- تحلیلگر حکومتی: سقوط رژیم ونزوئلا، پیشدرآمد ورود آمریکا به جنگ خاورمیانه
- فیلم؛ یلدا در نبرد با حاکمیت خامنهای/مردم ایران چشمانتظار سقوط ولایت - کارشناس داخلی: بازی خطرناک در کنار ونزوئلا برای فروش نفت تحریمی ایران - روزی که اعدام محسن مرز میان سرکوب بازدارنده و سرکوب زاینده را جابهجا کرد - روز دانشجو؛ هشدار درباره پدیدهای به اسم "دانشجویان سهمیهای"+فیلم - چرا انتظار پایان فیلترینگ در نظام سانسور و سرکوب واقعی نیست؟ - ایران؛ رسانه آمریکایی: نسل شیک پاسارگادی فضای عمومی را از نو میسازد - سخنان اخیر روحانی تصویری از یک رژیم گرفتار در بحرانی ناعلاج است - اعتراف وزیر اطلاعات خامنهای؛ چرا رژیم ولایت فقیه از مردم میترسد؟ - اجرای این طرح بجای زمین زدن پزشکیان به فروپاشی نظام منجر خواهد شد
- اعلام رسمی مرگ پول ملی ایران و نابودی معیشت مردم؛ داراییهای برباد رفته
- ایران؛ فریب رسانهای یا پرهیز از جنگ: ترامپ و بیبی چه نقشهای در سر دارند؟ - فیلم؛ هشدار نماینده آمریکا به خامنهای در شورای امنیت: از آتش فاصله بگیرید - ونروئلا؛ فیلم: اعزام نیروهای ویژه آمریکا/ساعت صفر جنگ نزدیک است - اقدام بیسابقه؛ وزارت امور خارجه آمریکا به مقامات اتحادیه اروپا ویزا نداد
- اعدام یک دانشجو برای ارعاب دشمن واقعی خامنهای که جوانان ایرانی هستند
- خطر اعدام قریبالوقوع جوان معترض ایرانی؛ اعتراض شورای جهانی بوکس - قضاتی که در جمهوری اسلامی کارنامهای هولناک در سرکوب بهائیان دارند - رسانهای شدن ماجرا جان این زن بیپناه بلوچ بیشناسنامه را نجات داد - مسدود شدن اینستاگرام بانوی هنرمند پس از زدن تودهنی به خامنهای+فیلم
- ایران؛ فریب رسانهای یا پرهیز از جنگ: ترامپ و بیبی چه نقشهای در سر دارند؟
- اعلام رسمی مرگ پول ملی ایران و نابودی معیشت مردم؛ داراییهای برباد رفته - ونزوئلا؛ همان اتفاقاتی که منجر به سقوط بشار اسد شد در حال وقوع است - تصمیم خطرناک دولت پزشکیان: از این پس بنزین هر ۳ ماه یک بار گران میشود! - تحلیلگر حکومتی: سقوط رژیم ونزوئلا، پیشدرآمد ورود آمریکا به جنگ خاورمیانه
- ماجرای خرید میلیونی سکه ۲۵ تومانی توسط کلاهبرداران حکومتی چیست؟
- عوارض و مشکلات پس از قطع آمپول لاغری؛ هیچکس دقیقا نمیداند - افتتاح یک هتل مجلل گردشگری با حضور رهبر کره شمالی و دخترش؛ ببینید - بولدوزرهای طالبان علیه خاطره جمعی افغانستان؛ تخریب سینما آریانا: ببینید - حمله فیزیکی نمایندگان اردوغان در پارلمان به نمایندگان اپوزیسیون؛ ببینید
- اینهم شب یلدای قسطی در حاکمیت سیاه ملایان؛ پایان شب سیه سیپد است
- فیلم؛ خواننده اپرا که مجذوب موسیقی محلی ایران بود: ویدئو را ببینید - نسخه بدون سانسور فیلمی که کارگردانان آن به اشاعه فساد متهم شدند - سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" ۸۰ ساله شد؛ ویدئو با صدای بنان - نوبل ادبیات؛ نثر شاعرانهاش که شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند
- برادر بانوی ورزشکاری که حجاب را برداشت: بالهای خواهرم را چیدند!
- کاریکاتور اسرائیلی؛ حزبالله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است - کاریکاتور؛ هر موقع این عصا را دست آقا دیدید یعنی بدجوری ترسیده - کاریکاتور فعال ضد اسرائیلی: گنبد آهنین عربی برای حمایت از اسرائیل - کاریکاتور انتخاباتی؛ در جمهوری اسلامی جایی برای انتخاب نیست ایرانپرسنیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمیکند.
پنجشنبه، 14 اردیبهشت ماه 1396 = 04-05 2017قاتل سریالی زنان گیلان: از تمامی زنان متنفرمقاتل سریالی زنان گیلان، 20 فروردین امسال دستگیر شد. تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی استان گیلان که زیر نظر دادستان رشت، تحقیقات شبانهروزی برای دستگیری این مرد را در دستور کار قرار داده بودند از چندینماه قبلتر و با پیداشدن بخشهایی از اجساد زنان در نقاط مختلف گیلان شروع شده بود. به گزارش وقایع اتفاقیه، اين تحقيقات پس از چند ماه به نتيجه رسيد و کارآگاهان با سرنخهايي که از شاهدان و دوربينهاي مداربسته بهدست آورده بودند، موفق شدند اين مرد جنايتکار را شناسايي و درنهايت دستگير کنند. با اعترافات او، راز قتل هفت زن فاش و اجساد 6 نفر از آنها پيدا شد اما هنوز جسد يکي از قربانيان پيدا نشده است. «آرام، خونسرد و سخنور» اين خصوصيات قاتل سريالي زنان در استان گيلان است؛ مردي که با گذشت سالها از نخستين جناياتش، جزئيات همه آنها را بهخاطر دارد و با دقت و موبهمو آنها را شرح ميدهد. فرزاد متولد 1356 است و تا دوم راهنمايي بيشتر درس نخوانده اما بهگفته خودش روابط عمومي بالايي دارد. او در يک گفتوگو جزئيات قتلهاي سريالي و انگيزهاش از اين جنايات را شرح داده و ميگويد: «حالا که اينها را تعريف ميکنم، انگار کتابداستان ميخوانم و باورم نميشود قتلها کار خودم بوده.» از تمامي زنان متنفرم از طريق يکي از دوستانم با همسر اولم آشنا شدم. او کاري با من کرد که از تمام زنان متنفر شدم. بايد بگويم بدبختيهاي من از زماني شروع شد که از طريق يکي از آشنايان افتادم در کار خريدوفروش عتيقه و زيرخاکي.» او در مورد اولين انگيزه قتل نافرجامش توضيح ميدهد: «معمولا افرادي که در اين کار هستند، تمام اموالشان را به نام شخصي ديگر ميکنند که اگر گير افتادند، اموالشان از دست نرود. من هم تمام خانه و زندگيام را به نام همسرم کردم. يک کارگاه چوببري داشتم که آن را هم به نامش زدم تا اينکه وقتي با هم دچار اختلاف شديم، يکي از روزها توي چشمانم نگاه کرد و گفت ديگر نميخواهمت. بعدا متوجه شدم پيش از من عاشق فرد ديگري بوده است. اينها را که فهميدم، تصميم گرفتم او را به قتل برسانم. حتي نقشه قتل کشيدم .حتي يکبار ميخواستم همسرم را خفه کنم که دخترم گريه کرد و با صداي او همسايهها هم به خانهام ريختند و همسرم را از زير دستم بيرون کشيدند. بهخاطر اينکه دخترم بيسرپرست نباشد، بيخيال شدم و گفتم ميروم اما طلاقت نميدهم.» در اولين قتل ترسيده بودم من گاهي مسافرکشي هم ميکردم. او سر صحبت را باز کرد و شماره تلفنش را داد. فرداي آن روز با تلفن کارتي به او زنگ زدم و روز دوم با آن زن در کوچصفهان قرار گذاشتم. صبح بود. وقتي توي ماشين نشست، متوجه شدم حالش خوب نيست. او را به خانهام در زيباکنار بردم؛ تنها ملکي که برايم مانده بود و آنجا زندگي ميکردم. وقتي وارد خانه شديم، دستانش را بستم. بعد با روسري دهانش را بستم و از پشت سر طنابي دور گردنش انداختم و خفهاش کردم. براي اينکه راحت جسد او را حمل کنم، مثلهاش کردم. چون بار اول بود، حالم بد شد و بهشدت ترسيده بودم. او ادامه ميدهد: «خيلي ترسيده بودم. سه روز اصلا نخوابيدم و وحشت داشتم. ميترسيدم زنده شود. کابوس ميديدم و احساس ميکردم روح مقتول داخل خانهام است». در قتل دوم ترسم ريخت تا سوار شد بهراحتي با او طرح دوستي ريختم. همان روز به من گفت بيا به مادرم نشانت بدهم. او شمارهاش را به من داد و بعد پياده شد. روز بعد اتفاقي او را ديدم. قرصي از کيفش بيرون آورد و به من داد تا بخورم. خودش هم قرصي خورد که ناگهان بيحال شد. ديدم يخ کرده و رنگش پريده است. براي همين تصميم گرفتم او را هم به قتل برسانم. با طناب زردرنگي خفهاش کردم. هيچ تقلايي هم نکرد. بعد جسد را داخل صندوقعقب گذاشتم و بهسمت خانه پدريام رفتم. در آنجا به بهانه درستکردن انباري، به طويله رفتم. قبري کندم و جسد را دفن کردم، پس از قتل برايش دعا خواندم.» او درمورد قتل سومش ميگويد: «ديگر افتاده بودم توي اين کار و انگار برايم عادي شده بود. ترسم کاملا ريخته بود. سومين زن را در فلکه گاز روستاي رودبارکي سوار کردم. تصور کردم مشکل اخلاقي دارد. ميخواستم همان لحظه کار را تمام کنم اما نشد. او وقتي سوار شد مرتب ميخنديد و حالت عادي نداشت. در خيابان چرخي زدم تا شب شد. به سمت جاده تهران رفتم و نخستين کسي بود که با چاقو به سمتش حمله کردم و ضربهاي به قفسه سينهاش زدم. بعد با کمربند ماشين خفهاش کردم.» بعبارت دیگر پلیس حرف مفت در این ده سال که یارو آدم میکشته، رفته بوده گل بچینه؟ همیشه در شروع انتخابات از این جعلیات پخش میکنند و چیز جدیدی نیست جالبه كه خفاشهاى شب و روز روهم كردن كانديد رياست جمهورى ، اين بابا رو هم بايد ببرن توى دم و رستگاهشون يه پست ومقامى بهش بدن و از زحمات شبانه روزيش قدر دانى كنند مث بقيه افراد |