به ایران پرس نیوز بپیوندید

آدرس پست الکترونيک [email protected]

ایران‌پرس‌نیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمی‌کند.







خلاصه انگلیسی این خبر را می توانید در زیر ببینید

سه شنبه، 30 اردیبهشت ماه 1393 = 20-05 2014

هشدار درباره خطر تک جنسی شدن جمعيت

روزنامه ابتکار: تعادل جمعيتي و رسيدن به جمعيت مطلوب از جمله دغدغه هايي است که بسياري از کشورها را براي به دست آوردن راهکاري مناسب درگير خود کرده است اما هنوز نتوانستند به آنچه که مي خواهند از نظر جمعيت ايده آل دست پيدا کنند. ايران را نيز مي توان جزو اين کشورها به حساب آورد که پس از اجراي سياست هاي کاهش به اين نتيجه رسيد که پيري جمعيت و کمبود نيروي جوان و با انگيزه در آينده مي توان معضلات زيادي براي جامعه داشته باشد و در حال حاضر برنامه ريزي ها براي پياده سازي افزايش جمعيت آغاز شده است. براي همين منظور با دکتر حسين باهر، جامعه شناس به گفتگو نشستيم و راهکارهاي اساسي براي افزايش جمعيت مورد بررسي قرار داديم. پرفسور باهر در اين گفتگو در خصوص آسيب هاي کاهش و افزايش جمعيت و تاثيرهاي آن در جامعه صحبت کرد و ديدگاه هاي جديدي درباره واردات و صادرات نيروي مورد نياز را ارائه و همچنين خطر تک جنسيتي شدن را مورد بررسي قرار داد.
آقاي دکتر نظر شما درباره سياست هايي که در زمينه هاي مختلف کاهش و افزايش جمعيت درنظر گرفته مي شود چيست و اين سياست ها و برنامه هاي درنظر گرفته شده تا چه حد مي تواند موفق عمل کند؟
نظر من بيشتر از اينکه جمعيت شناسانه باشد جامعه شناسانه است؛ بنابراين يک مقدار به کيفيت توجه مي کنم تا کميت. به هر حال در همه جاي دنيا کميت جمعيت روندهاي نزولي و صعودي داشته و بسته به اينکه در آن کشور خشکسالي، جنگ، مهاجرت، سياست هاي تنبيهي و تشويقي و... رخ داده باشد جمعيت متغير مي شود. لازم است درباره ميزان جمعيت به سياست هاي کلي تشويقي، تنبيهي و استراتژيک کشور توجه شود چون تمام مسائل رشد، توسعه، تعالي و رفاه به جمعيت در قياس با درآمدي که به دست مي آورند بر مي گردد. به طور کلي جمعيت دو خاصيت دارد. يکي اينکه مي تواند توليد درآمد بکند؛ البته در کشورهايي که داراي اقتصاد مولد نه اقتصاد نفت است. خاصيت دوم، مصرف کننده بودن آنهاست که خاصيت دوم براي همه جمعيت ها به صورت مشترک وجود دارد به هر حال حداقل نيازهاي اساسي را همه مي خواهند و حق هر موجود زنده است.
راهکار شما به عنوان کسي که در اين زمينه مطالعاتي داشته چيست؟
تصور مي کنم به فرمولي در زمينه جمعيت رسيده باشم و آن فرمول اين است؛ حاصل ضرب کميت در کيفيت در شرايط مساوي مقدار ثابت. يک خانواده پر جمعيت، کيفيت فرزندانش کمتر است. يک شهر پرجمعيت و در سطح بزرگ کشور و جهان پر جمعيت نيز کيفت پاييني دارد مگر به موازات کميت، کيفيت آن را بالا ببريم. براي مثال دانشگاه آزاد اسلامي؛ توليد انبوه دانشجو را آغاز کرد و کميت دانشجو را بالا برد اما به آن نسبت وسايل آموزشي مانند استاد و فضاي مناسب براي تدريس وجود نداشت لذا معمولا گفته مي شود دانشگاه آزاد به طور متوسط از دانشگاه هاي سراسري يا بين المللي داراي سطح پايين تري قرار دارد. سياست اوليه در دانشگاه آزاد توسعه کمي بود و بعد از 20-30 سال به اين نتيجه رسيده اند که توسعه کيفي هم لازم است که ان شالله آقاي دکتر ميرزاده بتواند به اين مهم دست پيدا کند. اين فرمول تنها براي انسان ها صدق نمي کند براي ساير جانداران و گياهان نيز صدق مي کند. درخت هم وقتي پر شاخه مي شود براي اينکه توليد خوب داشته باشد آن را هرس مي کنند. در موجودات زنده اگر دقت کرده باشيد موجودات هرچقدر کوچکتر و پست تر باشند ميزان توليد مثل آنها نيز بالاتر مي رود. مثلا ميکروب ها در لحظه توليد مثل مي کنند. موش ها در سال 60 بار، گربه ها 6 بار، شيرها هر 2 سال يکبار و....
چه تعادلي از جمعيت داشته باشيم که هم داراي کميت و هم کيفيت مناسب باشد؟
زماني که مستطيل کميت در کيفيت مربع بشود. بالاترين سطح را زماني به دست خواهيم آورد که دو ضلع با هم مساوي باشند. با توجه به شرايط موجود چون هم به نيروي انساني و هم نيروي متفکر نياز داريم بهتر است سياست جمعتي داشته باشيم که به کيفيت و کميت همزمان دست پيدا کنيم. در «بنياد بين المللي باهر» به اين نتيجه رسيديم که هر خانواده حداقل دو فرزند و حداکثر چهار فرزند داشته باشد. دو فرزند حداقل است براي اينکه يک زن و مرد دو نفر هستند و براي بعد از خودشان جايگزين دارند و جمعيت ثابت مي ماند. حداکثر چهار فرزند داشته باشند براي زماني است که نياز به رشد و توسعه است. يعني دو نفر جايگزين خودشان و دو نفر ديگر نيز براي رشد و توسعه درنظر گرفته شود.
کشورهايي که در حال حاضر کشورهاي توسعه يافته هستند در اين زمينه چطور برنامه ريزهايي انجام داده اند که توانسته اند به اين تعادل جميعتي برسند و با وجود اينکه حتي کشورهايشان به سمت پير شدن در حال حرکت است اما مثل کشورهاي در حال توسعه دچار معضلات عديده نشده اند؟
خيلي از کشورهاي توسعه يافته مانند سوييس و کانادا نيروهاي مورد نياز را وارد مي کند. کميت را بي جهت اضافه نمي کند که نتواند به کيفيت لازم برسد پس در اين صورت مقداري را که مي توانند اداره کنند را توليد و مابقي را از کشورهاي ديگر تامين مي کند. سوييس و آمريکا مغز مي خواهند و خيلي راحت مغزهاي جهان سوم را به سمت خودشان مي کشانند. مهم ترين دليل فرار مغزها همين است که ما نمي توانيم براي اين مغزها کاري انجام بدهيم و کشورهاي ديگر خواهان اين مغزها هستند و مي دانند چطور از آنها بهره ببرند. بعضي کشورها هم مانند آلمان نياز به نيروي کار دارد. تابستان ها يک فراخوان مي زند و از ترکيه نيروي کار فصلي وارد مي کند و بعد از تمام شدن نيازشان آنها را به کشور خودشان بازمي گردانند. يعني اينطور بگويم نمي آيند به خاطر گل يک گلدان بخرند بلکه هر وقت لازم شد گل مي خرند و البته هر گلي را که خواستند مي خرند. اين روش کمي پست مدرن است. کشورهاي پيشرفته در حال حاضر همين کار را مي کنند و با بهترين کيفيت نيروي مورد نياز خود را وارد مي کنند. به هر حال کنترل جمعيت و تامين معاش افرادي که متولد مي شوند دشوار است يا بايد خود خانواده يا دولت توان تامين معاش تازه متولد شده ها را داشته باشند. به عنوان مثال تمام کساني که در کانادا صاحب فرزند مي شوند دولت پدر مادي آنهاست. يعني قبل از تولد نوزاد، پوشک و شيرخشک آنها تا دو سال درب منزل گذاشته مي شود. آنها به گونه اي رفتار مي کنند که مي گويند شما فرزند را به دنيا بياوريد خرج آن با من و واقعا هم اين کار را انجام مي دهند و تنها حرف نمي زنند و عمل مي کنند. کيفيت بايد به کيفيت متناسب در استاندارد بين المللي برسد.
دولت در سياست گذاري هاي جمعيتي چقدر مي تواند نقش داشته باشد و خودش را در اين امر دخيل کند؟
تصور مي کنم مشاوران و مسئولان، مشاورهاي متعهدخوب يا متخصص خوب يا هر دو مورد نيستند. بايد مطمئن باشيد که مي توانيد فرزندتان را از نظر مالي و معنوي تامين کنيد. من به عنوان يک متخصص مي توانم بگويم که در شرايط موجود اين دولت هايي که تا به امروز آمده اند هيچ کدامشان نتوانستند جمعيت موجود را هم تامين کنند. در همين روزنامه ها نوشته شده است که تورم بهمن ماه 9/39 درصد است يعني سالي 40 درصد قدرت خريد پايين مي آيد. اين درحالي است که درآمد بالا نمي رود. تصور نمي کنم دراين باره برنامه ريزي جامع و مانعي طراحي شده باشد. جوان هاي امروزي ما هم به گونه اي هستند با وجود آنکه کار نيست اگر هم باشد آنها کارکن نيستند. بهتر است از متخصصان دعوت کنند تا نظر بدهند. از برخي نظرها مي توان ايده هاي خوبي به دست آورد که قابل عملي شدن باشد. جمعيت بستر تمام مسايل است. کشورهاي مرفه جمعيت کم و با کيفيت بالا دارند. کانادا از نظر وسعت زمين و منابع دومين کشور بزرگ دنياست اما 30 ميليون جمعيت دارد.
آيا تبليغاتي که درباره افزايش جمعيت مي شود و تلاش هايي که در زمينه افزايش جمعيت صورت مي گيرد درست است؟
اگر جمعيت با کيفيت باشد چرا که نه! اما الان در جامعه ما چقدر از افراد هستند که بيشتر از مصرف خودشان مي توانند توليد کنند و مولديت بهره ورانه داشته باشند؟ حالا که تبليغ افزايش جمعيت مي شود چه کسي شروع به توليد نسل مي کند؟ قشر کم درآمد و زاغه نشين ها؛ براي اينکه سواد و تفکر کافي ندارند و فکر مي کنند با افزايش جمعيت مزايايي مانند يارانه نصيب آنها خواهد شد. شايد موقتا خوب باشد اما در بلند مدت اصلا اتفاق خوبي نخواهدافتاد. توصيه ام اين است که از اين پست مدرنيسم جمعيت استفاده کنيم. جمعيت را در صورت نياز صادر و وارد کنيم. به نظر من ما يک مقدار جمعيت فرهيخته مذکر خوب لازم داريم براي اينکه ازدواج هاي خوبي صورت بگيرد. يا اجازه بدهيم دخترهاي ايراني به خارج از کشور بروند. کشورهاي ديگري هستند که نيروي انساني خانم خوب نياز دارند که تحصيل کرده باشد اما در اينجا يک دختر براي اينکه بتواند از کشور خارج شود اجازه پدر و همسر را احتياج دارد. ما دختران و زن هاي خيلي خوبي در کشور داريم که به دليل نبود شرايط و امکانات مناسب نمي توانند توانايي هاي خود را به معرض نمايش قرار بدهند و بعد از آن خداي نکرده در کمترين حالت گوشه گير مي شوند و در بدترين حالت به راه هاي بد و مفاسد کشيده خواهند شد. به نظر من مي توانيم با کشورهاي ديگر مراودات انساني داشته باشيم. اگر مراودات انساني آزاد گذاشته شود خود به خود تعادل به وجود خواهد آمد. هستي خودش اکوسيستم دارد و همه چيز را متعادل مي کند. خودمان هستيم که آن را بهم مي زنيم. هستي کاملا تنظيم شده و متعادل است. در فيلم هاي مستند اين را ديده ام که مثلا وقتي ماهي هاي نر خيلي زيادتر از ماده باشند بخش زيادتر به دو قسمت تقسيم مي شوند يک بخش آن مي مانند و بخش ديگر به ماده تبديل مي شوند. ژنتيک تغيير پيدا مي کند و اينطور تعادل به وجود مي آيد. در حال حاضر دخترهاي ما تحصيل کرده اند و توقعاتشان هم در امر ازدواج بالا رفته است و ناچار مي شوند کارهاي مردانه را هم خودشان انجام بدهند و آرام آرام هرمون هاي مردانه نيز در دخترها شکل مي گيرد. در پسرها هم همين تعبير صدق مي کند. در برخوردها و رفتارها نيز مي شود به عينه چنين رفتارهايي را ديد. از استاد ژنتيکي شنيدم که مي گفت ژن دخترها که XX است و مردها XY کم کم دارد يکي از X هاي دخترها دم دار مي شود Y پسرها دم خود را از دست مي دهد و طوري مي شود که همه، هم جنس و مانند هم خواهند شد و تک جنسيتي به وجود خواهد آمد؛ آن هم تنها به خاطر ترشحات هرموني است. وقتي محيط بعد از 2-3 نسل به اين حالت بماند شاهد چنين اتفاقي خواهيم بود. همين مطالعات باعث مي شود ديدگاه هاي رفتار شناسي من از لحاظ شناختي که پيدا مي کنم تغيير پيدا کند.
آيا به نظر نمي رسد جا انداختن چنين فرهنگي کمي دشوار باشد و درضمن اگر چنين فرهنگي هم جا بيفتد که نيرو صادر کنيم چقدر احتمال دارد آنهايي که رفتند بخواهند به کشور خودشان برگردند؟
هرکسي وطنش همان جايي است که متولد مي شود اگر اين را قبول کنيم خيلي از مسايل حل خواهدشد. وقتي رشد جاي ديگري است پس بهتر است براي رشد به آنجا برويم اما بدانيم که براي چه کشوري هستيم دراين صورت نگران فرار مغزها نخواهيم بود. سعدي مي گويد «سعديا «حب وطن» گرچه حديثي است صحيح / نتوان مُرد به سختي که من اينجا زادم». هر کس هر کجا که توان ترقي و توسعه داشته باشد بايد برود. اگر خيلي نگران از دست دادن مغزها هستيد سعي کنيد بستر سازي کنيد. اينطور نيست که فقط گفته شود جمعيت را زياد کنيم. اگر ما بتوانيم از پتانسيلي که در کشور وجود دارد کمال استفاده را ببريم مطمئن باشيد به جاي اينکه فرهيختگان از کشور ما بروند بسياري از فرهيختگان به کشور ما خواهند آمد. برخي صيادها براي اينکه بتوانند ماهي بگيرند حوضچه هاي آب شيرين درست مي کنند ماهي خود به خود به سمت آب شيرين روانه خواهدشد. به قول معروف «صياد پي صيد دويدن هنري نيست / صيد از پي صياد دويدن هنر اين است».




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: