آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 28 مهر ماه 1395 = 19-10 2016

زخم افیون و داغ فقر بر تن حاشیه‌ نشینان مشهد

در سایه بی‌توجهی‌ مسئولان، محلات حاشیه‌ای مشهد تبدیل به حاشیه امنی برای ساقیان و فروشندگان مواد مخدر شده که نه تنها اهالی را به دام اعتیاد می‌کشانند که معتادان سایر مناطق را نیز به سمت این محلات سوق می‌دهند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، به بهانه بازدید از مددجویان کمیته امداد راهی مشهد می‌شویم؛ شهری که شاید پربیراه نباشد؛ اگر آن را یکی از شهرهای آسیب‌خیز کشور بنامیم.

غالب مددجویان کمیته امداد مشهد که به ما معرفی می‌شوند در مناطق حاشیه‌ای و آسیب‌خیز این شهر ساکن هستند و همین موضوع بهانه‌ای برای آشنایی بیشتر با این مناطق و ساکنان آن می‌شود.

می‌گویند؛ اهالی محله‌های حاشیه‌ای مشهد آسیب‌های متنوعی را تجربه می‌کنند، به طور مثال گفته‌ می‌شود؛ در منطقه طوس فروش فرزند به دلیل فقر و اعتیاد دیده شده است یا در منطقه سیدی آمار نزاع خیابانی بالا است. درگیر و دار این شنیده‌ها، به محله سیس‌آباد یکی از محلات منطقه دره‌وی از مناطق حاشیه‌ای مشهد نزدیک می‌شویم. ورودی محله فضایی باز وجود دارد که از علف‌های هرز بلند و زباله پر است و رگه‌های آبی آلوده و کدر از سمت محله به طرف علف‌ها جاری است و آن‌ها را آبیاری می‌کند. خانه‌ها محقر و بافت فرسوده از مشخصه‌های این محله است. اهالی با دیدن گروهی نا‌آشنا با ظاهری متفاوت کنجکاوانه از پس پنجره‌ها یا از پشت درهای باز و نیمه‌باز به داخل کوچه سرک می‌کشند.

راهنمایمان می‌گوید: «بیشتر ساکنان این منطقه به دلیل خشکسالی و فقر از سایر شهرهای استان به مشهد مهاجرت کرده‌اند که این موضوع باعث توسعه حاشیه‌نشینی شده و مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را به دنبال داشته است.»

اینجا همه‌ چیز فریاد می‌زند که اوضاع زندگی خوب نیست. به اولین در که می‌رسیم؛ زنی جوان از خانه بیرون آمده و نگاه‌مان می‌کند به سمتش می‌رویم تا سرحرف را باز کنیم، اخم‌هایش را در هم می‌کشد، فرزند کوچکش را به داخل خانه‌ می‌برد و در را به رویمان می‌بندد.

سیس‌آباد؛ مردم فقیر، آب‌ آلوده

کمی‌ آن طرف‌‌تر مردی میانسال با لباس خانه کنار یکی از منازل ایستاده است، قامتی خمیده، موهایی جوگندمی و صورتی تکیده دارد؛ نگاه‌هایش پرسشگرانه است، در کنارش زنی با لباس سراپا سیاه با شالی به سبک زنان جنوب و انگشتان حنا بسته ایستاده است. شانس خود را امتحان می‌کنم به سمتشان می‌روم و سرصحبت را باز می‌کنم.22

مرد خسته و عصبانی است، می‌گوید: «چرا حرف نزنم من از کسی نمی‌ترسم اسمم رو بنویس.»

سفره دلش را باز می‌کند؛ از ۱۶ سال پیش ساکن‌ سیس‌آباد است، اهل کلات نادری و جانباز شیمیایی است. می‌گوید اعصاب و ریه‌اش در دوران جنگ به هم ریخته، تحت پوشش بنیاد شهید است وتنها کمک این سازمان به او ماهی ۳۰۰ هزار تومان مستمری با کارت طلایی و بیمه است که خیلی هم به کارشان نمی‌آید. ۴ فرزند دارد که یکی از آنان ازدواج کرده، دو نفر در عقد هستند و آخری هنوز محصل است.

پیرمرد همین روز‌ها باید در بیمارستان بستری شود، اما خیالش راحت نیست، چرا که از پس هزینه خرید جهیزیه برای دختر عقد کرده‌اش برنمی‌آید و به قول همسرش این موضوع زندگی دخترک را به هم ریخته است، بنیاد شهید هم وامی برای حل مشکل دخترک پرداخت نمی‌کند. به علاوه اجاره خانه‌ ۲۰۰ هزار تومانی که پرداخت آن برای مرد چندان هم ساده نیست.

کمیته امداد و سازمان بهزیستی نیز این خانواده را تحت پوشش قرار نمی‌دهند به این دلیل که نام بنیاد شهید بر سر این خانواده قرار دارد؛ بی‌آنکه به این سرباز وطن کمک شایانی شود.

او می‌گوید: «برای خانه‌ای در منطقه حاشیه‌ای شهر ۵ میلیون ودیعه و ماهی ۲۰۰ هزار تومان خیلی زیاد است. آن هم محله‌ای که حتی آسفالت آن به مدد خود اهالی محل و از جیب آنان انجام شده است.»

جانباز امروز و شیرمرد جبهه‌های دیروز ادامه می‌دهد: «هیچ کس برای ما کاری نمی‌کند؛ این محله پر از مشکل است. به شهرداری و اداره بهداشت مراجعه کرده‌ایم، اما کسی پاسخگو نیست. اینجا سیستم آب و فاضلاب مناسب ندارد. آب حاصل از استحمام همسایه‌ها به داخل جوی باریکی که در میان محله قرار دارد؛ سرریز و در پشت محله انباشته می‌شود، جایی که پر از برگ‌های هرز است.»



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: