![]()
- ایران؛ چگونه جنگ، گاهی بهطوری عجیب، فصلی دیگر را رقم میزند؟
- همین ادعاهای ملالآور پیروزی است که منجر به فروپاشی نظام خواهد شد - الهه حسیننژاد؛ آنها شاید ما را بسوزانند اما هرگز نمیتوانند خاموشمان کنند - ترامپ به دنبال فروپاشی نظام بدون جنگ؛ برهم خوردن تعادل روانی خامنهای - پژوهشگر: نقش جنایتکارانه خامنهای توسط شبهنظامیانش در عراق - مجلس شورای اسلامی؛ دفتر ثبت فرامین ولی فقیه و اطاعتنامهنویسی - خاکسپاری غمانگیز مهین زرینپنجه؛ ایران اسلامی بهشت دزدان و جهنم فرهیختگان - الهه حسیننژاد؛ خنجرهای اهریمن بدکیش ولایی پیکر ایران را میدرند - نقض مبانی حقوقی در جمهوری اسلامی؛ بیتوجهی به اصول اساسی علم حقوق - مصاحبه جعفر پناهی با نشریه فرانسوی پیش از بازگشت به ایران+فیلم ورود
- زخمی شدن بچههای اکباتان در زندان؛ حکم حبس برای اینکه بازتولید دروغ نکردم
- ایران؛ بازداشت افرادی که تلفن همراهشان در بازرسی شهری چک شده - ادامه نگرانیها از وضعیت زندانیان اوین؛ هشتگ "زندانی ما کجاست" - حمله اسرائیل؛ احضار و بازجویی دهها هموطن یهودی در تهران و شیراز - پسلرزههای حمله اسرائیل به رژیم خامنهای؛ خون در خیابان، دار در زندان
- پیدا شدن سروکلهٔ موش علی با رنگ و لعاب "ملی"؛ ترس از پایان قدرت
- چرا خامنهای در آستانه سفر نتانیاهو به واشنگتن به یاد "ای ایران" افتاده؟ - منبع داخلی: در حمله بعدی چهرههای سیاسی سرشناس هدف قرار خواهند گرفت - خبرنگار: در روز استقلال آمریکا در تهران شعار مرگ بر آمریکا شنیده شد - فیلم؛ وحشت از حمله مجدد اسرائیل/دلداری ناشیانه برای وارفتگان نظام
- بازگشت سرود گمشده شهر باستانی بابل با کمک هوش مصنوعی
- یخچالهای دماوند؛ فیلم: آفتاب شدید ممکن است فاجعه بار باشد - اگر لطافت برف شکل پرنده به خودش میگرفت میشد پریبرفی ژاپنی؛ ببینید - خرس قطبی در اروپا با غلت زدن در یخ بهدنبال نجات از گرما است؛ ببینید - نسل زد علاقه عجیبی به ازدواج با هوش مصنوعی دارد؛ نتایج یک مطالعه
- اینهم شب یلدای قسطی در حاکمیت سیاه ملایان؛ پایان شب سیه سیپد است
- فیلم؛ خواننده اپرا که مجذوب موسیقی محلی ایران بود: ویدئو را ببینید - نسخه بدون سانسور فیلمی که کارگردانان آن به اشاعه فساد متهم شدند - سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" ۸۰ ساله شد؛ ویدئو با صدای بنان - نوبل ادبیات؛ نثر شاعرانهاش که شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند
- برادر بانوی ورزشکاری که حجاب را برداشت: بالهای خواهرم را چیدند!
- کاریکاتور اسرائیلی؛ حزبالله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است - کاریکاتور؛ هر موقع این عصا را دست آقا دیدید یعنی بدجوری ترسیده - کاریکاتور فعال ضد اسرائیلی: گنبد آهنین عربی برای حمایت از اسرائیل - کاریکاتور انتخاباتی؛ در جمهوری اسلامی جایی برای انتخاب نیست ایرانپرسنیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمیکند. ![]() ![]() چهارشنبه، 12 مرداد ماه 1401 = 03-08 2022سیل امامزاده داوود؛ بو همان بوی متروپل است بوی اجسادپنج روز بعد از جاری شدن سیل مرگبار امامزاده داوود بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشدهاند، تمام محوطه را برداشته. روزنامه شرق نوشت: پنجشنبهشب گذشته، درست پس از اعلان نارنجی سازمان هواشناسی کشور به ارتفاعات شمالی تهران، سیل روستای امامزاده داوود را برد. با وجود اعلام شرایط بحرانی، اما هیچ گروهی از راهداری، شهرداری و دیگر مسئولان ذیربط اقدام به مسدودکردن جاده امامزاده داوود نکردند، یا به مردم روستا که اکثرا در خانههایی ناایمن زندگی میکردند دستور خروج ندادند. ساعت ۲۳ پنجشنبه، سیل آمد و هم زائران را برد، هم مردم محلی را عزادار کرد و هم با تخریب مغازهها آنها را به خاک سیاه نشاند. گوشهگوشه تهران درگیر سیل است و ساختوسازهای غیراصولی و کوهخواری و ویلاسازی از ما بهتران مردم تنگدست را به خاک سیاه نشاند. از متروپل تا امامزاده داوود، ترجیعبند تخریب یک چیز است: ساختمانهای ناایمن و بیارزشبودن جان.... این گزارش حاصل حضور چندساعته خبرنگاران در روز سهشنبه میان آوار روستای امامزاده داوود است. بو، همان بوی متروپل است. بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشدهاند، تمام محوطه را برداشته. از اولین پیچ امامزاده داوود، مسیرها را بستهاند و تنها با مجوز یا کارت خبرنگاری اجازه تردد داده میشود، چندین کیلومتر پایینتر نیروهای امداد به همراه سگهای زندهیاب در حال گشتن درهها هستند. احتمال اینکه سیل اجساد را تا این مسیر آورده باشد میرود. هرچه به روستا نزدیکتر میشویم به تعداد ابرهای متراکم افزوده میشود. انگار نه انگار که تهران آفتاب است، اینجا آسمان گرفته است و به نظر میرسد ممکن است هر لحظه دوباره بارشی سیلآسا روستا را دربر بگیرد.کمی بعد از گذر از روستای کیگا، گنبد امامزاده داوود را میشود دید و به تعداد نیروهای هلال احمر افزوده میشود. معبر ورودی را بستهاند و بالاخره با اصرار وارد میشویم. صدای نوحه و عزا کل کوچه باریک امامزاده را برداشته. مغازهها تعطیلاند و سرتاسر دیوارها عکسهای مفقودان به دیوار چسبانده شده است. از صحن اصلی اجازه ورود نمیدهند و از صحن امام حسین (ع) وارد میشویم. سراسر گل است و نیروهای جهادی مشغول به کار هستند. بیشتر از نیروهای امداد و نجات حضور نیروهای بسیج و سپاه است که به چشم میخورد.مأموریت آتشنشانی تمام شده و بیشتر وسایل و تجهیزات خود را از امامزاده داوود خارج کرده و این مسئلهای است که نگرانی خانوادههایی که هنوز اجساد عزیزانشان را پیدا نکردهاند بیشتر کرده است. چه جوانهایی اسماعیل... از محمد درباره لحظه جاریشدن سیل سؤال میکنم... میگوید: «حدود ساعت ۱۱ شب بود، در رستوران نشسته بودیم و در حال دیدن باران بودیم، من داشتم فیلم میگرفتم که یک دفعه دیدیم یک کوه آب به سمت ما سرازیر است و همهچیز تمام شد...». مگر به شما دستور تخلیه و هشدار نداده بودند؟این را من میپرسم و او میگوید: «به ما که در مرکز حادثه بودیم هیچکس نگفته بود. اینجا کسی تلویزیون تماشا نمیکند. شما حساب کنید اگر راه را میبستند، حداقل این همه زوار و مسافر از بین نمیرفت... حداقل این همه آدم کشته نمیشدند. حداقل الان ۲۰۰ نفر آدم زیر آوار هستند. آدمهای تکهتکهشده که آب صد بار به در و دیوار کوبیدشان. خودم حداقل چهار تا دست و پا پیدا کردم...». میگویند مسئولان بالا با مردم جلسه دارند. آنهایی که پایین هستند و درجهدار، جواب هیچ سؤالی را نمیدهند. میگویند اجازه صحبتکردن ندارند، این جمله، جمله همهشان است، از امدادیها تا جهادیها ترجیح میدهند حرف نزنند. کار عملیاتی از متروپل بینظمتر است و این شاید به وسعت تخریب بازگردد، اما بههرحال مردم از شرایط راضی نیستند. کافی است بفهمند خبرنگاری و با اصرار میخواهند تو را به جایی ببرند که میگویند مغازهشان بوده و عزیزشان آنجا دفن است. یکی از آنها نامش اسماعیل است و در سیل سه نفر را از دست داده. محمد پیشدادی ۲۰ساله، مرتضی حاجیوند ۲۵ساله و عبدالله ۴۰ ساله مفقودیهای آنها هستند. اسماعیل میگوید: «همه جا را ول کردهاند و اصرار دارند بگویند اجساد را پیدا کردهاند. کلی کارگر در مغازهها بودهاند که اصلا خانوادههایشان در جریان نیستند که محل کارگری آنها امامزاده داوود بوده. حالا چند وقت که بگذرد همهچیز معلوم میشود. شما فکر میکنید این بوی تعفن برای چیست؟ مگر میشود این بوی زننده از جسد دو، سه نفر باشد. تکهتکههای عزیزان ما اینجاست. اما همه خانهها و مغازههای تخریبشده را ول کردهاند و صحن را جمع میکنند. این عادلانه نیست... تمام این سالها کسی سراغ ما را نمیگرفت که اصلا زندهایم یا مرده، ما بودیم که نوکری امامزاده را کردیم، حالا شدهاند بزرگتر امامزاده». محمد یکی از مغازهدارهای امامزاده داوود است. جایی بعد از پلههای خروجی صحن امام حسین، همانجایی که بیشترین تخریب را داشته با لباسهای گلی روی زمین به دنبال تکههایی از بدلیجاتی میگردد که آب برده. ویترین کهنه و درهمشکستهای را نشانم میدهد و میگوید: «از کل مغازه همین مونده. کلی انگشتر نقره داشتم... فقط یک عقیق پیدا کردم... بعد همانطورکه رویش را برمیگرداند زیر لب میگوید: زندگیم از دست رفت...».
به اشتراک بگذارید:
|