آدرس پست الکترونيک [email protected]









سه شنبه، 24 فروردین ماه 1395 = 12-04 2016

"آشتی ملی"؛ نامه مادر ریحانه به نوری زاد

من، نه میبخشم و نه فراموش میکنم. تا پایان عمر، چه کوتاه و چه بلند، در انتظار محاکمه منصفانه دست اندرکاران کشتن ریحانه که با دفاع شجاعانه اش در برابر عمل کثیف تجاوز حاج مرتضی سربندی مزدور ایستاده بود، هستم.
****

چند روز پیش محمد نوری زاد، منتقد جمهوری اسلامی طی انتشار مطلبی در وبسات شخصی خود با عنوان "ای خدا، ای فلک ، ای طبیعت" خواستار "آشتی ملی" در ایران شد. خانم شعله پاکروان مادر زنده یاد ریحانه جباری یکی از قربانیان رژیم ولایت فقیه در واکنش به این مطلب نامه ای سرگشاده خطاب به نوری زاد منتشر کرده است.

متن کامل نامه خانم شعله پاکروان به قرار زیر است:

جناب آقای محمد نوریزاد

پیام آشتی جویانه ی شما را خواندم . چه خوب است که شما مردم بزرگ ایران را در سراسر کره زمین به بخشیدن یکدیگر فرا میخوانید . مثل قصه هایی با پایان خوش که در انتهای همه ی ظلمهایی که به افراد میشد ، هفت شب و هفت روز جشن میگرفتند و تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی میکردند .

نیک میدانید که برای شما و تیزهوشی تان احترام فراوان قائلم . اکنون که پرچم آشتی ملی و بخشش عمومی فراز کرده اید از شما میخواهم چند نکته را مد نظر داشته و مرحله به مرحله پیش بروید .

فرض را بر این بگیریم که فراخوانتان ، آبی بر آتش دلهایی باشد که فرزندانشان تیرباران یا سر بدار شده اند . فرض کنیم که در یک فراموشی ملی ، آوارگی ها و مصادره اموال و محرومیت از تحصیل و پاکسازی های شغلی و هزار مورد دیگر از ذهن ها پاک شود . اما با هزاران زندانی که اکنون لشکر ذخیره ی اعدام هستند چه میکنید؟

بهتر است در گام اول از مسئولینی که با شما حشر و نشر دارند بخواهید همه ی اعدامها چه سیاسی و چه عادی را متوقف کنند . زیرا در دیدارهایی که با خانواده های اعدامی داشته ام ، هیچ نشانی از مهر و دوستی و آشتی با ماشین اعدام ندیده ام . بی شک شما نیز در دیدارهایتان با چنین خانواده هایی به این درجه از نفرت و آتش دل پی برده اید . حتما یادتان هست که تقریبا یکسال پیش 6 زندانی اهل سنت اعدام شدند که شما گزارش حال و روز مادری که دو پسرش را اعدام کرده بودند ، همچنین مهنای خردسال را منتشر کردید . وقتی مادری با مشت به شیشه آمبولانس میکوبد تنها گوشه ای از آتش درونش را نشان میدهد .
تنها تکه ای از کوه نفرتش را پرتاب میکند . شما بهتر از من میدانید که هر اعدام به معنای ایجاد کانون جدیدی از نفرت و خشم است .

مرحله بعدی برای آشتی و بخشش این است که همه ی زندانیان عقیدتی و سیاسی آزاد شوند . چگونه میتوان حکم نوزده ی ساله ی آرش صادقی را دید و از او توقع آشتی و بخشش داشت؟ چگونه آتنا فرقدانی یا دائمی میتواند دوازده یا چهارده سال پشت میله ها بماند و گیسهایش رنگ دندانهایش شود و سخن از آشتی بزند ؟ هزاران کس چون اینان پشت میله ها در حال پوسیدن هستند . حتما افشین سهراب زاده را میشناسید . پسر جوانی که مبتلا به سرطان است و به زندان میناب تبعید شده . او هنوز سی سالش نشده . حسین رونقی با تن تکه پاره و کلیه های نابود شده اش هنوز زیر دندان مرگ ، پشت میله هاست.

شما بعنوان مردی که از صف سیاهی و ظلمت جدا شده و در پی جبران گذشته اید برای پس گرفتن اموالتان کفن پوشیدید و پشت زندان اوین اتراق کردید و دشواری های زیادی را تحمل کردید . کسانی که سالهای جوانی شان به یغما رفته و میرود چه کنند؟ کسانی که پاره های تنشان را زیر خاک کردند چه کنند ؟ شما که خود مدتی را در زندان گذراندید ، دهها و صدها زندانی را بهتر از من میشناسید که بیمارند و با مرگ دست و پنجه نرم میکنند . تکلیف آنان را به خیر و خوشی روشن کنید . تازه این اول ماجرای آشتی ملی ست که شما چراغش را روشن کرده اید .

مرحله بعدی این است که بساط تبعیض های قومیتی و جنسیتی و دینی و .... را جمع کنید .
آیا میتوانید همان کسانی را که خودتان میگفتید از خون و مال این مردم بی پناه فربه شده اند وادار کنید که از منافعشان دست بردارند و چنگهای فرو رفته شان در گوشت ملت را بیرون بکشند؟

من برای شما آرزوی موفقیت میکنم و از ته دل امیدوارم پیش از مرگ آن روز را ببینم که ظلم پایان یافته ، اعدام لغو شده ، زندانیان عقیدتی آزاد شده ، زندانیان عادی دارای حقوق اولیه ی انسانی شده ، دزدهایی که دستشان تا ارنج در خزانه ملت فرو رفته به محکمه کشیده و منصفانه محاکمه شوند ، دختران و پسرانی که آواره سرزمینهای دیگر شده اند به آغوش مادر میهن باز گردند بی آنکه چون حکمتی و کوکبی و صدها بازگشته ی دیگر دستگیر شوند،
در آخرین مرحله هم بخواهید که در راستای بخشش عمومی و فراموشی ملی ، لطف کنند و آدرس قبر جوانان مردم را که از دهه های قبل اعدام شده و در خفا دفن شده اند بگویند . تا مردم داغدار بعد از خوردن شیرینی آشتی ملی ، بروند و سنگی بر مزار عزیزانشان بگذارند و بر سینه بکوبند و یک دل سیر گریه کنند بر سالهایی که سنگی نداشتند بر گورجوانشان.

برادر عزیزم آقای محمد نوریزاد ، شما پرچم آشتی را فراز کردید ، بی آنکه به پی ریزی پرچم دادخواهی نیم نگاهی بکنید . نمیدانم طبق چه معنا و معیاری سخن از دادخواهی دو طرف کرده اید . گویی هم ظالم و هم مظلوم دادخواهند !!! راستش این را یا باید از سر سهو انگاشت و یا از سر تیزهوشی سیاست بازانه . دلم نمیخواهد شق دوم را در موردتان باور کنم . بنابر این پیش خود میگویم این یک اشتباه انشایی ست . وگرنه چطور توجیه کنم ماجرای تحصن روبروی زندان اوین و لاستیک دنا را که به دستگیری دهها معترض خاموش منجر شد که هر کدامشان با وثیقه های چند ده میلیونی آزادند ؟

برادر مصلحم جناب آقای نوریزاد ، همانگونه که در منزل حوری فرج زاده در مراسم تولد شهرام بخون تپیده و در حضور فعالین اجتماعی در مقابل فرمایش مصلحانه شما مبنی بر دست دوستی و آشتی و پذیرش همبستگی با کسانی که دستشان بخون آلوده است و اکنون پشیمان و نادمند گفتم ، اگر همه ی انسانهای روی کره زمین پشت شما بایستند و بگویند که کشندگان فرزندان را ببخشید ، به تنهایی میایستم و تکرار میکنم که هرگز با کسانی که دسیسه کردند و ریحانم را در اوج سلامت و جوانی ، با آن همه آرزو سربدار کردند حتی زیر یک سقف نمیمانم . آنروز هم در حضور کسانی چون دکتر ملکی ، عیسی سحرخیز ، حشمت طبرزدی و دیگر یاران و دوستان گفتم که هیچکس در آن جمع به اندازه ی من برای بخشش التماس نکرده و معنای بخشش را نمیداند . هیچکس توسط عزیز جوانمرگش توصیه به بخشیدن نشده . آنروز هم به شما برادر بزرگوارم گفتم که هرگز به مرگ یا اعدام کسانی که فرزند بی گناهم را در اوج ناجوانمردی و در لفافه ی قانون کشتند ، راضی نیستم . زیرا مرگ را شیاطین میپسندند و خونخواران . اما محاکمه و اقرار به دسیسه ،برای ثبت در تاریخ عدالتجویی در این سرزمین ، مهمترین کاری ست که باید انجام گیرد . بار دیگر به شما دوست و برادرم یاداور میشوم که شما صلاح خود را بهتر میدانید که در مسیر آشتی ملی از اموال خود بگذرید و ببخشید و فراموش کنید . اما من ، نه میبخشم و نه فراموش میکنم . تا پایان عمر ، چه کوتاه و چه بلند ، در انتظار محاکمه ی منصفانه ی دست اندرکاران کشتن ریحانه که با دفاع شجاعانه اش در برابر عمل کثیف تجاوز حاج مرتضی سربندی مزدور ایستاده بود ، هستم . محاکمه ای بدون حکم مرگ بدون اعدام . محاکمه ای برای رفع ابهامات . برای روشن شدن حقیقت . برای تجلی گوهر عدالت .

----------

متن کامل مطلب محمد نوریزاد:

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت

گرچه خود می دانم در این نوشته سخن به گزاف رانده ام و آرزویِ فقیرانه ی خود را بر طبق نهاده ام اما چه باک از در میان گذاردنش با شما؟ اجازه بدهید سخن پایانی ام را همینجا در ابتدا بگویم. این که: من از شما از خودم از مسئولین از روحانیان از رهبر از سرداران از آسیب دیدگان از مخالفان از موافقان از تهرانی ها از شهرستانی ها خلاصه از همه ی ایرانیان دعوت می کنم همگی بخاطر فردای فرزندانمان، از اسب سرکشِ غرور از برج بلند نفرت از قلعه ی فلک الافلاکیِ منفعت های همینجوری فرود آییم و به نیکبختیِ ایران و ایرانی تمرکز کنیم. ما بکلی داریم از دست می رویم. کسی آیا متوجه نیست؟ ما داریم کم کم محو و تهی می شویم. از هویت از خرد از ادب از مهربانی از انسانیت از فردا. من خود می دانم که در این نوشته بار بسیار بزرگی را بر دوش ایرانیان می نهم که حمل آن به این راحتی و آسانی میسر نیست. اما چرا نگویم این بارِ سخت و سنگین، همچنان بر زمین است و به تک تک ما التماس می کند که: مرا از سرِ راهتان بردارید تا به راه افتید و به آینده ی نیک دست یابید.

ما باید نفرت های بحق و نابحق را کنار بگذاریم و به سوی یک آشتیِ بزرگ و ملی حریص شویم. وگرنه به فردایی فرو خواهیم شد که فرصت ها رفته اند و بارها بر زمین مانده اند و دستها تهی اند از هرحیث. من پیش از این نوشته ام و گفته ام که تنها و تنها راهی که به رهایی و نیکبختیِ مردمِ این سرزمین می انجامد، بخشایشِ همگانی است. ما باید بخاطرِ نیکبختی ای که مرتب از ما می گریزد، همه همدیگر را ببخشاییم. در این بخشایشِ بزرگ، همه باید حضور داشته باشند. از بسیجی و پاسدار و رهبر تا سلطنت طلب تا مجاهد تا شیعه تا سنی تا مسیحی تا کلیمی تا زرتشتی تا کمونیست تا آسیب دیده تا آسیب زده تا مانده در وطن تا دل کنده از وطن. که نیک اگر بنگریم، در این سی و هفت سال همه یکجور مقصربوده ایم وهمه اجازه داده ایم جامعه به راهی درافتد که جز آسیب و رنج و دلمردگی در آن نباشد. خب، در این کج روی بعضی ها کمتر مقصر بوده اند و بعضی ها مثل منِ نوری زاد بسیار.

می دانم در این میان، هستند آسیب دیدگانی از دو سوی که سخت متنفرند و جز دادخواهی و انتقام آنان را آرام نمی کند. اما باید بدانیم با هرخونی که ریخته شود، خون های تازه تری جاری خواهد شد. ما یکجا، آری یکجا باید همدیگر را ببخشاییم و کار وامانده ی خود را یکسره کنیم. اکنون، همین سال نود و پنج شمسی به ما ایرانیان التماس می کند که: اجازه ندهید زمان از کف برود و مثل سال های گذشته در میانِ ایرانیان نفرت وجدایی وفریبکاری جولان بدهد. و این که ما ایرانیان به با هم بودن مستحق تریم تا دوری و دشمنی. من روزی را می بینم که درهای کشور را برای ورود همه ی ایرانیانِ سفرکرده و قهر کرده گشوده ایم و در یک پیوند فهیمانه با مردمِ داخل همگی به سمتِ یک انتخابات سراسری هجوم برده ایم. در انتخابات مورد نظرِ من، ما آنقدر مطمئن و دل گنده ایم که ناظران بین المللی را برای دیده بانی از درستیِ انتخابات بکار گرفته باشیم. خروجیِ این انتخابات هرچه می خواهد باشد، باشد، می پذیریم. منتها پیش از آن ما باید همگی به دلِ یک آشتی بزرگ فرو شده باشیم و از کینه ها دست شسته باشیم. در این پیوند بزرگ، نقش مادران عجبا که کارساز است اساسی. چرا؟ چون آینده ی پاکی و مهربانی و ادب و خرد، از مادرانِ نیک اندیش است که شیر می مکد. ای خدا ای فلک ای طبیعت، شود آیا؟



Koroush April 12, 2016 03:11 AM

نظر من به گفته هاى مادر شادروان ريحانه نزديك است،،چندى پیش آقاى نورىزاد نامه اى به رهبر نوشته بود كه اقاى خامنه اى ،حجته الاسلام محمد خاتمى( رييس جمهور اسبق شياد بزرگ) را رهبر كنيد كه در اين دنيا و ان دنيا اخر عاقبت به خير بشويد،در صورتى كه همگان ميدانند خاتمى ١٠٠٠ برابر خونخوارتر از خامنه اى است،طرح فرستادن كودكان روى مين و بهربردارى از خانوادهايشان به عنوان خانواده شهدا واز اينكه اين كودكان فردابزرگ ميشوند شغل و زندگى از ما (نظام )خواهند خواست و موى دماغ ما خواهند شد بهتراست كه از الان از سر راهمان برداشته شوند، از شياد بزرگ بود و اين را اقاى نوريزاد خوب ميداند،

گزارش یا اعتراض به این نظر


مریم April 12, 2016 12:01 PM

من با نظر کورش موافقم و به اقای نوری زاد اعتماد ندارم بنظر من کم سواد آشتی ملی موقعی مطرح است که ملت باهم اختلاف ودعوا داشته باشند و کسی پادرمیانی کند و آنها را اشتی بدهد در شرایط موجود آشتی ملی بی معنا ترین کلمه است حالت التماس گوسفند به گرگ درنده را دارد با گرگ چه باید کرد

گزارش یا اعتراض به این نظر


آرش April 13, 2016 12:22 PM

آشتی ملی یک واژه پوچ و کاملا بی معنی است کسانی که مرتکب جنایت و سرقت اموال کشور شده اند باید در دادگاه عادلانه محاکمه شوند و آشتی با یک مشت وحشی خونخوار دزد که در طول ۳۷ سال تمام مرز های جنایت و دنائت و رذالت و دزدی را در هم شکستند توهین به بشریت است و پایوران جمهوری اسلامی هم به این حرفها اعتنا نکنند به نفع خودشان است چون قطعا روزی باید پاسخگوی اعمال خودشان باشند این آشتی ملی واژه مسخره ایست که جمهوری اسلامی از طریق مخالفین دست ساز خودش و یا آنهایی که اجیرشان کرده هم تبلیغ می شود همه هدف رژیم روحیه دادن به عوامل و اجامر حکومت اسلامی است تا با خیال راحت به اعمال جنایتکارانه خوشان ادامه دهند

گزارش یا اعتراض به این نظر


بی دین تبریزی April 13, 2016 06:29 PM

جناب نوری زاد براستی سخن به گزاف رانده اید

گزارش یا اعتراض به این نظر


کوروش April 13, 2016 06:41 PM

من هم کاملا بااظهارات خانم شعله پاکروان مادر ريحانه موافقم! و بااحترام بآقاى نورى زاد عرض ميکنم که چگونه اين آشتى ملى امکان پذير خواهد شد؟ علاوه بر تمام گفتار بجا و صحيح مادر ريحانه! حال جناب نورى زاد چگونه ميتوان دست دوستى وآشتى ملى بطرف دجالانى که در لباس روحانيت و باسم دين و اسلام و خدا در قرن بيست و يکم خود بتنهايى و بااستبداد کامل دينى بمدت بيش از سى سال بر ايران وايرانى حاکم و حکمفرما شده اند! دراز کرد؟ چگونه ميتوان براى مثال نا ديده گرفت قيافه هاى نحيف و معصوم کودکان کار را؟ که بجاى درس وآينده سازى بايد از کودکى تن بکار اجبارى بدهند! چگونه ميتوان ناديده گرفت تحمل درد و رنج روحى هزاران مادر و دخترانى که از روى ناچارى و فقر مالى و براى کسب تکه نانى ساليان سال بايد تن بخود فروشى بدهند؟ وهيچ وقت هم قادر بصاحب خانه و آشيانه و خانواده نشوند! چگونه ميتوان ناديده گرفت سر نوشت متلاشى شده هزاران جوان و افراد معمولى بدام افتاده اعتياد توسط اين رژيم را؟ که خود معضلى شده است لاينحل دراجتماع! که روز بروز هم بر تعدادشان افزوده ميشوند! و سالانه بايد صد ها نفر از اين افراد بخاطر مبتلا شدن به بيمارى ايدز از طريق اعتياد جان بسپارند! چگونه ميشود ناديده گرفت سر نوشت نامعلوم هزاران جوان و نيروى تحصيل کرده بيکاراين جامعه را؟ که ساليان دراز در انتظار کار و زندگى بهتر در گنج خانه نشسته اند! که تک تک آنها روزى سرشار از اميد بوده اند! وامروز بعداز گذشت سالها بيکارى بايد نا اميد بدون توانايي تشکيل خانواده سر خورده و سرافکنده باشند! اينها نمونه کوچکيس از معضلات فراوان در جامعه فعلى ما در ايران! که نام برده شد! حال سوال در اينجاست که آياو يا بايد در اينجا بسادگى و بدون هيچ کيفر خواستى و يا هيچ رسيدگى در دادگاه هاى مردمى! به جرايم اين مسببين و عاملين و آمران اين معضلات جامعه فعلى در ايران! که حکومت ج ا طى اين ساليان متمادى بر ايران و ايرانى تحميل کرده است! گذر کرد؟ و ميتوان با دوستى بااين مستبدان و قاتلان و زور گويان و چپاول گران و دزدان واختلاس گران که خود را در پشت لباس روحانيت و نظامى گرى پنهان کرده اند! دست هم را فشرد وآشتى ملى کرد؟ کوروش

گزارش یا اعتراض به این نظر


کاویان April 14, 2016 06:26 AM

بنا به گفته ی دوستی درخواست آشتی در هنگام ضعف و مورد ظلم واقع شدن همان ذلت و قبول خفت است، آشتی در شرایط برتر یا حداقل بربر معنی پیدا میکند، دشمن اهریمنی ما که به قول آبدارچی! ببخشید رئیس جمهوری اسلامی هم سلاح هم پول هم قدرت را در دست دارد نیازی به آشتی نمیبیند و ما هم با متجاوز به جان و مال و ناموسمان آشتی نداریم، منظور انتقام و خون و قتل عام نیست، به گفته ی دوستان محاکمه ی عادلانه و قانونمند همه ی دست اندرکاران این رژیم خونخوار از جمله خود آقای نوریزاد برگشته از نظام! میباشد
پاینده ایران و پریستارانش

گزارش یا اعتراض به این نظر


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: