طرف تقاضا چه خبر است؟
۱- برای سود بیشتر استخدام یک خانم «با روابط عمومی بالا» لازم است. سود افزایش می یابد و دکاندار محترم هم منزلت اجتماعی پیدا می کند.

۲- مشاغلی که مستقیما با مشتری سرو کار دارد باید به هر تقدیری جذاب باشد. طبیعتاً خیلی از مشاغل نیاز به این جذابیت ندارند. مثلاً مجسمه سازی و یا هنرهای دستی. از این رو برای جذب خانم ها در شغل هایی که با مشتری ارتباط مستقیم دارند، حتی رقابت هم شکل می گیرد. در این نوع رقابت حقوق و دستمزد هم بالا می رود.

اما طرف عرضه چه خبر است؟
۱- نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان است. از سویی نرخ ورودی به دانشگاه ها نیز برای زنان بیشتر است. در نتیجه رقابت زنان برای پیدا کردن شغل با یکدیگر و بعد هم با مردها افزایش می یابد.

۲- نوع انگیزه زنان نیز با مردان متفاوت است. انگیزه اولیه خانم ها برای انتخاب شغل، حضور در جامعه است. با این توصیف نفس حضور او در جامعه یک امتیاز برایش تلقی می شود.

۳- در چنین شرایطی اولاً قدرت انتخاب و بعد هم قدرت چانه زنی او پائین می آید. پس به دو دلیل انگیزه غیر مالی و رقابت با دیگران، نرخ دستمزد پائین تری را هم مطالبه می کنند.

نتیجه اینکه؛
۱- به دلیل تقاضای بیشتر و دستمزد بالاتر، اشتغال زن ها در بوتیک ها و عطر فروشی ها و ساندویچی ها و غیره شکل می گیرد و کمتر در مشاغل دیگر. البته بماند که اخیراً حضور دختران را در تعمیرگاه های خودرو و رانندگی کامیون و ... هم شاهدیم.

۲-زنها حاضرند برای رقابت با مردها و دیگر خانم ها حقوق کمتری را دریافت کنند. پس بیشتر به کار گرفته می شوند.

۳- سود کاسب با حضور این دختران جذاب بالاتر رفته و در نهایت دستمزد بیشتری می دهند و همین باعث میشود این شغل برای دختر ها جذاب تر شود.