آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 12 مرداد ماه 1401 = 03-08 2022

سیل امامزاده داوود؛ بو همان بوی متروپل است بوی اجساد

پنج روز بعد از جاری شدن سیل مرگبار امامزاده داوود بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشده‌اند، تمام محوطه را برداشته.

روزنامه شرق نوشت: پنجشنبه‌شب گذشته، درست پس از اعلان نارنجی سازمان هواشناسی کشور به ارتفاعات شمالی تهران، سیل روستای امامزاده داوود را برد. با وجود اعلام شرایط بحرانی، اما هیچ گروهی از راهداری، شهرداری و دیگر مسئولان ذی‌ربط اقدام به مسدودکردن جاده امامزاده داوود نکردند، یا به مردم روستا که اکثرا در خانه‌هایی ناایمن زندگی می‌کردند دستور خروج ندادند. ساعت ۲۳ پنجشنبه، سیل آمد و هم زائران را برد، هم مردم محلی را عزادار کرد و هم با تخریب مغازه‌ها آن‌ها را به خاک سیاه نشاند.

گوشه‌گوشه تهران درگیر سیل است و ساخت‌وساز‌های غیراصولی و کوه‌خواری و ویلاسازی از ما بهتران مردم تنگدست را به خاک سیاه نشاند. از متروپل تا امامزاده داوود، ترجیع‌بند تخریب یک چیز است: ساختمان‌های ناایمن و بی‌ارزش‌بودن جان.... این گزارش حاصل حضور چندساعته خبرنگاران در روز سه‌شنبه میان آوار روستای امامزاده داوود است.

بو، همان بوی متروپل است. بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشده‌اند، تمام محوطه را برداشته. از اولین پیچ امامزاده داوود، مسیر‌ها را بسته‌اند و تنها با مجوز یا کارت خبرنگاری اجازه تردد داده می‌شود، چندین کیلومتر پایین‌تر نیرو‌های امداد به همراه سگ‌های زنده‌یاب در حال گشتن دره‌ها هستند.

احتمال اینکه سیل اجساد را تا این مسیر آورده باشد می‌رود. هرچه به روستا نزدیک‌تر می‌شویم به تعداد ابر‌های متراکم افزوده می‌شود. انگار نه انگار که تهران آفتاب است، اینجا آسمان گرفته است و به نظر می‌رسد ممکن است هر لحظه دوباره بارشی سیل‌آسا روستا را دربر بگیرد.کمی بعد از گذر از روستای کیگا، گنبد امامزاده داوود را می‌شود دید و به تعداد نیرو‌های هلال احمر افزوده می‌شود. معبر ورودی را بسته‌اند و بالاخره با اصرار وارد می‌شویم. صدای نوحه و عزا کل کوچه باریک امامزاده را برداشته. مغازه‌ها تعطیل‌اند و سرتاسر دیوار‌ها عکس‌های مفقودان به دیوار چسبانده شده است.

از صحن اصلی اجازه ورود نمی‌دهند و از صحن امام حسین (ع) وارد می‌شویم. سراسر گل است و نیرو‌های جهادی مشغول به کار هستند. بیشتر از نیرو‌های امداد و نجات حضور نیرو‌های بسیج و سپاه است که به چشم می‌خورد.مأموریت آتش‌نشانی تمام شده و بیشتر وسایل و تجهیزات خود را از امامزاده داوود خارج کرده و این مسئله‌ای است که نگرانی خانواده‌هایی که هنوز اجساد عزیزانشان را پیدا نکرده‌اند بیشتر کرده است.

چه جوان‌هایی اسماعیل...
محمد یکی از آن‌هایی است که شش عزیزش را در سیل از دست داده. بچه لرستان است و با پسرعمو‌ها و پسرخاله‌هایش برای ساختن زندگی بهتر به امامزاده داوود آمده بودند و رستوران و مسافرخانه‌ای را اجاره کرده بودند. از شش نفرشان سه جسد پیدا شده و سه نفر دیگر زیر خروار‌ها گل مدفون شده‌اند. بی‌حوصله است و به سختی جواب می‌دهد. می‌گوید: «همه چیزمان رفت. از ماشین‌ها تا تمام وسایل و مواد خوراکی و هرچه داشتیم. فدای یک تار مویشان، جوانان ۲۵ ساله‌مان را از دست دادیم. عموزاده‌ها و پسرخاله‌هایم رفته‌اند و خودم جسدشان را پیدا کردم».

از محمد درباره لحظه جاری‌شدن سیل سؤال می‌کنم... می‌گوید: «حدود ساعت ۱۱ شب بود، در رستوران نشسته بودیم و در حال دیدن باران بودیم، من داشتم فیلم می‌گرفتم که یک دفعه دیدیم یک کوه آب به سمت ما سرازیر است و همه‌چیز تمام شد...». مگر به شما دستور تخلیه و هشدار نداده بودند؟این را من می‌پرسم و او می‌گوید: «به ما که در مرکز حادثه بودیم هیچ‌کس نگفته بود. اینجا کسی تلویزیون تماشا نمی‌کند. شما حساب کنید اگر راه را می‌بستند، حداقل این همه زوار و مسافر از بین نمی‌رفت... حداقل این همه آدم کشته نمی‌شدند. حداقل الان ۲۰۰ نفر آدم زیر آوار هستند. آدم‌های تکه‌تکه‌شده که آب صد بار به در و دیوار کوبیدشان. خودم حداقل چهار تا دست و پا پیدا کردم...».

می‌گویند مسئولان بالا با مردم جلسه دارند. آن‌هایی که پایین هستند و درجه‌دار، جواب هیچ سؤالی را نمی‌دهند. می‌گویند اجازه صحبت‌کردن ندارند، این جمله، جمله همه‌شان است، از امدادی‌ها تا جهادی‌ها ترجیح می‌دهند حرف نزنند. کار عملیاتی از متروپل بی‌نظم‌تر است و این شاید به وسعت تخریب بازگردد، اما به‌هرحال مردم از شرایط راضی نیستند.

کافی است بفهمند خبرنگاری و با اصرار می‌خواهند تو را به جایی ببرند که می‌گویند مغازه‌شان بوده و عزیزشان آنجا دفن است. یکی از آن‌ها نامش اسماعیل است و در سیل سه نفر را از دست داده. محمد پیشدادی ۲۰ساله، مرتضی حاجی‌وند ۲۵ساله و عبدالله ۴۰ ساله مفقودی‌های آن‌ها هستند.

اسماعیل می‌گوید: «همه جا را ول کرده‌اند و اصرار دارند بگویند اجساد را پیدا کرده‌اند. کلی کارگر در مغازه‌ها بوده‌اند که اصلا خانواده‌هایشان در جریان نیستند که محل کارگری آن‌ها امامزاده داوود بوده. حالا چند وقت که بگذرد همه‌چیز معلوم می‌شود. شما فکر می‌کنید این بوی تعفن برای چیست؟ مگر می‌شود این بوی زننده از جسد دو، سه نفر باشد. تکه‌تکه‌های عزیزان ما اینجاست. اما همه خانه‌ها و مغازه‌های تخریب‌شده را ول کرده‌اند و صحن را جمع می‌کنند. این عادلانه نیست... تمام این سال‌ها کسی سراغ ما را نمی‌گرفت که اصلا زنده‌ایم یا مرده، ما بودیم که نوکری امامزاده را کردیم، حالا شده‌اند بزرگ‌تر امامزاده».

محمد یکی از مغازه‌دار‌های امامزاده داوود است. جایی بعد از پله‌های خروجی صحن امام حسین، همان‌جایی که بیشترین تخریب را داشته با لباس‌های گلی روی زمین به دنبال تکه‌هایی از بدلیجاتی می‌گردد که آب برده. ویترین کهنه و درهم‌شکسته‌ای را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «از کل مغازه همین مونده. کلی انگشتر نقره داشتم... فقط یک عقیق پیدا کردم... بعد همان‌طورکه رویش را برمی‌گرداند زیر لب می‌گوید: زندگیم از دست رفت...».




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: