![]() ![]() ![]() شنبه، 25 دی ماه 1400 = 15-01 2022جزئیات تازه در باره قتل رفسنجانی؛ فیلم استخر کجاست؟
پسر رفسنجانی گفت: پدر سرحال بودند. ایشان حتی خاطراتشان را در آخرین روز قبل از فوت هم نوشتهاند. من اتفاقاً قبل از اینکه شما بیایید رفتم و خاطرات سال 95 را چک کردم و آخرین صفحه را دیدم که به نظرم جالب آمد که شما ببینید ایشان آن روز هیچ حال نامساعدی نداشتند. *یعنی در خاطره چیزی از وضعیت نامساعد حالشان ننوشتند؟ نه! ایشان روز یکشنبه فوت کردند، روز شنبه نوشتهاند: «صبح زود مهدی و محسن و یاسر و عماد آمدند. سر صبحانه مذاکرات مفصلی درباره بسیاری امور سیاسی و اجتماعی و زندگی و زندان و پرونده مهدی داشتیم.» *بنابراین نشانی از اینکه حال نامساعدی داشته باشند نبوده است؟ بعد هم نوشتهاند که «درباره بعضی از مسائل بحثی با آقای اژهای در جلسه کمیسیون داشتیم و بعد با آقای صادق لاریجانی...» چون من هنوز دقیق اینها را رسیدگی نکردهام بقیه خاطره را نمیخوانم. نکتهای که میبینید اینکه ایشان [مشکلی نداشتهاند]. حاج خانم هم خاطرات خود را از روز فوت نوشتهاند که «[آیتالله] سرحال بودند و صبحانه خوردند و رفتند و هیچ موردی [نبود] و حتی از مجمع هم چند بار به من زنگ زدند. میدانید که ظهر همان روز آقای قاضیزادههاشمی هم با ایشان ملاقات داشتند و ملاقات منجر به خوردن غذای ظهر با حاجآقا میشود. آقای قاضیزادههاشمی هم کسالتی را درباره ایشان مطرح نکردند که بعد از آنجا [برای شنا] تشریف میبرند. محسن رفسنجانی گفت: در سال 72 ایشان برای سالگرد انقلاب به مرقد امام رفته بودند و ترور دوم را داشتند. البته ترور خیلی ناشیانه بود و از وسط جمعیت انجام شد و اگر کسی توجه میکرد میگفت آنها چه آدمهای بیعقلی بودند که چنین کاری انجام دادند و حتی سیستمهای امنیتی هم مشکوک بودند که چرا چنین اتفاقی افتاده و میخواستند تحلیل کنند. قبل از اینکه بروند دنبال دلایل ترور بگردند دنبال مسائل سیاسی اطراف آن بودند. آن ترور هم گذشت. در طول این مسائل هم اختلافات سیاسی بیشتر شد و چند سانحه عجیب و غریب هم داشتیم که مربوط به سالهای 92 و 93 بود که ایشان به صورت جدی به انتخابات ورود کردند و کاندیدا شدند که ورود مشکوک به دفتر مجمع بود. *از چه نظر مشکوک بود؟ از نظر چهرهها؟ فردی نیمهشب وارد مجمع شده بود که خبر آن همان موقع هم منتشر شد. این فرد به اتاق منشیها رفته بود و آنجا آتشسوزی ایجاد کرده بود که یکی از منشیها هم در آن حادثه زخمی شد. بعد همه نگران بودند که چگونه این فرد میتواند با این همه سیستم امنیتی وارد شود. یکی از دوربینهای مجمع هم تصویر این فرد را گرفته بود. *پیگیری شد؟ آن زمان دست ما هم بازتر بود، اما کسی این ماجرا را رسیدگی نمیکرد. بعداً که من رجوع کردم به خاطرات ابوی که ایشان در این مورد چه نوشتهاند تا دقیق صحبت کنم، ایشان نوشتهاند: «بعد از جلسه آقای امیری قائممقام وزارت کشور آمدند... از ایشان خواستم که از آگاهی بخواهند که چرا تاکنون فردی که اقدام به آتش زدن دفتر منشیهای مجمع نموده علیرغم دستور صریح ستاد کل معرفی نمیکنند.» چند وقت گذشته و خود ایشان پیگیری کردند. باز جلوتر میآییم و در خاطراتشان نوشتهاند: «آقای شجاعی ]فرمانده حفاظت آیتالله هاشمی[ گزارش داد آن جوانکی که اتاق مجمع را آتش زده بود توسط سپاه به مجمع آوردهاند و اعتراف کرده ولی مطالبی گفته که احتمالاً مجبورش کردهاند بگوید... من نوشتم که این گزارش مخدوش است. احتمالاً برای رفع تکلیف چنین صحنهسازی شده. قرار شد فردا چند نفر از مسئولان سپاه بیایند برای جواب سوالهای من.» *و این موارد شما را نگران میکرد؟ بله! این اتفاقات مربوط به 2 سال قبل از سال 95 و مرگ آیتالله است. از زمان حادثه ورود مشکوک به دفتر مجمع دنبال این بودند که محافظین آیتالله هاشمی را عوض کنند، دلیلشان هم این بود که آنها به سن بازنشستگی رسیدهاند و باید جابهجا شوند جابهجا شدند؟ آیتالله هاشمی هم میگفتند مدتی دیگر بمانند. بعضی از آنها جابهجا شدند و بعضی دیگر ماندند، اما یک بخش جدیدی را در تیم حفاظت تزریق کردند. آیتالله هاشمی از تغییرات تیم حفاظت رضایت نداشتند، حتی درباره این موضوع با رهبری هم صحبت کردند/ رهبری دستور داده بودند محافظان آیتالله هاشمی تغییر نکنند *ایشان از این تغییرات رضایت نداشتند؟ نه! حتی ایشان درباره این موضوع با رهبری هم صحبت کردند و حتی رهبری هم دستور داده بودند که این کار اتفاق نیفتد. اما بخشی از آن انجام شد. ایشان نوشتهاند: «اصرار دارند که به جوانان مسئولیت بدهند.» یعنی میگویند بازنشستگان بروند و جوانان جای آنها بیایند. یکی از ایرادها به ماجرای فوت آیتالله هاشمی این است که تیم حفاظت ایشان تیم حفاظت درجه یک بود و همیشه باید آمبولانس با تجهیزات کامل همراه تیم باشد. *از گروه حفاظت با شما تماس گرفتند؟ بله، از گروه حفاظت تماس گرفتند. زمانی که من از منزل راه افتادم در بیمارستان شهدا به ایشان رسیدم. چند تا ایراد اساسی وجود دارد. یکی از ایرادهای اساسی این است که تیم حفاظت ایشان تیم حفاظت درجه یک است و همیشه باید آمبولانس با تجهیزات کامل همراه تیم باشد... *آمبولانس آنجا نبوده و منتظر آمبولانس ماندهاند... خود این موضوع اجازه دهید نگوییم مشکوک، اما اهمال تیم حفاظت است. *که تیم پزشکی هم حضور نداشته است... اینها میگفتند که تحلیلها به این سمت رفته است که عارضه حمله قلبی ناگهانی منجر به فوت به دلیل عدم رسیدن بیمار... *این نظر کارشناسی آن جلسه بود؟ بله. این را هم گفتند که به دلیل نبود تیم پزشکی در اطراف ایشان با ماشین سپاه و تیم حفاظت به بیمارستان منتقل شدند و این را هم گفتم که این جزو ایرادات تیم حفاظتی بوده است. *چون یکی از موارد تشکیک این است که اجازه ندادند دکترهای بیمارستان ایشان را معاینه کنند... من اصلاً نمیخواهم شما در این تشکیک بمانید... پزشکان میگویند آب در ریه آیتالله هاشمی نبوده و پاسدارها میگویند ایشان کمی نبض داشته است/ دکتر احیا میگفت ایشان موقعی که رسید تقریباً هیچ نبض و علائم حیاتی نداشته که این «تقریباً» لغت مشکوکی است *یعنی صد درصد تایید نکردند... گزارش را مجدداً به شورای امنیت برگرداندند. بعد اتفاقات دیگری افتاد و از آن زمان به بعد ما رابطهمان قطع شد [با این پرونده]. آقای سیفاللهی هم از پرونده رفتند و دیگر اینکه چه کسی وارد پرونده شد من اطلاعی ندارم.
رفسنجانی توسط سیستم تروری کشته شد که خود کمک به تاسیس آن کرد؛ زنده یاد فرخزاد و بختیار و دیگران را به یاد داشته باشید هم میهنان و گور پدر هر چه آخوند کثیف! جناب شیخ اکبر « کوسه» در آب غرق نشد! بلکه با برق در استخر جان داد از طرق لوله سرریز استخر از بیرون سیم کابل برق سه فاز را به لوله آب وصل کردند و جریان برق تمام آب استخر را گرفت و جناب کوسه در آب مرد اما در درون شش هایش هیج آبی پیدا نشد! علت مرگ برق گرفتگی بود و صورت جنازه داد میزد در اثر برق گرفتگی مرده است مانند کسانی که در وان حمام با برق سشوار خودکشی میکنند و یا به قتل میرسند باور کردنی نیست مگر ممکن است کوسه در آب غرق شود؟ به اشتراک بگذارید:
|