به ایران پرس نیوز بپیوندید

آدرس پست الکترونيک [email protected]

ایران‌پرس‌نیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمی‌کند.







خلاصه انگلیسی این خبر را می توانید در زیر ببینید

سه شنبه، 14 آبان ماه 1392 = 05-11 2013

از هشدار گذشته است: تابستان 67 در حال تکرار است! - الاهه بقراط

پس از زهر آتش بس خمینی حالا نوبت زهر اتمی خامنه‌ای است. خمینی فرزند خلف فقهای اسلام، خمینی بومِ شوم این مرز و بوم و همان بوفِ کور بود. خامنه‌ای اما یک شبه از حجت‌الاسلامی به عالِم فقیه برکشیده شد. هیچ فکر و رفتاری از او، درست مانند جایگاهش، اصالت ندارد. اگر مانده است، به این دلیل است که جامعه نیز اصالت خود را گم کرده است! امروز دیگر گروه‌های سیاسی 25 سال پیش در دسترس نیستند تا بهای سازش اتمی را بپردازند. بهایی و کُرد و بلوچ و خانواده‌های مذهبی و قومی هستند که اسیر دست رژیم‌اند. در خون اینان به سوی ژنو می‌رانند.

*****

الاهه بقراط
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com


از هشدار گذشته است: تابستان 67 در حال تکرار است!

پا به پای سیاست سازش رژیم بر سر برنامه هسته‌ای، پروژه اعدام زندانیان سیاسی و امنیتی نیز پیش می‌رود. درست مانند تابستان 67.

13 آبان 92 را با همه جار و جنجالی که به راه انداختند، نباید جدّی گرفت. اجازه سازش، عقب نشینی، یا هر آنچه که هر کسی دوست دارد آن را بنامد، از بالا و از سوی رهبر جمهوری اسلامی صادر شده است. تا جایی که خود وی به حمایت از «دیپلماسی» دولت پرداخت. حتا گفت: «ضرر که نمی کنیم». و مخالفان خودی این «دیپلماسی» و نوچه‌های خویش را از اینکه در این سیاست اخلال کنند و آن را «سازش» و دولت را «سازشکار» بنامند، برحذر داشت. در واقع، به نوعی آن را ممنوع کرد! لحن رسانه‌ها و بادمجان دورقاب چین‌ها نیز بلافاصله تغییر یافت.

رهبر و زندانیان آن روزها
البته که ضرر نمی‌کنند! معامله است، بده و بستان است. همیشه بوده. سیاست یعنی همین! ضررش را همیشه مخالفان رژیم و به ویژه آنهایی کرده‌اند که در دستان رژیم اسیر بوده‌اند: زندانیان! زندانیان سیاسی و عقیدتی! زندانیان امنیتی! همیشه هم از ضعیف‌ترین حلقه شروع می‌کنند:

در تابستان 67 بر اثر بی‌خردی رهبران مجاهدین خلق، نخست زندانیان مجاهد را که از سال‌ها پیش زندانی و گروگان رژیم بودند، به مسلخ بردند. از آنها نمی‌پرسیدند مسلمانید یا نه! می‌دانستند که مسلمان هستند. انها را «منافق» نامیدند و اعدام‌شان کردند. عملیات نظامی هدایت شده از سوی رهبران مجاهدین و همکاری با صدام و حمله به ایران را به پایشان نوشتند و بدون آنکه روح آن زندانیان از چیزی خبری داشته باشد، اعدام‌شان کردند. انتقام می‌گرفتند. چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان! قصاص می‌کردند. زندانیان اسیر را به جرمی قصاص می‌کردند که مرتکب نشده بودند.

با چپ‌ها و کمونیست‌ها اما چه باید می‌کردند؟ آنها که نه تنها در عملیاتی، آن هم نظامی، شرکت نداشتند، بلکه برخی از آنها حتا از انقلاب و جمهوری اسلامی دفاع هم می‌کردند؟ با آنها چه کنند؟ پس پرسیدند: مسلمانید یا نه؟! این دیگر شوخی بردار نبود! نه برای رژیم دینی و نه برای کسانی که دین رژیم و یا هیچ دینی را قبول نداشتند.

مسئله بر سر ایمان ایستادن است، بر سر هویت است، بر سر انکارِ خود است، بر سر مرگ و زندگی جسمانی نیست، بر سر مرگ و زندگی روح است. بر سر توجیه است، بر سر همان انتخاب معروف است: هر کسی، همیشه، راه دیگری برای انتخاب دارد. اما کدام راه؟ بگویم مسلمانم و بمانم؟ یا بگویم نیستم و بمیرم؟! در این عشق، بمیرم؟! در آستانه قرن بیست و یکم، بر سر اینکه مسلمانم یا نیستم، نماز می‌خوانم یا نمی‌خوانم، بازجویی شوم و بمیرم؟!

چه رذالتی، ای شارع! مرگ و زندگی‌ام را در دست خودم گذاشته‌اند. کیفرخواست و حکم را خودم باید صادر کنم! و اگر ماندم، که آن هم هیچ تضمینی ندارد، بار سنگین این بر سر ایمان نایستادن را تا آخر عمر، بر دوش بکشم. چه زیرکی پست فطرتانه‌ای! دین‌ شارع به وی این اجازه را داده است که مرا بکشد، حکم را اما خود باید صادر کنم، با تأیید خود. چه رذالت عظیمی!

قرارداد آتش بس بین ایران و عراق پس از هشت سال جنگ و میلیون‌ها کشته و زخمی و آواره و ویرانی گسترده، با خون اعدامی‌های تابستان 67 امضا شد. قطرات آن خون‌ها در جام زهری چکید که خمینی به تلخی آن را نوشید، مجبور شد بنوشد، نوشاندندش، و یک سال دق کرد تا مُرد. خودش از خدا خواسته بود به خاطر جنگی که او می‌خواست تا پیروزی و فتح «قدس» ادامه‌اش دهد، و نمی‌توانست، او را مرگ بدهد. خمینی بومِ شوم این مرز و بوم بود. خمینی همان بوفِ کور بود.

رهبر و زندانیان این روزها
حال نوبت جانشین اوست. خامنه‌ای، که نه شهامت خمینی را دارد که کار سازش اتمی را یکسره کند، و نه موقعیت او را که بتواند دستی در ایدئولوژی راهنمای رژیم ببرد. خمینی بود که می‌توانست به صراحت اعلام کند برای منافع نظام که وی خودش آن را تعریف می‌کرد حتا می‌توان اصول دین را نیز تعطیل کرد! خمینی فرزند خلف فقهای اسلام بود. خامنه‌ای اما یک شبه از حجت‌الاسلامی به عالِم فقیه برکشیده شد. جُربزه و خمیره‌اش را ندارد. ترس و ضعف را «دیپلماسی» می‌نامد. پافشاری بر سر خطا را «شهامت» و «اقتدار» می‌پندارد! هیچ فکر و رفتاری از او، درست مانند جایگاه خودش، اصالت ندارد. اگر مانده است، به این دلیل است که جامعه نیز اصالت خود را گم کرده است!

امروز دیگر اعضا و هواداران آن گروه‌های سیاسی که قلع و قمع شدند در دسترس نیستند تا بهای سازش اتمی را بپردازند. بهایی و کُرد و بلوچ و خانواده‌های مذهبی و قومی هستند که اسیر دست رژیم‌اند. در خون اینان به سوی ژنو می‌رانند.

حتا اگر کسی هم بخواهد ببخشد و فراموش بکند یا نکند، خود رژیم هر بار هشدار می‌دهد: نبخش! فراموش نکن! چرخه هولناک جنایت هنوز پایان نیافته که کسی سودای خام بخشیدن در سر بپروراند.

ما در متن و بطن جنایتِ روزانه و قانونی به سر می‌بریم. در تمام این سال‌هایی که به توهم و خوش‌خیالی گمان می‌رفت، تابستان 67 گذشته است و باید جلوی تکرار آن را گرفت، تابستان 67 با سماجت ادامه داشت. نوع کشتار عوض شد، قتل‌های زنجیره‌ای شد، مافیایی شد، زندانی‌ها خودشان در زندان و یا اندکی پس از آزادی «مُردند».

جنایت به اشکال دیگری ادامه یافت تا دوباره در همین روزها، در کشاکش یک عقب نشینی دیگر که معلوم نیست به کجا بیانجامد، همان چهره‌ای را بنمایاند که در تابستان 67. اعدام حبیب الله گلپری پور، رضا اسماعیلی مامدی و شیرکو معارفی، زندانیان سیاسی کُرد، اعدام شانزده زندانی سیاسی و امنیتی در زاهدان به تلافی کشتار مرزبانان ایران توسط گروه تروریستی و اسلامیست «جیش العدل» و احکامی که تأیید شده‌اند و خانواده‌هایی که فریاد دادخواهی‌شان به هیچ جا نمی‌رسد، چیزی جز تکرار تابستان 67 نیست. هشدار برخی از خانواده‌های زندانیان سیاسی و قربانیان تابستان 67 با عنوان «نگذاریم تابستان 67 تکرار شود» چندان دقیق نیست: تابستان 67 در حال تکرار است! اصلا هرگز متوقف نشد که!

5 نوامبر 2013


********************

لینک به بیانیه خانواده‌های زندانیان سیاسی: نگذاریم کشتار 67 تکرار شود!

کیهان آنلاین – ۱۲ آبان ۹۲ – بیانیه زیر توسط بخشی از خانواده‌های زندانیان سیاسی که در تابستان ۱۳۶۷ همزمان با نوشیدن جام زهر جنگ ایران و عراق توسط آیت الله خمینی و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در زندان‌های سراسر ایران قتل عام گشتند و بسیاری از آنها در گورهای گروهی به خاک سپرده شده اند، تهیه شده و برای جمع آوری امضا در شبکه جهانی قرار گرفته است.

افزایش صدور و اجرای احکام اعدام در هفته‌های اخیر و هم چنین احتمال سازش جمهوری اسلامی‌با کشورهای غربی و آمریکا بر سر برنامه اتمی‌و نوشیدن جام زهر دوم توسط علی خامنه ای رهبر رژیم، نگرانی تکرار کشتارهای دهه شصت و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را در خانواده‌های زندانیان سیاسی و امنیتی و هم چنین در افراد و احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعی به شدت افزایش داده است.

این بیانیه پس از جمع آوری امضا برای نهادها و شخصیت‌های زیر فرستاده خواهد شد:

بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد
ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران
کاترین اشتون، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی
باربارا لوخبیلر، رئیس کمیسیون حقوق بشر پارلمان اروپا
تاریا کرونبرگ، رئیس هیئت نمایندگی امور ایران و اروپا در پارلمان
کریستوفر‌هاینز گزارشکر ویژه اعدام در سازمان ملل متحد

متن بیانیه چنین است:
در دو ماه اخیر مردم ایران شاهد اعدامهای نسبتا گسترده ای بوده اند. تنها در هفته گذشته ١۶ نفر از زندانیان سیاسی در یک اقدام تلافی جویانه ، درست ١٢ ساعت پس از حمله گروه “جیش العدل” به پاسگاهی در سروان، به جوخه مرگ سپرده شدند. دو تن دیگر از زندانیان سیاسی و از هموطنان کرد نیز همزمان اعدام شدند. دهها تن دیگر از زندانیان سیاسی نیز در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.

پدیده اعدام در جمهوری إسلامی‌پدیده جدیدی نیست. در دهه شصت و به خصوص در سال ۶٧ مردم ایران شاهد کشتار هزاران تن از دگر اندیشان، در زندان‌های سراسر کشور بوده اند. در آن دوره سیاه، حکومت بیش از اکنون قدرتمند بود و جامعه تازه از بار جنگی ۸ ساله رهائی یافته بود. در آن سال‌ها، خبر این کشتار در جامعه ضعیف منعکس شد. اگر در آن شرایط، سکوت رسانه‌ها تا حدودی قابل توجیه بود، امروز این واکنش ضعیف نسبت به کشتار زندانیان در زندان، قابل درک نیست. این اعدام‌ها، از نظر حقوقی ترویج بی قانونی و لگدمال کردن حقوق بشر و تنزل نقش دولت از حامی‌قانون و امنیت شهروندان به عامل هرج و مرج است، به لحاظ اجتماعی، بازگشت به دوران جوامع بدوی و عصر انتقام جوئی‌های قبیله ای است.

ما تعدادی از بازماندگان جانباختگان راه آزادی، همیشه نگرانی خود را از تکرار فاجعه کشتارهای این دهه به خصوص کشتار سال ۶۷ در زندان‌ها در ابعادی دیگر، بیان داشته و اعلام کرده ایم که دادخواهی، انتقامجوئی نیست، معنایش اجرای عدالت است، برای عدم تکرار جنایت. ما اگر خواهان افشای آمرین و عاملین آن کشتار و محاکمه آنان در یک دادگاه مردمی‌بوده ایم، اگر با تمامی‌فشارها، تهدیدها و بی عدالتی‌هایی که حکومت جمهوری اسلامی‌بر خانوادهای جانباختگان روا داشته است هنوز از پا ننشسته ایم و خاوران را بعنوان سند جنایت حفظ نمودیم، فقط بخاطر جلوگیری از تکرار فاجعه بوده است، تا جان‌های شیفته دیگری در تاریکی و سکوت بقتل نرسند.

زمانی که پور محمدی یکی از اعضای سه نفره هیئت مرگ در زندانها در سال شصت هفت به وزارت دادگستری رسید، بدان وسیعا اعتراض شد. اینک می‌بینیم که باز جنایت مشابه سال ۶٧ هر چند کم شمارتر اما به لحاظ کیفیت جنایت، در همان سطح، در حال تکرار است.

ما از جریانات سیاسی، نهادهای مدافع حقوق بشر و رسانه‌های ارتباط جمعی و تمامی‌وجدان‌های بیدار میخواهیم که در این مورد سکوت نکنند و با انعکاس اخبار این إعدامها، نهادهای دموکراتیک و افکار عمومی‌مردم جهان را از این عملکرد شوم مطلع کنند تا فشار به جمهوری اسلامی‌مانع تکرار اینگونه جنایات شود. اگر اعدامهای دهه شصت و کشتار خونین تابستان ۶٧ در سکوت رسانه‌ها داخلی و خارجی، انجام گرفت و انعکاس نیافت، اگر صدای هزاران خانواده اعدامی‌در آن سالها طنینی نداشت و اگر عزیزان ما در گور‌های دسته جمعی در خاک شدند، اما حال که امکانات نیروهای دموکراتیک در سطح ملی و بین المللی افزایش چشمگیری یافته است، موظفیم تمام توان خود را بکار گیریم تا در برابر تکرار فاجعه ایستادگی شود .

ما امضا کنندگان این بیانیه علیه این جنایت اعلام جرم می‌کنیم و تمام وجدانهای بیدار در داخل و خارج از کشور را به پشتیبانی از حرکتی عمومی‌فرا می‌خوانیم. امید داریم که همه کسانی که حرمت انسان را پاس می‌دارند، برای توقف کشتار و عقب نشاندن جمهوری اسلامی‌به هر شکل که میتوانند وارد یک کارزار مشترک شوند.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: