنش قابل انتساب به رهبري است و نه آمدنش.
· ترديد اصلي هاشمي که همچنان نتوانسته بر آن غلبه کند، موضع مدعيان حمايت است؛ طيفهايي که در انتخابات سال 76 از حمايت ويژه هاشمي (مانند ترغيب پنهان کارگزاران به حمايت از خاتمي و القاي تقلب به نفع ناطق نوري در نمازجمعه) برخوردار شده بودند، اما درکمتر از 2 سال تسويه حساب بسيار زشتي با او- به خاطر دشمنيهاي دهه اول انقلابشان با هاشمي که تا سالهاي 73 و72 ادامه يافت- انجام دادند. احتمال پيروزي هاشمي، اول دردسرهاي او با اين جماعت است و ناکامي محتملتر او، دردسري مشابه.
· هاشمي نه تنها از اصلاحطلبان و عقبه اپوزيسيوني آنها خاطرجمع نيست، بلکه حتي از فائزه و مهدي هاشمي نيز در درون خانواده اطمينان خاطر ندارد. محبت پدر و فرزندي و تاثر از بازداشت آنان به جاي خود! اما اين تعبير هم از فائزه هاشمي است که 20 فروردين 92 از «دوستان بهايي و سازمان مجاهدين [منافقين] و لائيک خود در زندان» خبر داده و گفت «بابا گلههاي طرف مقابل را منتقل کرد که چرا به مجاهدين، منافقين نميگويم يا چرا روابط خوبي مثلا با مجاهدين [سازمان تروريستي منافقين] و بهاييها دارم.» آيا اين گلايه خود هاشمي نيز که توسط منافقين ترور شد، نيست؟ همين مضمون در فايلهاي صوتي منتشره از مهدي هاشمي با مضمون تلاش براي ايجاد تقابل ميان پدر و جمهوري اسلامي و «ايستادن مقابل نظام» به تصريح به چشم ميخورد؛ مسئلهاي که به معناي سر شاخه نشستن و بن بريدن است. هاشمي پيش از آن که در انديشه 50 درصد راي منفي باشد، به شهادت فائزه هاشمي مجبور است ميان خرد و سابقه مبارزات انقلابي خود يا عواطف و هيجانات سياسي و خانوادگي دست به انتخابي سخت بزند.
· چه هاشمي در انتخابات باشد يا نباشد- که بودن وي بنابر برخي استدلالها مطلوبتر است!- اما مهم اين است که دشمنان اصلي انقلاب از رفتار امثال هاشمي و احمدينژاد براي خدشه در حماسه ملي استفاده نکنند. از نجابت ملت صبور ايران بايد حذر کرد و از تجارب گذشته عبرت آموخت؛ هرچند که ما اکثرالعبر و اقلالاعتبار.